سندروم استکهلم چیست؟
روانپزشکان از اصطلاح سندرم استکهلم برای توصیف مجموعه ای از خصوصیات روانشناختی استفاده می کنند که برای اولین بار در افراد گروگان گرفته شده در جریان سرقت از بانک در سال 1973 در استکهلم مشاهده شد. در آن حادثه ، دو نفر چهار کارمند بانک را به مدت شش روز در داخل اتاق بانک گروگان گرفتند. هنگامی که درگیری به پایان رسید ، به نظر می رسید که قربانیان احساسات مثبتی نسبت به اسیرکنندگان خود دارند و حتی نسبت به آنها ابراز دلسوزی می کنند.
تعریف سندروم استکهلم
سندرم استکهلم پاسخی روان شناختی است. این اتفاق زمانی رخ می دهد که قربانیان با اسیرکنندگان یا سواستفاده کنندگان خود ارتباط برقرار کنند. این ارتباط روانشناختی در طی روزها ، هفته ها ، ماه ها یا حتی سال ها اسارت ایجاد می شود. با این سندرم ، گروگان گیر ها یا سوء استفاده کنندگان ممکن است با اسیران خود همدردی کنند. این نقطه مقابل ترس ، وحشت و تحقیر است که ممکن است از قربانیان در این شرایط انتظار داشت. با گذشت زمان ، برخی از قربانیان احساسات مثبتی نسبت به اسیرکنندگان خود پیدا می کنند. حتی ممکن است احساس کنند انگار اهداف و روند مشترکی دارند.
قربانی ممکن است احساسات منفی نسبت به پلیس یا مقامات را شروع کند. آن ها ممکن است از کسی که در حال تلاش برای کمک به آن ها برای فرار از وضعیت خطرناکی باشد ، ناراحت شوند. این تناقض در مورد هر گروگان یا قربانی اتفاق نمی افتد، و معلوم نیست در چه مواقعی این اتفاق رخ دهد. بسیاری از روانشناسان و متخصصان پزشکی ، سندرم استکهلم را مکانیزم کنار آمدن یا روشی برای کمک به قربانیان می دانند که بتوانند ضربه های یک وضعیت وحشتناک را کنترل کنند. در واقع ، سابقه سندرم ممکن است به توضیح علت این امر کمک کند.
علائم سندروم استکهلم
سندرم استکهلم توسط ۳ واقعه یا علائم مشخص شناخته می شود. این سه واقعه عبارتند از:
- قربانی نسبت به شخصی که آن ها را به اسارت گرفته یا از آن ها سواستفاده می کند احساسات مثبتی پیدا می کند.
- قربانی احساسات منفی نسبت به پلیس ، شخصیت های قدرتمند یا هر کسی که ممکن است در تلاش برای کمک به آن ها باشد تا از گروگان گیر خود دور شوند ، احساس می کند. آن ها حتی ممکن است از همکاری علیه اسیرکننده خود امتناع ورزند.
- قربانی شروع به درک انسانیت ربوده کننده خود می کند و معتقد است که آن ها اهداف و ارزش های یکسانی دارند. این احساسات معمولاً به دلیل موقعیت عاطفی و بسیار پر باری که در جریان گروگانگیری یا چرخه سواستفاده رخ می دهد ، اتفاق می افتد. به عنوان مثال ، افرادی که دزدیده می شوند یا به گروگان گرفته می شوند ، اغلب از سوی اسیرکننده خود احساس خطر می کنند. اما همچنین برای زنده ماندن به آن ها بسیار اعتماد دارند. اگر آدم ربا یا سواستفاده کننده به آن ها مهربانی نشان دهد ، ممکن است نسبت به اسیر کننده خود و نسبت به این “عطوفت” احساسات مثبتی داشته باشند.
نگاه فرد گروگان گیر به گروگان در سندروم استکهلم
با گذشت زمان ، این تصور شروع به تغییر شکل و انحراف می کند که آن فرد گروگان گیر که دچار این سندروم شده است چگونه به گروگان خود نگاه می کند. استیون نورتون ، روانشناس معتبر در روچستر ، مینه سوتا ، می گوید: سندرم استکهلم یک مفهوم روان شناختی است که برای توضیح واکنش های خاص استفاده می شود ، اما این یک تشخیص دقیق و ۱۰۰ درصد نیست. سندرم استکهلم در آخرین نسخه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) ذکر نشده است ، ابزاری که روانشناسان از آن برای تشخیص سلامت روان و شرایط رفتاری استفاده می کنند.
با این حال ، متخصصان اجرای قانون و بهداشت روان تشخیص می دهند که سندرم استکهلم ممکن است رخ دهد ، بنابراین یک پذیرش عمومی و آگاهی از این بیماری وجود دارد. بر اساس یک سری قوانین در FBI بولتن در سال ۱۹۹۹، قربانیان مبتلا به سندرم استکهلم دارای دو ویژگی اساسی هستند: احساسات مثبت نسبت به اسیرکنندگان و احساسات منفی مانند خشم و بی اعتمادی نسبت به اجرای قانون. قربانی ممکن است ترس داشته باشد که اقدامات پلیس ممکن است ایمنی آنها را تهدید کند.
نمونه هایی از سندروم استکهلم
پتی هرست شاید از همه معروف تر باشد ، نوه تاجر و ناشر روزنامه ویلیام راندولف هرست در سال 1974 توسط ارتش آزادیبخش SLA)) ربوده شد. در طول اسارت ، او از خانواده خود چشم پوشی کرد ، نام جدیدی به خود گرفت و حتی در سرقت از بانک ها به SLA پیوست. بعداً هرست دستگیر شد و وی در دادگاه خود از سندرم استکهلم به عنوان دفاع استفاده کرد. این دفاع نتیجه ای نداشت و وی به 35 سال زندان محکوم شد.
ناتاشا کامپوش در سال 1998 ، که در آن سال، ناتاشا 10 ساله ربوده شد و در اتاقی تاریک و زیر زمینی نگهداری شد. آدم ربای او ، ولفگانگ پیکلوپیل ، بیش از 8 سال او را به اسارت گرفت. در آن مدت او به او مهربانی نشان داد اما او را نیز مورد ضرب و شتم قرار داد و تهدید به مرگ کرد. ناتاشا توانست فرار کند و پیکلوپیل خودکشی کرد. گزارش های خبری در آن زمان ناتاشا را به عنوان یک فرد تسلی ناپذیر معرفی کرد.
در سال 1933 چهار مرد مری 25 ساله را با اسلحه دزدیدند و او را در یک خانه کشاورزی متروکه حبس کردند و از خانواده اش باج خواستند. هنگامی که او آزاد شد ، او تلاش کرد تا در دادگاه بعدی نام اسیرکنندگان خود را ذکر کند. اما وی علناً با آن ها ابراز همدردی کرد.
سندروم استکهلم در جامعه امروز
در حالی که سندرم استکهلم معمولاً با یک وضعیت گروگانگیری یا آدم ربایی در ارتباط است ، در واقع می تواند در چندین شرایط و روابط دیگر نیز صدق کند. در زیر به این شرایط اشاره می کنیم. طبق تحقیقات انجام شاشته باشند. سواستفاده جنسی ، جسمی و عاطفی و همچنین سو استفاده های روحی روانی می تواند تا سال ها ادامه داشته باشده در مورد سواستفاده کنندگان نشان داده شده است که ممکن است افراد بدسرپرست وابستگی عاطفی به سو استفاده کننده خود دد. با گذشت این مدت ، ممکن است فرد احساسات مثبت یا همدردی با شخص سواستفاده کننده پیدا کند.
کودک آزاری در سندروم استکهلم
سو استفاده کنندگان مرتبا قربانیان خود را با آسیب ، حتی مرگ تهدید می کنند. قربانیان ممکن است سعی کنند با رعایت ناسازگاری ، از ناراحتی فر گروگان گیرخود جلوگیری کنند. سواستفاده کنندگان همچنین ممکن است مهربانی نشان دهند که می تواند به عنوان یک احساس واقعی درک شود. این امر ممکن است کودک را بیشتر گیج کند و منجر به عدم درک ماهیت رابطه او شود.
تجارت قاچاق برای رابطه جنسی در سندروم استکهلم
افرادی که قاچاق می شوند اغلب به مواردی که فرد سو استفاده گر یا گروگان گیر در اختیار آن ها قرار می دهد از جمله مواد غذایی و آب اعتماد می کنند. هنگامی که گروگان گیر مواد خوراکی را ارائه می دهند ، ممکن است قربانی شروع به ایجاد احساسات مثبت نسبت به گروگان گیرخود کند. آن ها همچنین ممکن است در مقابل همکاری با پلیس از ترس تلافی جویی یا تصور اینکه مجبورند از سواستفاده کنندگان خود برای محافظت از خود استفاده کنند ، مقاومت کنند.
مربیگری ورزشی
درگیر شدن در ورزش یک روش عالی برای ایجاد مهارت ها و روابط برای افراد است. متأسفانه ، بعضی از این روابط ممکن است در نهایت منفی باشد. تکنیک های خشن مربیگری حتی می توانند فرد را مورد آزارو اذیت قرار دهد. این ورزشکار ممکن است به خود بگوید رفتار مربی طبیعی است و به نفع اوخواهد بود و این اتفاق ، طبق یک مطالعه در سال 2018 ، در نهایت می تواند به نوعی سندرم استکهلم تبدیل شود.
چگونه می توان به فردی که دچار سندروم استکهلم شده کمک کرد؟
اگر به خود یا کسی که می دانید به سندرم استکهلم مبتلا شده باور دارید ، می توانید در کوتاه مدت به او کمک کنید. در کوتاه مدت ، مشاوره یا درمان روانشناختی برای اختلال استرس پس از سانحه می تواند به کاهش مسائل فوری مرتبط با بهبودی ، مانند اضطراب و افسردگی کمک کند. این نکته را در نظر داشته باشید که روان درمانی طولانی مدت برای اختلال سندروم استکهلم مناسب تر است و روند درمان را سرعت می بخشد. روانشناسان و روان درمانگران می توانند سازوکارهای مقابله ای سالم و ابزارهای پاسخگویی را به شما بیاموزند تا به شما کمک کنند که بفهمید چه اتفاقی افتاده است ، چرا این اتفاق افتاده و چگونه می توانید برای درمان آن اقدام کنید.
تعیین مجدد احساسات مثبت می تواند به شما در درک آنچه اتفاق افتاده کمک کند. در آخر ترس یا وحشت ممکن است در اختلال سندروم استکهلم شایع باشد. همانطور که در طول این مقاله اشاره کردیم افراد در این اختلال احساساسات مثبتی نسبت به گروگان خیر خود پیدا می کنند. آنها ممکن است نخواهند با پلیس کار کنند یا با آنها تماس بگیرند. سندرم استکهلم یک تشخیص رسمی بهداشت روان نیست. در عوض ، تصور می شود که مکانیزم مقابله ای است. افرادی که مورد سواستفاده و قاچاق قرار می گیرند یا ترور می شوند ممکن است به سندروم استکهلم مبتلا شوند. درمان مناسب می تواند کمک زیادی به بهبودی آنان کند. این افراد می توانند از مشاوره تلفنی روان شناسی استفاده نمایند.