تئوری انگیزش در روان شناسی چیست؟ + 3 ویژگی برجسته آن
همان طور که می دانید در رشته روان شناسی تعاریف بسیاری وجود دارد. در کنار این تعاریف تئوری ها و نظریات مختلفی نیز وجود دارد. تئوری انگیزش نشان می دهد که افراد برای حفظ سطح مطلوب برانگیختگی فیزیولوژیکی، مجبور به انجام ورزش و سایر فعالیت ها می شوند. اما به صورت کلی از ان در روان شناسی عمومی هم استفاده می شود. این نکته را باید بدانید که انگیزه با تئوری انگیزش و انگیختگی متفاوت است. در واقع آن ها را نمی توان با هم به یک معنی تعریف کرد.
دریافت مشاوره تلفنی فردی از مرکز مشاوره تخصصی همکده
نظریه ها
تئوری انگیزش یا انگیختگی
چه چیزی انگیزه ما را برای انجام کارهایی که انجام می دهیم تقویت می کند؟ بسیاری از نظریه های انگیختگی وجود دارد که یکی از آن ها بر روی سطوح تحریک تمرکز دارد. تئوری انگیزش یا انگیختگی نشان می دهد که افراد برای حفظ سطح مطلوب برانگیختگی فیزیولوژیکی، مجبور به انجام کارهایی می شوند.
دقیقاً سطح مطلوب تئوری انگیزش چیست؟
خوب، از فردی به فرد دیگر این فرآیند متفاوت است. برخی از افراد ممکن است به سطح بالاتری از برانگیختگی احتیاج داشته باشند، که ممکن است انگیزه آن ها را برای جستجوی فعالیت های مهیج و تحریک کننده فراهم کند. ممکن است افراد دیگر با تحریک بسیار پایین تر، نتیجه بهتری بگیرند، بنابراین ممکن است احساس کنند مجبور هستند به دنبال فعالیت های آرامش بخش و لذت بخش باشند.
تئوری انگیزش یا انگیختگی چیست؟
طبق نظریه انگیزش یا انگیختگی، هر فرد سطح تحریک منحصر به فردی دارد که برای او مناسب است. وقتی سطح تحریک ما به زیر این سطح مطلوب شخصی می رسد، به دنبال نوعی تحریک برای بالا بردن آن ها هستیم. در واقع انگیختگی نوعی فعال سازی عصبی است که از حالت کما در فرد تا حالت هیجان شدید متفاوت است.
به عنوان مثال، اگر سطح انگیختگی ما خیلی پایین بیاید، ممکن است با بیرون رفتن از یک کلوپ شبانه با دوستان خود به دنبال تحریک باشیم. اگر این سطح بیش از حد بالا رود و ما بیش از حد تحریک شویم، ممکن است انگیزه داشته باشیم که یک فعالیت آرامش بخش مانند قدم زدن یا چرت زدن را انتخاب کنیم.
مفروضات تئوری انگیزش
یکی از مفروضات اصلی نظریه برانگیختگی این است که انگیزه ما برای پیگیری اعمالی است که به ما کمک می کنند تعادل ایده آل خود را حفظ کنیم. وقتی بیش از حد تحریک می شویم، به دنبال فعالیت های تسکین دهنده ای هستیم که به آرامش و روحیه ما کمک می کند. اگر خسته شویم، در جست و جوی فعالیت های نیرومند تری هستیم که به ما انرژی و تحریک خواهد داد. همه چیز در مورد ایجاد تعادل مناسب است، اما این تعادل مختص هر فرد است. تئوری برانگیختگی اشتراکات مشترکی با تئوری کاهش رانندگی دارد. اما تئوری برانگیختگی به جای تمرکز بر کاهش تنش، نشان می دهد که ما انگیزه داریم سطح ایده آل تحریک را حفظ کنیم.
ویژگی های کلیدی تئوری انگیزش
چندین نظریه برانگیختگی انگیزه وجود دارد که این تفکر را متمایز می کند.
سطح تحریک بسیار فردی است
سطح تحریک بهینه از فردی به فرد دیگر متفاوت است. فاکتورهای زیادی وجود دارد که ممکن است بر میزان تحریک بهینه هر فرد تأثیر بگذارد، از جمله ژنتیک، تجربه و خلق و خوی فعلی از این فاکتور ها هستند. به طور کلی، تنظیمات برانگیختگی شما ممکن است با ترکیب ژنتیکی شما مشخص شود، اما عوامل محیطی نیز می توانند در هر لحظه احساس شما را تحت تأثیر قرار دهند. ممکن است یک فرد نیازهای برانگیختگی بسیار کمی داشته باشد در حالی که ممکن است فرد دیگری به سطوح بسیار بالایی نیاز داشته باشد.
رفتار با سطوح برانگیختگی انگیزه دارد
ممکن است فرد با نیازهای کم تحریک انگیزه داشته باشد تا فعالیت های ساده ای مانند قلاب بافی یا تماشای فیلم را دنبال کند تا سطح تحریک خود را حفظ کند. از طرف دیگر، فرد با نیازهای برانگیختگی بالا ممکن است انگیزه داشته باشد تا فعالیت های خطرناک یا هیجان انگیزی مانند موتورسواری یا چتر بازی را حفظ کند تا بتواند سطح ایده آل خود را حفظ کند.
اگر لازم است سطح تحریک خود را بالا ببرید ، ممکن است:
- به فعالیت بدنی بپردازید
- با دوستان معاشرت کنید
- چیز جدید و مهیجی را امتحان کنید
- یک فیلم اکشن را تماشا کنید
اگر لازم است سطح تحریک خود را پایین بیاورید، ممکن است:
- از یک سرگرمی آرامش بخش لذت ببرید
- کتاب بخوانید
- استحمام کنید
- بخوابید
نیازهای برانگیختگی شما هر چه باشد، برای حفظ این سطوح انگیزه فعالیت خواهید داشت. اگر به برانگیختگی بیشتری نیاز داشته باشید، اقداماتی را دنبال می کنید که برای بالا بردن آن سطح طراحی شده اند. اگر به انگیختگی کمتری احتیاج دارید، به دنبال راه هایی برای ایجاد آرامش و آسایش خواهید بود.
بر روی عملکرد تأثیر می گذارد
یکی از اظهارات نظریه انگیزش در مورد انگیزش این است که سطح تحریک ما می تواند بر عملکرد ما تأثیر بگذارد. اما باز هم تعادل مهم است. سطوح بالاتر تحریک گاهی می تواند به ما کمک کند تا عملکرد بهتری داشته باشیم، اما اگر سطح تحریک بیش از حد بالا باشد، می تواند عملکرد را نیز مختل کند. این مفهوم معمولاً به عنوان قانون Yerkes-Dodson شناخته می شود. این قانون می گوید که افزایش سطح تحریک عملکرد را بهبود می بخشد، اما فقط تا رسیدن به سطح تحریک بهینه این اتفاق می افتد. در آن مرحله، با افزایش سطح تحریک، عملکرد شروع به آسیب دیدن می کند.
علاوه بر این، اگر شما یک کار پیچیده را انجام می دهید، سطح تحریک زیاد یا پایین بیشتر از این که کاری ساده انجام دهید بر شما تأثیر می گذارد. بیشتر دانش آموزان هنگام شرکت در امتحانات نهایی این پدیده را تجربه کرده اند. افزایش تحریک می تواند با کمک به شما در هوشیاری، تمرکز و توجه به عملکرد بهتر منجر شود. تحریک بیش از حد از یک سمت می تواند منجر به اضطراب امتحان شود و شما را عصبی کند و توانایی تمرکز در آزمایش را نداشته باشید. وقتی سطح تحریک بسیار زیاد یا بسیار پایین باشد، عملکرد بدتر می شود.
انگیختگی با تحریک چه ارتباطی دارد؟
در زمینه روان شناسی، برانگیختگی حالت هوشیاری، بیداری و توجه از نظر فیزیولوژیکی است. برانگیختگی در درجه اول توسط سیستم فعال کننده شبکه (RAS) در مغز کنترل می شود. RAS در ساقه مغز واقع شده و به بسیاری از مناطق دیگر مغز از جمله قشر پوست منتقل می شود. شما می توانید سیستم فعال کننده شبکه را به عنوان یک ضربان ساز ضربان قلب در نظر بگیرید. هنگامی که سیستم کند می شود، ممکن است احساس بی حالی، خواب آلودگی کنید یا در تمرکز روی کارها مشکل داشته باشید. هنگامی که سیستم سرعت می گیرد، ممکن است احساس شدت فعالیت، هوشیاری و آماده پاسخ گویی به موارد مختلف محیط کنید.
چه چیزی بر انگیختگی تأثیر می گذارد؟
RAS و سطح تحریک شما تحت تأثیر موارد مختلفی مانند احساسات، غذاهایی که می خورید و انتقال دهنده های عصبی در مغز قرار دارند. انتقال دهنده های عصبی نوراپی نفرین، سروتونین، دوپامین و استیل کولین همگی در عملکرد RAS نقش دارند. سطح بالاتر این انتقال دهنده های عصبی منجر به افزایش حالت های برانگیختگی و توجه به محرک های مختلف می شود. به عنوان مثال، اگر در جنگل پیاده روی می کردید و شروع به شنیدن صدای حیواناتی می کرد که به سمت شما می آید، RAS شما فعال می شود و سطح نوراپی نفرین افزایش می یابد.
با افزایش سطح نوراپی نفرین، بیشتر تحریک و هوشیار می شوید. از آن جا که RAS به مناطق دیگر مغز پروژه می کند، همچنین باعث می شود شما نسبت به اطلاعات حسی در محیط خود هوشیارتر باشید. ممکن است نسبت به صداهای حیوان یا بوهای دیگر حساسیت بیشتری داشته باشید. افزایش تحریک همچنین شما را برای پاسخ گویی به شرایط آماده می کند. شما آماده خواهید بود که از حیوان فرار کنید یا در صورت لزوم با او مبارزه کنید.
افزایش سطح تحریک و انگیختگی
در برخی موارد، سطح تحریک ما می تواند خیلی زیاد شود و به جای این که ما را برای فرار یا جنگ آماده کند، ممکن است منجر به شوکه شدن ما شود. به عنوان مثال، بگویید که یک رسیتال مهم پیانو در پیش رو دارید. عصبی بودن برای رسیتال یک واکنش متداول است که بدن شما را برای اجرا آماده می کند.
عصبی بودن فعالیت RAS را افزایش می دهد و باعث برانگیختگی می شود. با این حال، برخی از افراد ممکن است چنان تحریک شوند که به هیچ وجه نتوانند عملکرد خود را انجام دهند. آن ها حتی ممکن است نحوه پیانو زدن را فراموش کنند. در این حالت، سطح تحریک فرد بسیار زیاد است و عملکرد شروع به خراب شدن می کند. برای افراد دیگر، رویدادهایی مانند رسیتال پیانو، بازی بسکتبال یا سخنرانی ممکن است باعث عصبی شدن نشود.
در این حالت، بدن به اندازه کافی برای این رویداد پاسخ نمی دهد. هیچ ترانسمیتر عصبی برای افزایش تحریک وجود ندارد. وقتی سطح برانگیختگی پایین باشد، فرد قادر به انجام عملکرد نخواهد بود زیرا نسبت به موارد موجود در محیط هوشیار نیستند.