نحوه برخورد با والدین دارای خودشیفتگی

والدین دارای خودشیفتگی آسیب های زیادی به فرزندان خود می زنند. به صورت کلی خودشیفتگی تقریباً می تواند همانند اختلالات شخصیتی دیگر آسیب برساند. اما چیزی که تحقیقات در روانشناسی اثبات کرده این است که هر فردی با ویژگی خودشیفتگی می تواند خشم هم داشته باشد. بسیاری از افراد در سنین مختلف ایجاد می شود. این عصبانیت می تواند علت های مختلفی داشته باشد. برخی از این علت ها شاید در درون فرد شکل گرفته باشد. این بدان معنا است که آن فرد به محض آن که با آن واکنش رو به رو شد نمی تواند خودش را کنترل کند بنابراین مجبور است از خودش عصبانیت به خرج دهد.

تفاوت بین ارتباط بین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری

در روانشناسی پرخاشگری و عصبانیت با هم متفاوت هستند. این یعنی که شما نمی توانید بگویید اگر کسی پرخاشگر هست لزوما عصبانیت را هم به همراه دارد یا بر عکس اگر شخص عصبانیت را داد حتما در خود رفتار پرخاشگرانه هم ایجاد کرده است. رفتار پرخاشگرانه عموما با ذهنیت خود فرد و با اجازه خود فرد انجام می گیرد. در حالی که عصبانیت ممکن است ارتباطی با خود فرد نداشته باشد. در ادامه این مقاله که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره تلفنی  روان شناسی در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم در ارتباط با نحوه برخورد با والدین دارای خودشیفتگی، صحبت کنیم.

محققان ارتباط بین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری را آشکار کردند

مطالعه ای در دانشگاه ایالتی اوهایو در سال 2021 نشان می دهد که ارتباط بین خودشیفتگی و پرخاشگری  بسیار  قوی است. محققان تجزیه و تحلیل جامعی از 437 مطالعه جهانی انجام دادند و دریافتند که خودشیفتگی خطر خشونت را نیز افزایش می دهد. آن‌ها ارتباط بین خودشیفتگی و پرخاشگری را در تمام ابعاد خودشیفتگی و رفتارهای پرخاشگرانه مختلف تعیین کردند. این مطالعه بدون در نظر گرفتن جنسیت، سن، کشور تولد یا سطح تحصیلات نتایج مشابهی به همراه داشت.همچنین، حتی افرادی که از خودشیفتگی بیمارگونه رنج نمی بردند، سطوح پرخاشگری بالاتری را نشان دادند. به عبارت دیگر، خودشیفتگی در محدوده طبیعی همچنان با پرخاشگری همبستگی دارد.

نظر پزشکان در ارتباط با این زمینه

برد بوشمن، یکی از نویسندگان این مطالعه و استاد ارتباطات در دانشگاه ایالتی اوهایو، گفت: «این یک پیام کاملاً ساده است: خودشیفتگی یک عامل خطر مهم برای رفتار پرخاشگرانه و خشونت آمیز در سراسر جهان است.

سوفی کیارویک، دانشجوی کارشناسی ارشد ارتباطات در ایالت اوهایو، این مطالعه را رهبری کرد. کایرویک گفت: “رابطه ای که ما بین خودشیفتگی و پرخاشگری یافتیم بسیار مهم بود.”

محققان ارتباط بین افکار درونی والدین دارای خودشیفتگی و پرخاشگری را آشکار کردند

تیم تحقیقاتی داده ها را در بسیاری از مطالعات جمع آوری و بررسی کرد تا یک تحلیل جامع انجام دهد. در متاآنالیز، آن‌ها داده‌های 437 مطالعه مستقل را که شامل 123043 شرکت‌کننده بودند، جمع‌آوری کردند. به بیان بوشمن، یکی از مشخصه های افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی، داشتن عزت نفس زیاد است. خودشیفته‌ها همچنین دارای احساس استحقاق، نیاز دائمی به تحسین، عدم همدلی هستند و ممکن است مغرور یا دستکاری کنند.

دو نوع اولیه خودشیفتگی

همچنین دو نوع رفتار والدین دارای خودشیفتگی وجود دارد: بزرگ (افراد با عزت نفس بالا) و آسیب پذیر (افراد با عزت نفس پایین). در زیر به ویژگی های هر یک می پردازیم.

خودشیفتگی بزرگ و ارتباط بین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری

افرادی که این رفتار را از خود نشان می دهند به شرح زیر هستند:

  • خشونت آمیز
  • غالب
  • با اعتماد به نفس
  • فاقد همدلی و حساسیت
  • آن ها حتی بیشتر از افراد آسیب پذیر خود محور هستند
  • محصول دوران کودکی است که والدین عقده بدتری را به آن‌ها القا کردند

خودشیفتگی آسیب پذیر

کسانی که این رفتار را به تصویر می کشند، تمایل به چندین عمل دارند:

  • حساس تر
  • ناکافی
  • بسته به خلق و خوی برتر یا پایین تر
  • وقتی دیگران آن‌ها را تحسین نمی کنند، آزرده یا مضطرب می شوند
  • از خود به دلیل بی توجهی یا سوء استفاده در دوران کودکی محافظت می کنند

صرف نظر از نوع والدین دارای خودشیفتگی، محققان ارتباطی بین آن‌ها و سطوح بالاتر پرخاشگری پیدا کردند. انواع پرخاشگری که در این مطالعات اندازه‌گیری شد، شامل فیزیکی، کلامی، مستقیم یا غیرمستقیم، قلدری و اعمال بر افراد بی‌گناه بود. کایرویک گفت: «افرادی که از ارتباط بین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری بالایی برخوردار هستند، وقتی صحبت از نحوه آسیب به دیگران به میان می‌آید، سختگیر نیستند. مطالعات نشان داد که قلدری با رفتار خودشیفتانه ارتباط دارد.

نکته

بوشمن گفت: «اکنون که ما در دنیای آنلاین زندگی می کنیم، این مطالعات بسیار مهم است. بوشمن گفت، افرادی که سطوح بالایی از خودشیفتگی داشتند، بیشتر به دیگران حمله می کردند و رویکردی «سرد، عمدی و پیشگیرانه» برای پرخاشگری خود داشتند.

خطرات ارتباط بین خودشیفتگی و پرخاشگری

این مطالعه همچنین نشان داد که والدین دارای خودشیفتگی بالا، ویژگی‌های پرخاشگرانه‌تری دارند، حتی زمانی که تحریک نیستند. با این حال، خطر پرخاشگری زمانی افزایش می‌یابد که احساس می‌کنند تحریک شدند، مانند توهین یا اهمیت ندادن. یکی از یافته‌های شگفت‌انگیز محققان این بود که ارتباط بین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری تقریباً به همان اندازه که با اعمال تهاجمی خفیف‌تر ارتباط داشت، با خشونت پیوند داشت. بوشمن می‌گوید که خشونت آن‌طور که انتظار می‌رود نیست. در این مطالعه، محققان خشونت را قصد وارد کردن آسیب فیزیکی به دیگران، مانند جراحت یا مرگ، تعریف کردند.

نکته ای در ارتباط با والدین دارای خودشیفتگی

او افزود که نتایج با مطالعات دیگر مطابقت دارد که دلالت بر این دارد که خودشیفتگی ممکن است در اعمال شدید خشونت‌آمیز مانند تیراندازی دسته‌جمعی نقش داشته باشد. برخی از مردم بر این باورند که در کشورهای فردگراتر مانند کشورهای اروپایی، ارتباط بین خودشیفتگی و پرخاشگری حیاتی‌تر است. با این حال، مطالعات  ارتباطی بین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری حتی در کشورهای جمع‌گرا کشف کردند. آن‌ها نتایج مشابهی یافتند، چه شرکت کنندگان در پژوهش در دانشگاه تحصیل کرده باشند و چه در جمعیت بیشتری زندگی می کردند.

افکار درونی والدین دارای خودشیفتگی چگونه است؟

خودشیفتگی یک وضعیت مرموز است. اولا، کارشناسان بهداشت روان نمی دانند چه چیزی باعث NPD می شود. خودشیفتگی از این طریق به روان‌پریشی و اضطراب‌ اجتماعی‌ شباهت دارد. در حالی که سابقه خانوادگی و فناوری های پیشرفته تصویربرداری مغز (مانند PET) ممکن است به ما سرنخ دهد. اما روان درمانگران تنها افرادی هستند که می توانند این اختلال را تشخیص دهند.

مثال پرونده مادوف درباره افکار درونی والدین دارای خودشیفتگی

به عنوان مثال، برنی مدوف را در نظر بگیرید. مادوف به دلیل اجرای یک طرح عظیم کلاهبرداری که حدود 65 میلیارد دلار بود، به 11 جنایت خود اعتراف کرد. او به 150 سال حبس محکوم شد. بدیهی است که ویژگی‌های خودشیفتگی و جامعه‌پرستانه – که تقریباً مدوف از آن‌ها برخوردار بود – بهانه‌های قابل قبولی در دادگاه قانونی نیستند.

مدوف در حالی که بر بزرگترین کلاهبرداری مالی در تاریخ نظارت می کرد. اما در هیئت مدیره سازمان هایی که بر سیاست های کشف تقلب در اوراق بهادار تأثیر می گذاشتند، نشست. از سوی دیگر، مادوف یک نیکوکار مشهور بود و میلیون ها دلار به سازمان های خیریه مختلف اهدا کرد.

نحوه برخورد با والدین دارای خودشیفتگی

نظرات در مورد موضوع خودشیفتگی متفاوت است. آیا این یک ویژگی شخصیتی است؟ یا عیب است؟ آیا ما آن را به ارث می بریم؟ در واقع، ماهیت معمایی خودشیفتگی، بسیاری از این سؤالات و بیشتر را برمی انگیزد. از دیدگاه روانشناسی – رفتار والدین دارای خودشیفتگی ترکیبی از همه موارد ذکر شده است. اما چیزی که تقریباً همه می توانند روی آن اتفاق نظر داشته باشند این است که دوست داشتن یک خودشیفته – لعنتی، حتی ارتباط داشتن با او – چیز بسیار دشواری است. اگر از شخصی بپرسید که هر یک از این تجربیات چگونه است، احتمالاً چیزهای زیادی برای گفتن ندارند.

نکته

حالا تصور کنید فرزند یک والدین دارای خودشیفتگی باشید. در مورد بدترین سناریو چطور؟ فرزند دو والدین خودشیفته هستید؟ ناگفته نماند که تحمل این امر بسیار دشوار خواهد بود. تقریباً مطمئناً کودک مورد آزار عاطفی و روانی قرار می‌گیرد که به طور بالقوه منجر به زخم‌های روانی می‌شود که تا آخر عمر تحمل خواهد کرد.

نکته

دکتر ست مایرز – یک روانشناس بالینی معروف در سطح ملی – در مورد واقعیت غم انگیز فرزند والدین دارای خودشیفتگی توضیح می دهد:

واقعیت فرزندپروری خودشیفته نمی‌تواند غم‌انگیزتر باشد: فرزند خودشیفته خیلی زود می‌فهمد که وجود دارد تا بازتابی برای والدین ارائه دهد و به والدین خدمت کند.

مشکلات در کودکانی که والدین دارای خودشیفتگی دارند

دکتر مایرز بیشتر توضیح می دهد:

«مشکل فرزند والدین دارای خودشیفتگی این است که این بچه‌ها سال‌ها ناامیدی و ناراحتی طول می‌کشند تا بفهمند که خانواده اشتباه نمی‌گویند. تا آن زمان، این کودکان فقط با حداکثر سرعتی که می توانند می رقصند و سعی می کنند والدین خودشیفته غیرممکن را خشنود کنند.

سال‌ها طول می‌کشد تا در نهایت ببینیم نوع تربیتی که آن‌ها دریافت کردند اشتباه است.

به عبارت دیگر، فرزندان والدین خودشیفته واقعاً کودکی ندارند که بتوان از آن صحبت کرد. آن‌ها آن جا هستند تا پدر و مادر را خوب جلوه دهند، و مقدر شده اند تا زمانی که مستقلاً قادر به بندگی باشند.

نحوه برخورد با والدین دارای خودشیفتگی

افرادی که سختی‌های والدین خودشیفته را تحمل می‌کنند، اغلب به نوعی کمک، حتی گاهی اوقات درمان نیاز دارند. یعنی آن قربانیانی که در واقع متوجه آن می شوند. متأسفانه، برخی از این افراد هرگز آسیب ذاتی ناشی از سوء استفاده را به طور کامل درک نمی کنند.

نکته

برای کسانی که “بهبود” یا، حداقل احساس بهتری داشتند – چگونه توانستند این کار را انجام دهند؟ همانطور که در مورد اکثر انواع آسیب های روانی وجود دارد، هیچ چارچوب واحدی برای بهبودی وجود ندارد. این امر به ویژه زمانی صادق است که رنج از چهره های والدین نشات می گیرد. گفته شد، برخی راهنمایی‌ها وجود دارد که ممکن است به فرد کمک کند تا با این وضعیت کنار بیاید.

درمان والدین دارای خودشیفتگی

یک نوع خاص از درمان که مورد تایید متخصصان قرار گرفته است، رفتار درمانی دیالکتیکی یا به اختصار DBT نام دارد. متخصصان به سرعت به این نکته اشاره می‌کنند که DBT – مانند تقریباً تمام درمان‌های مبتنی بر بودیسم – سکولار است. علاوه بر این، برای بهره مندی از DBT، لازم نیست که به مدیتیشن مسلط باشد.

سه روش خاص وجود دارد که اساس DBT را تشکیل می دهد: پذیرش، دیالکتیک و ذهن آگاهی. ما به هر یک می پردازیم.

پذیرش در والدین دارای خودشیفتگی

پذیرش در زمینه DBT به کار می رود، این درک این است که نمی توان رویدادهای گذشته را تغییر داد. DBT بیان می کند که انسان ها تمایل دارند درد و رنج غیرضروری را با تجدید حیات گذشته طولانی کنند.

پذیرش به هیچ وجه به معنای تایید، بخشش یا نادیده گیری موقعیت نیست. در عوض، پذیرش می آموزد که، که گذشته تغییر نخواهد کرد. با این ذهنیت، قربانی می‌تواند بیشتر جلو بیاید و از زندگی شاد و مرفهی لذت ببرد.

دیالکتیکی

یکی از تعریف‌های دیالکتیکی «نگرانی یا عمل از طریق نیروهای متضاد» است. DBT این باور را القاء می کند که قربانیان می توانند در حین اذعان و بحث در مورد آسیب تجربه شده بهبود پیدا کنند.

منابع
وبسایت powerofpositivity

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا