سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند
آیا تا به حال به این فکر کرده اید که وابستگی فرزندتان به شما چه تأثیری بر او در بزرگسالی خواهد داشت؟ دلبستگی مفهومی است که اغلب در نقشی که در دوران کودکی و بعد از آن ایفا می کند دست کم گرفته می شود. بسیار مهم است که والدین یا مراقبین بهترین راه را برای ایجاد وابستگی مثبت در کودکان بیابند. این فرآیند آنها را به کودکان و بزرگسالان سالم از نظر روانی تبدیل می کند. با اطلاعاتی در مورد سبک های دلبستگی مختلف و اینکه چگونه دلبستگی ایمن در کودکان می تواند بهترین ها را در آنها به ارمغان بیاورد، این مقاله همکده چندین سوال در مورد دلبستگی را بررسی کرده و به آنها پاسخ خواهد داد. هدف ما بررسی سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند با کمک مشاوره تلفنی و حضوری روان شناسی است.
نگاهی به نظریه دلبستگی در دوران کودکی
جان بولبی روانپزشک کودک را بنیانگذار نظریه دلبستگی می دانند. چیزی که بولبی را مورد توجه قرار داد این بود که کودکان چگونه با دیگران (به ویژه مراقبانشان) ارتباط برقرار می کنند و چگونه این در ذهن و رفتار آنها رشد می کند. بولبی هنگام جدا شدن از والدین خود متوجه ناراحتی کودکان شد، به خصوص در حضور غریبه یا مکان ناآشنا. این منجر شد تا بولبی نظریه دلبستگی دوران کودکی را توسعه دهد. این تئوری مبتنی بر ایده های بولبی است که چگونه کودکان پریشانی، رفتار، از دست دادن و جدایی از مراقب خود را درک می کنند. او یک سه گانه بسیار بدیع و پیشگامانه از کتاب ها با عنوان دلبستگی و از دست دادن نوشت.
یکی از شاگردان و همکاران بولبی، مری آینزورث، ایده های خود را یک قدم جلوتر برد. او از طریق علاقهاش به روانشناسی رشد، با مجموعهای از آزمایشهای معروف به «وضعیت عجیب» به پیشرفت ایدههای بولبی در زمینه سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند کمک کرد. این یک روش استاندارد بود که بررسی میکرد چگونه دلبستگیها بین کودکان مختلف متفاوت است. در «وضعیت عجیب»، مادر کودک را در یک اتاق در مجموعهای از سناریوها و تنظیمات رها میکند: با یک غریبه، کاملاً تنها، و با غریبه پس از پیوستن به مادر و فرزند و سپس ترک دوباره. محققان سپس رفتارهای کودک نسبت به مادر را مشاهده کردند و سبک دلبستگی آنها را بر اساس تعامل ارزیابی کردند.
نقش اساسی سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند
تقریباً همه کودکان به یک مراقب دلبستگی پیدا می کنند. اما همه کودکان به طور مثبت به مراقب های خود دارای وابستگی نمی شوند. به طور کلی وابستگی مثبت ایجاد نمی کنند. این بستگی زیادی به پاسخگویی و حساسیت مراقبین به نوزاد دارد. یک پیوند ایمن که در اوایل زندگی شکل میگیرد میتواند بر سلامت روان بلندمدت و تابآوری کودکان تأثیر مثبت بگذارد. یک دلبستگی مثبت و مطمئن همه تفاوت را در نتایج زندگی کودک ایجاد می کند، و این در ادامه توضیح داده خواهد شد. سبک های دلبستگی معمولاً به عنوان ایمن یا ناایمن طبقه بندی می شوند و به نحوه ارتباط یک فرد با دیگری اشاره دارند. سه نوع سبک دلبستگی ناایمن در کودکان وجود دارد. دو مورد از اینها توسط Ainsworth، Blehar، Waters و Wall (1978) کشف شد. سومین (دلبستگی نامرتب) بعداً توسط مین و سولومون (1986) یافت شد.
تنها یک سبک دلبستگی ایمن وجود دارد که به آن سبک دلبستگی سازمان یافته نیز گفته می شود. ما ابتدا به سه سبک ناایمن و نقش آنها در دوران کودکی نگاه می کنیم، قبل از اینکه سبک دلبستگی ایمن را توضیح دهیم.
نقش یک سبک دلبستگی دوسوگرا (یا مضطرب-مشغول)
نقش اساسی سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند ارتباط ویژه ای با هم دارند. کودکانی که دارای سبک دوسوگرا/مشغولانه هستند به مراقبان خود میچسبند. آن ها مضطرب هستند و با غریبه ها مصاحبت می کنند. وقتی مراقبشان میرود ناراحتی نشان میدهند، اما پس از بازگشت دوسوگرا باقی میمانند. آینزورث و همکاران (1978) دریافتند که چنین کودکانی در هنگام ملاقات مجدد با مادرشان مقاومت می کنند، حتی به خاطر ترک آنها نسبت به مادرشان پرخاشگری نشان می دهند.
بررسی سبکهای دلبستگی دوسوگرا در کودکان نشان داد که مادرانی که توانایی مادری خود را کاهش دادهاند، تمایل دارند فرزندانی با این نوع سبک دلبستگی داشته باشند. این یک سبک دلبستگی چندان رایج نیست، زیرا کمتر از 15 درصد از بچه ها این را نشان می دهند. این مدل می تواند وابستگی بیش از حد کودک به مراقب ایجاد کند. کودک به غریبه ها مشکوک است. این به عنوان یک عامل محافظ شهودی عمل می کند، زیرا تضمین می کند که دیگران به آنها آسیب نرسانند.
این سبک در نهایت باعث ایجاد یک کودک چسبنده می شود که به بزرگسالی بیش از حد وابسته تبدیل می شود، نگران زمانی که روابط به پایان می رسد و نسبت به نزدیکی نزدیک با دیگران، به ویژه در روابط عاشقانه، بی میل است.
نقش سبک دلبستگی اجتنابی – طردکننده
یکی از گزینه های سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند مدل اجتنابی است. هنگامی که مراقبان از نظر عاطفی در دسترس نباشند، کودکان ممکن است سبک دلبستگی اجتنابی و طردکننده را ایجاد کنند. آینزورث و همکاران (1978) دریافتند که این کودکان هنگام جدا شدن از مادرشان و درگیر شدن با غریبه مشابه مادرشان ناراحت نمی شوند. هنگامی که مادر برگشت، برخی علائم اجتناب از خود نشان دادند، مانند اجتناب از تماس چشمی و روی گردانی.
اگر کودکان حساسیت مراقبین خود را نسبت به نیازهای خود تجربه نکنند، ممکن است استقلال جسمی و عاطفی پیدا کنند. در کوتاه مدت، این می تواند به عنوان یک عامل مثبت و محافظ عمل کند. با این حال، می تواند در دراز مدت آسیب زا باشد زیرا آنها از احساسات و نیازهای عاطفی خود جدا می شوند. در بزرگسالی، چنین افرادی در روابط نزدیک و صمیمی با مشکل مواجه می شوند، زیرا نمی توانند عواطف و احساسات خود را با شریک زندگی خود به اشتراک بگذارند. پایان یک رابطه باعث ناراحتی آنها نمی شود.
سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند – نقش یک سبک دلبستگی بی نظم
پس از کشف اینکه بسیاری از بچه ها در گروه های دلبستگی ایمن، دوسوگرا یا اجتنابی قرار نمی گیرند، مین و سولومون (1986) نوع دلبستگی نامرتب را توصیف کردند. کودکان – و والدینشان – با دلبستگی نامنظم، سردرگمی و ترس از خود نشان دادند و رفتارهای یکدیگر را تقویت کردند. زمانی که کودک مراقبت های منسجمی را دریافت نکرده باشد یا توسط مراقب خود در بدرفتاری قرار گرفته باشد دچار این مشکل می شود.
این در حالی است که نادید گرفتگی یا آسیب هم می تواند دلبستگی نامنظم ایجاد کند. این منجر به ترس و اجتناب کودک می شود، زیرا آنها نمی دانند چه انتظاری دارند. رفتار آنها همراه با آشفتگی و دارای مشکل است. آنها ممکن است با پرخاشگری یا پریشانی عاطفی پاسخ دهند و نمی توانند خود را آرام کنند. به طرز عجیبی دیده می شود که کودک به دنبال آرامش و اطمینان از همان بزرگسال است. اما به سرعت fباز کنار می رود. الگوی آشفتگی به آنها اجازه نمی دهد احساسات یا رفتارهای منسجمی را هدایت کنند. حتی زمانی که مراقبان بدرفتاری می کنند، کودکان به آنها وابسته می شوند زیرا این ماهیت ذاتی آنهاست.
سبک دلبستگی نامنظم قطعاً ساده نیست زیرا یک الگوی دلبستگی است که از ضربه، ترس، بی اعتمادی و اغلب سوء استفاده به دست میآید. کودک با وجود اینکه به دنبال نزدیکی است هرگز نمی تواند احساس امنیت کند. کودک بی نظم ممکن است فکر کند، “آیا می توانم به شما اعتماد کنم؟ بیام پیشت یا از تو فرار کنم؟ من از رفتار تو گیج شدم.
نقش سبک دلبستگی ایمن
سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند در مدل ایمن قدرت می یابد. در واقع می توان گفت سبک دلبستگی ایمن مطلوب ترین سبک دلبستگی در کودکان است. به بهترین وجه آنها را برای پیشرفت مثبت برای آینده قرار می دهد. وقتی کودکان سبک دلبستگی ایمن دارند، وقتی مراقبشان از اتاق بیرون میرود ناراحتی نشان میدهند، اما وقتی مراقبشان برمیگردد، به سرعت آرام میگیرند. کودکانی که دارای سبک دلبستگی ایمن هستند، احساس میکنند که توسط مراقبین خود محافظت میشوند و میتوانند به آنها وابسته باشند. کودکانی که سبک دلبستگی ایمن دارند، می توانند بیشتر به کاوش و بازی بپردازند و از مراقب خود به عنوان پایگاهی برای شروع کاوش در جهان استفاده کنند.
کودکان دلبسته ایمن سطح بالاتری از بلوغ، افزایش همدلی و رفتار مخرب و خشمگین کمتری را نشان می دهند. با رفتن به بزرگسالی، این کودکان روابط طولانی مدت، مسائل مربوط به اعتماد کمتر و عزت نفس بیشتری خواهند داشت. از تعامل با دیگران لذت می برند و احساسات متقابل را به درستی بیان می کنند.
بهترین سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند کدام است؟
سبک های دلبستگی کودکان به ما این امکان را می دهد که بفهمیم روابط آنها با دیگران در کودکی و بزرگسالی چگونه خواهد بود. سبکهای دلبستگی میتوانند به ما در مورد انواع چالشهایی که ممکن است کودک در حین رشد با آنها مواجه شود و اینکه چقدر احتمال دارد این چالشها را مدیریت کند، به ما بگوید. ما میتوانیم سبکهای دلبستگی مختلف را بهعنوان مدلهای کاری درونی متفاوتی ببینیم که از رویدادها، تعاملات و روابط ناشی شدهاند (مین، کاپلان و کسیدی، 1985). این مدل مجموعه ای از انتظارات و باورهایی است که کودک در مورد خود، دیگران و روابطی که بین خود و دیگران دارد، دارد.
به عنوان مثال، اگر کودکی احساس کند که مورد محبت قرار نمی گیرد و طرد شده است، احساس اجتناب می کند. رفتار مراقب و الگوی کاری درونی کودک را بیشتر تقویت می کند. اگر کودکی بیش از حد مضطرب و نیازمند باشد، توجه بزرگسالان را میخواهد و در نتیجه مراقب آن چیزی است که رفتار جلب توجه او را نادیده میگیرد. اگر کودکی ترسیده و مضطرب باشد و پاسخ والدین ناکافی باشد، این ناهماهنگی می تواند کودک را به سمت احساس ناراحتی بیشتر سوق دهد و این موضوع را تقویت کند که والدین در دسترس نیستند. کودک احساس می کند که ارزش دوست داشتن و مراقبت را ندارد، با این فرض که نمی توان به دیگران برای حمایت و کمک به آنها اعتماد کرد.
کودک ایمن
همان طور که اشاره کردیم یکی از سبک های دلبستگی کودکی و تربیت فرزند، دلبستگی ایمن است. سبک دلبستگی ایمن در دوران کودکی کودک را در بهترین موقعیت زندگی قرار می دهد. کودک ایمن می آموزد که برخی از رفتارهای او با رفتارهای مثبت مراقب او مرتبط است. هنگامی که آنها این پاسخ را دریافت می کنند، احساس می کنند که مورد علاقه و پرورش هستند. کودکانی که به طور ایمن وابسته هستند، انعطاف پذیرتر، سازگارتر، سرسخت تر، شایسته تر و با اعتماد به نفس خواهند بود و تا بزرگسالی روابط بهتری با دیگران برقرار می کنند و شانس زندگی آنها را بهبود می بخشند. این سبک دلبستگی برای داشتن یک زندگی رضایت بخش بیشتر مورد توجه است.
بنابراین، ما باید تا آنجا که ممکن است برای رسیدن به این سبک دلبستگی در کودکان از سنین پایین – کار آسانی – انجام دهیم. با این حال، والدین مثبت و مراقبت می تواند به طور قابل توجهی به دستیابی به این امر کمک کند.