بی حسی عاطفی چیست؟

زندگی می تواند مجموعه ای از فراز و نشیب ها باشد. اما وقتی دیگر مانند گذشته احساس شادی، غم و اندوه نمی کنید، به چه معناست؟ تصور کنید برای یک فیلم کمدی بلیط می خرید. در حین نمایش متوجه می شوید که همه اطرافیان به شوخی ها می خندند. ای کاش شما هم می خندیدید. یا شاید شما در محل کار هستید و تیم شما به تازگی خبر بدی دریافت کرده است: فروش کاهش یافته است و افراد باید اخراج شوند. باز هم متوجه می‌شوید که اطرافیانتان به‌طور آشکاری ناراحت هستند، با این حال شما آن عمق پریشانی را به همان شکل احساس نمی‌کنید. اگرچه هر کس متفاوت است و این واکنش ها ممکن است در نتیجه عوامل زیادی باشد، آنها می توانند به چیز دیگری نیز اشاره کنند: بی قراری احساسی. اما بی حسی عاطفی چیست؟

در این نوشته از همکده با نگاهی بر مشاوره تلفنی روان شناسی بی حسی عاطفی را بررسی می کنیم.

بی حسی عاطفی چیست؟

در واقع بی حسی عاطفی حالتی از وجود است که در آن احساس یا ابراز احساسات نمی کنید. بی حسی عاطفی فرآیند ذهنی و عاطفی خاموش کردن احساسات است و ممکن است به عنوان نقص در پاسخ های عاطفی یا واکنش پذیری تجربه شود. اغلب اوقات، احساس بی حسی موقتی است. با این حال، برای برخی، بی حسی عاطفی به یک استراتژی برای محافظت از خود در برابر دردهای عاطفی یا فیزیکی بیشتر تبدیل می شود. اگرچه ممکن است تسکین موقتی ایجاد کند، یادگیری مقابله با احساسات دشوار از این طریق می تواند عواقب طولانی مدتی داشته باشد. “من به هیچ چیز اهمیت نمی دهم”: چرا چنین احساسی دارم؟

بی حسی اصطلاحی است که برای توصیف داشتن یک پاسخ عاطفی محدود یا خاموش به رویدادها استفاده می شود. این می تواند با واکنشی که معمولاً انتظار دارید متفاوت باشد. با این علامت، ممکن است در دسترسی به طیف وسیعی از احساساتی که به آن عادت دارید نیز مشکل داشته باشید. بی قراری احساسی می تواند موقتی باشد و از چند دقیقه تا چند ساعت در هر بار طول بکشد. همچنین می تواند در دراز مدت، از ماه ها تا سال ها، رخ دهد. همه چیز به علت زمینه ای بستگی دارد. تجربه بی‌پروای عاطفی ممکن است بر روابط شما و احساس شما نسبت به خود و جهان تأثیر بگذارد.

نشانه های کمرنگ شدن عاطفی

بی حسی عاطفی برای هر کسی متفاوت به نظر می رسد. همچنین ممکن است به آنچه برای شما “معمولی” است بستگی داشته باشد. برخی از نشانه‌های متداول کاهش عاطفی عبارتند از:

  • عدم تمرکز
  • مشکل در حفظ روابط
  • خستگی
  • احساس جدا شدن از بدن یا ذهن خود
  • فراموشی
  • داشتن همدلی کمتر با دیگران
  • ناتوانی در احساس شادی یا غم
  • بی تفاوتی نسبت به خود یا کسانی که دوستشان دارید
  • طرد شدن
  • از دست دادن میل جنسی
  • مشکل در صحبت کردن
  • بی قراری
  • احساس پوچی یا بی حسی

همچنین ممکن است سهوا یا عمداً در تلاش برای احساس چیزی درگیر خودآزاری یا رفتارهای بالقوه مضر شوید. چنین رفتارهایی ممکن است شامل سرعت زیاد در بزرگراه یا استفاده از مقادیر زیاد مواد مخدر یا الکل در موقعیت های اجتماعی باشد. بی‌پروای عاطفی ممکن است در حالات چهره و سایر نشانه‌های غیرکلامی شما منعکس شود. وقتی طیف کاملی از احساسات را بیان نمی کنید، مانند هیجان یا غم، این به عنوان “عاطفه صاف” شناخته می شود.

علائم بی حسی عاطفی

علائم بی حسی عاطفی عبارتند از:

  • تجربه ناتوانی در مشارکت کامل در زندگی
  • عدم دسترسی به احساسات شما
  • احساس دوری یا فاصله از دیگران
  • احساس صافی هم از نظر جسمی و هم از نظر احساسی
  • داشتن مشکل در تجربه احساسات مثبت مانند شادی
  • از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که قبلاً از آنها لذت می بردید
  • ترجیح دادن انزوا به جای بودن با دیگران

افراد مبتلا به بی حسی عاطفی ممکن است از استراتژی هایی برای مقاومت در برابر رویارویی با احساسات خود استفاده کنند. حتی اگر ناخودآگاه این کار را انجام دهند، ممکن است از رفتارهای اجتنابی استفاده کنند و از افراد یا موقعیت‌های خاص دوری کنند. آنها ممکن است در حال انکار باشند، که مکانیزم دفاعی رایجی است که مردم برای اجتناب از محرک‌های عاطفی و احساسات منفی از آن استفاده می‌کنند.

علل کم رنگ شدن یا بی حسی عاطفی چیست؟

احساس بی حسی عاطفی می تواند در نتیجه درد فیزیکی یا عاطفی رخ دهد. در تلاش برای محافظت از خود در برابر آسیب دیدگی مجدد، قطع ارتباط، جدا کردن یا بی حس کردن احساسات مرتبط با موقعیت غیر معمول نیست. وقتی این اتفاق می افتد، ممکن است احساس آرامش موقتی داشته باشید که به شما امکان می دهد ادامه دهید. اما با گذشت زمان، این سپر محافظ می تواند مانع ایجاد ارتباط با دیگران و تماس با احساسات مثبت و منفی شود. دلایل مختلفی وجود دارد که ممکن است احساس بی‌حسی کنید.

اضطراب

افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی ممکن است بی حسی عاطفی را به عنوان پاسخی به سطوح بسیار بالای استرس، ترس یا نگرانی بیش از حد تجربه کنند. سطوح بالای اضطراب با اجتناب از احساسات مثبت و منفی مرتبط است

اختلال شخصیت مرزی (BPD)

افراد مبتلا به BPD ممکن است دوره‌هایی از جدایی عاطفی یا بی‌حسی را تجربه کنند. ممکن است احساس شود که احساسات آنها متعلق به خودشان نیست. در واقع یکی از علائم اختلال شخصیت مرزی (BPD) گسستگی است، که می تواند باعث شود شما از احساس خود، از جمله احساسات خود، جدا شوید.

غم و اندوه

هنگام کنار آمدن با مرگ، یک فرد ممکن است دوره ای را پشت سر بگذارد که در آن احساس کند کاملاً از احساسات خود جدا شده است.

افسردگی

دکتر مندز اشاره می‌کند که افرادی که دوره‌های افسردگی را پشت سر می‌گذارند ممکن است کمتر با احساسات خود هماهنگ باشند، یا دچار کسل‌شدن احساسات شوند. او می افزاید: «سطوح بالای افسردگی و اختلالات خلقی منجر به تمایل بیشتر برای بی حسی عاطفی می شود.

داروها

احساس بی حسی عاطفی می تواند یکی از عوارض جانبی برخی از داروهایی باشد که افسردگی و اضطراب را درمان می کنند. اگر از داروهای ضد افسردگی استفاده می کنید و از نظر عاطفی احساس بی حسی می کنید، ضروری است که از نزدیک با پزشک خود همکاری کنید. آنها ممکن است انتخاب کنند که دوز شما را تنظیم کنند یا دارو را به طور کلی تغییر دهند. تحقیقات نشان می دهد که 50 درصد از افراد مبتلا به افسردگی که از مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) یا مهارکننده های بازجذب سروتونین- نوراپی نفرین (SNRIs) استفاده می کنند، به عنوان یک عارضه جانبی، بی حسی هیجانی را تجربه می کنند.

زوال عقل

تحقیقات نشان می‌دهد که افرادی که با زوال عقل فرونتوتمپورال (FTD) زندگی می‌کنند، بی‌حسی عاطفی همراه با آگنوزیا، ناتوانی در تشخیص اشیا، چهره‌ها یا صداها را تجربه می‌کنند.

سندرم کورساکوف

این وضعیت پزشکی ناشی از کمبود ویتامین B1 به دلیل اختلال مصرف الکل است. منبع معتبر تحقیقات نشان می‌دهد که یکی از علائم سندرم کورساکوف، کاهش عاطفی و افزایش بی‌تفاوتی است.

اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) و بی حسی عاطفی

اگر با PTSD زندگی می‌کنید، محرک‌ها و فلاش‌بک‌ها می‌توانند باعث گسستگی یا مسخ شخصیت/حساسیت‌زدایی شوند، جایی که احساس می‌کنید ارتباطتان با محیطتان قطع شده است. این همچنین می تواند منجر به بی نظمی عاطفی شود. برخی از افراد به بی حسی عاطفی به عنوان راهی برای مدیریت درد عاطفی و جسمی روی می آورند. برای افراد مبتلا به PTSD، این می تواند به صورت اجتناب از افکار، احساسات یا مکالمات مربوط به یک رویداد آسیب زا ظاهر شود.

روان‌گسیختگی

“علائم منفی” اسکیزوفرنی می تواند توانایی شما را در تعامل با جهان مهار کند. آنها ممکن است بر گفتار، گوش دادن، و انگیزه شما و همچنین توانایی شما برای تجربه طیف معمولی از احساسات شما تأثیر بگذارند. افرادی که مورد آزار جسمی قرار می گیرند ممکن است از نظر عاطفی احساس بی حسی کنند. احساس بی حسی می تواند یک مکانیسم مقابله ای برای جلوگیری از برخورد با یک موقعیت خطرناک و ترسناک باشد.

درمان بی حسی عاطفی

گزینه‌های درمانی مختلفی وجود دارد که می‌تواند به شما کمک کند تا میزان تلاش برای فرار، رهایی یا اجتناب از احساسات خود را کاهش دهید. هنگامی که یک درمانگر یا روانشناس را برای کار با او پیدا کردید، اولین گام در روند درمان این است که علت بی حسی عاطفی خود را باز کنید. یک درمانگر می تواند به شما کمک کند تا علت اصلی تروما را تعیین کنید و راه های بهتری برای مقابله با تجارب و احساسات بیش از حد اضافه کنید. دکتر مندز می‌گوید هدف اولیه روان‌درمانی تحریک درک مشکل و آشکار کردن جایگزین‌های حل مسئله قابل اجرا و مؤثر است. روان درمانی ممکن است از یادگیری و استفاده از ابزارهای مقابله ای سازنده حمایت کند. ممکن است یاد بگیرید که اجازه دهید احساسات ظاهر شوند و آنها را در محیط امن درمان پردازش کنید.

یادگیری و تمرین راهبردهای شناختی-رفتاری برای مدیریت استرس، تجربیات آسیب زا، افسردگی و اضطراب می تواند به رام کردن افکار منفی کمک کند. اگر ناهنجاری عاطفی شما ناشی از یک بیماری روانی مانند افسردگی، اسکیزوفرنی، PTSD یا BPD باشد، گفتار درمانی ممکن است کمک کند. رویکردهای مختلفی وجود دارد که ممکن است برای این هدف موثر باشد. برای مثال، هنگام درمان PTSD، تجربه جسمانی یا درمان شناختی رفتاری (CBT) ممکن است کمک کند.

تغییرات دارویی

اگر داروی ضدافسردگی دلیل بیهودگی عاطفی شما باشد، روانپزشک ممکن است شما را به داروی دیگری انتقال دهد یا دوز مصرفی شما را تنظیم کند. در این مورد، می‌توانید انتظار داشته باشید که طی 4 تا 6 هفته بهبودی را مشاهده کنید، زیرا دارو در سیستم شما تنظیم می‌شود.

دوباره در فعالیت هایی که دوست دارید شرکت کنید

این مورد برای درمان بی حسی عاطفی بسیار مهم است. اگر به آن علاقه دارید، در فعالیت‌هایی شرکت کنید که قبلاً از آن لذت می‌بردید، مانند هنر، ورزش، نواختن موسیقی، بازدید از یک باشگاه اجتماعی یا گذراندن وقت در طبیعت. ممکن است خلق و خوی شما را به همان شدتی که قبلا عادت کرده اید تقویت نکند، اما ممکن است کمک کند. وقتی فعالیت‌هایی را انجام می‌دهیم که از آن لذت می‌بریم یا زمانی را با دیگران می‌گذرانیم، یک ترکیب عصبی شیمیایی از انتقال‌دهنده‌های عصبی «احساس خوب» و هورمون‌هایی مانند دوپامین، اکسی توسین و سروتونین را تجربه می‌کنیم.

برای درمان بی حسی عاطفی حواس خود را تحریک کنید

ممکن است برای شما مفید باشد که روز خود را با تجربیاتی که حواس شما را درگیر می کند، القا کنید. برخی از ایده ها عبارتند از:

  • از مناظر زیبا لذت ببرید. عکس عزیزان خود را ببینید یا به تماشای ستارگان بروید
  • به حیوانات دست بزنید.
  • چای گرم بنوشید. غذای تند بخورید یا لیمو ترش را مزه کنید.
  • از یک باغ شکوفه دیدن کنید یا گل ها را بو کنید.
  • به صدای پرندگان گوش کنید یا وزش باد را در ذهن داشته باشید.

توقعات و احساس گناه را کنار بگذارید

اگر در حال تجربه بی حسی عاطفی هستید، این تقصیر شما نیست. تمرکز را روی مراحل عملی، مانند موارد بالا، در نظر بگیرید که ممکن است به شما در مدیریت و غلبه بر علائم کمک کند، به جای تمرکز بر روی احساساتی که باید طبق استانداردهای دیگر داشته باشید.

با وجود چنین طیف وسیعی از دلایل احتمالی برای کاهش احساسات، ایده خوبی است که با یک پزشک یا متخصص سلامت روان مشورت کنید. یک متخصص می‌تواند به تصویر بزرگ‌تر علائم نگاه کند، تشخیص مناسبی به شما بدهد و گزینه‌های مدیریتی را توصیه کند تا بتوانید شروع به بهبودی کنید.

 

 

منابع
psychcentral

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا