دلایل اتمام رابطه
بودن در یک رابطه ی سالم و هیجان انگیز، خوب و راحت است. اما اگر این خصوصیات از رابطه ی شما رفته اند شاید لازم است بیشتر در مورد رابطه خود فکر کنید، شما باید دلایل اتمام رابطه را بشناسید.
تعاملات خود را با یکدیگر بررسی کنید تا ببینید نشانه ای از دلایل اتمام رابطه در آن میبینید؟
اگر دیدید کم است شاید باید رابطه خود را مورد بازبینی قرار دهید. زیرا همه انسان ها لیاقت آن را دارند که در یک رابطه ی سالم و خوب باشند.
از خودتان بپرسیدکه: آیا او را دوست دارید؟
برای زوج ها تجربه ی تغییراتی کوچک در اولویت ها و شخصیت یکدیگر در رابطه، طبیعی است، با این وجود اگر بیشتر این تغییرات منفی باشند باید هرچه سریع تر به فکر بهبود آن باشید و می توانید از کمک مشاور بهره ببرید، از خودتان بپرسید آیا این گونه تغییرات شخصیتی منفی را تجربه کردهاید؟
- خشمگین یا نامهربان میشوید.
- اعتماد به نفس خود را از دست داده یا احساس ارزشمند بودن ندارید.
- به رفتارهای بدی بر میگردید که سال های قبل داشته اید.
چه فداکاری هایی می کنید؟
رابطه ی شما نباید شما را از اهداف زندگی خود دور کند، این اهداف فرقی نمیکند رسیدن به مدرک تحصیلی بالاتر باشد یا کار کردن در زمینه ای خاص و زندگی در یک منطقه، اگر احساس می کنید همسرتان انتظار دارد فداکاری های بیشتری نسبت به خودش برای رابطه ی خود داشته باشید، شاید بهتر است برای بهبود این رابطه اقدامی انجام دهید.
از طرف دیگر اگر نمی خواهید این فداکاری ها را انجام دهید اما انتظار فداکاری های مهمی را از طرف او دارید نیز این رابطه نیاز به تجدید نظر خواهد داشت.
به یاد داشته باشید؛ توافق بخش طبیعی از یک رابطه است. شما همیشه به چیزی که می خواهید نمی رسید، اما نباید هم دائماً فداکاری کنید بدون اینکه او این کار را جبران کند، البته فداکاری در یک رابطه نباید دقیقا به همان شکل جبران شود، در بسیاری از موارد یکی از طرفین لازم است فداکاری کند و دیگری نه، با این وجود اگر دیدید شما بصورت مکرر از خواستههای خود میگذرید ولی او اصلا این کار را نمی کند نشانه ای از اشکال در ادامه رابطه ی شما است.
یکی از دلایل اتمام رابطه، کاهش دوستی است.
احساس عشق زیاد (ضربان قلب و عرق کردن کف دست ها وقتی او را می بینید) به سرعت از بین میرود. در یک رابطه ی سالم یک حس عمیق از عشق و نگرانی به او باقی می ماند، اگر شما این احساس را نداشته یا دیگر احساس ارتباط عاطفی قوی با او نمی کنید به فکر چاره ای برای بهبود رابطه ی خود باشید.
همچنین فکر کنید آیا به نظر می رسد هیچ یک از شما دیگری را دوست نداشته باشد؟ شاید صحبت کردن در این مورد برای شما سخت باشد ولی باید در مورد احساسات خود با هم حرف بزنید، سعی کنید چیزی شبیه به این بگویید: من حس می کنم اخیرا از نظر عاطفی از هم دور شده ایم، می دانم این سوال سختی است اما دوست دارم بدانم هنوز هم دوستم داری؟
البته اگر این رابطه کوتاه بوده و هیچگاه حس نکردید دوستش دارید این مکالمه کمی متفاوت خواهد بود، برای مثال باید چیزی مانند این بگویید: میدانم تنها شش ماه است با هم هستیم اما آیا تو حس عمیقی نسبت به من پیدا کردهای؟ ممکن است ما عاشق هم شویم؟ اگر این طور نیست باید برای اصلاحش کاری کنیم.
آیا او حامی شما نیست؟
زوج ها در رابطه خود به یکدیگر حمایت عاطفی و روانی می دهند، اگر همسر شما این حمایت را برای شما نداشته و در روزهای سخت شما دلگرمی برای شما نداشته است، بهتر است به یک مشاور مراجعه کنید. همسر شما باید در تمام این امور حامی شما باشد:
- زندگی حرفهای و کار
- سلامت فیزیکی و روحی
- رابطه با خانواده و دوستان
در بسیاری از روابط یک طرف کاملاً حامی بوده درحالیکه دیگری اصلاً حمایت و دل گرمی ندارد، این یک عدم تعادل ایجاد میکند و هر دو طرف باید بدانند این رابطه نیاز به ترمیم دارد.
آیا به شما علاقه و توجه دارد؟
زوج ها در یک رابطه ی سالم به یکدیگر توجه عاطفی و فیزیکی دارند. این توجه می تواند یک جمله مانند “دوستت دارم” یا “تو خیلی خاص هستی” در کنار توجه فیزیکی و حتی شوخی کردن و کودکانه حرف زدن باشد، اگر در رابطه ی خود احساس علاقه به یکدیگر ندارید یا همسرتان به شما بیتوجه است بهتر است این مسئله را با یک مشاور در میان بگذارید.
البته اکثر روابط دوران خشن هم دارند، دوران شور و هیجان اولیه بعد از مدتی از بین میروند، اما در یک رابطهی سالم، شما و همسرتان باید نسبت به یکدیگر مهربان باشید.
برای حل مشکل بی توجهی شما می توانید در مکالمات خود با همسرتان به زبان بیاورید که احساس می کنید از او دور شده اید و توضیح دهید که این بی توجهی او به شما آسیب می زند، این کار به شما این شانس را می دهد تا او رفتار خود را عوض کرده و در نتیجه به نیازهای شما توجه بیشتری داشته باشد.
یکی از دلایل اتمام رابطه، رفتارهای نامناسب است.
برخی روابط معمولا به مرور زمان تغییر میکنند و شاید شما هم متوجه شوید که فرد مقابل عمدا رفتارهای نامناسبی در زندگی به شما نشان میدهد، اگر او شما را فریب داده یا در هر یک از زمینه های زیر به شما دروغ گفته است راجع به دوام رابطه خود بیشتر فکر کنید:
- مصرف دارو، الکل یا قمار بازی
- یک بیماری که از شما پنهان شده است.
- یک فرزند از روابط قبلی که شما نمی دانستید.
- یک خواهر یا برادر یا والدین تحت سرپرستی او
اگر او این گونه اطلاعات شخصی را از شما مخفی کرده است اول دلیل آن را بپرسید، شاید نیت بدی نداشته و قصد داشته قبل از گفتن مسائل شخصی خود، اول بتواند به شما اعتماد کند.
بد زبانی و تحقیر، یکی از دلایل اتمام رابطه است.
اگر شریک زندگی شما از نظر روانی یا فیزیکی خشن است، از رفتن به مشاوره خودداری کرده و این رفتارش را ترک نمیکند شاید باید به دوام این رابطه شک کنید مگر اینکه اقدامی برای بهبود آن انجام دهید.
همسران تندخو اغلب سعی میکنند شما را قانع کنند که این خشونت نشانه ای از عشق است یا هیچکس دیگری دوستتان نخواهد داشت، که البته این موارد صحیح نیست و شما باید مراقب رفتارهای خشونتآمیز در این رابطه باشید.
برخی از دلایل اتمام رابطه:
- خشونت فیزیکی یا تهدید به زدن
- فریاد زدن، انتقاد کردن و بی توجه بودن
- دروغ گفتن به شما یا ادعای اینکه افکار و خاطرات شما قابلاعتماد نیستند
- رفتارهای کنترلی مانند اینکه نمیگذارد دوستان خود را ببینید یا زمانی را دور از او بگذرانید.
- عدم ثبات عاطفی، اگر او دائماً بین رفتارهای حمایتگر و خشن یا رفتارهای آسیبرسان تغییر میکند به احتمال زیاد با شما بدزبان خواهد بود.
بهترین راهکار برای این قبیل مشکلات مراجعه و کمک گرفتن از مشاور متخصص است.
اتمام رابطه ای که تغییرات قابل تصوری دارد.
اگر از موقعیت فعلی خود راضی نیستید و باور دارید تنها تغییراتی فرضی هستند که می توانند این رابطه را درست کنند رابطه ی شما در خطر است. به عقب برگشته و به مکالمات خود در چند ماه اخیر فکر کنید. اگر چیزهایی مانند جملات زیر گفته باشید شاید روابط تنها بر پایه ی یک سری پیشرفت های خیالی ادامه دارد:
- اگر باهم زندگی کنیم این مشکلات رفع میشوند.
- زمانی که بچه داشته باشیم رابطه ی ما قوی تر خواهد شد.
- زمانی که ازدواج کنیم مطمئناً کمتر دعوا کرده و بیشتر توافق داریم.
این نوع صحبت ها درباره ی بهبودهایی در آینده، هشدار می دهد که رابطه ی شما نیاز به مداخلات تخصصی دارد. با این وجود راه های زیادی هستند که در آن شما و او می توانید مشکلات خود را حل کرده و تغییرات خوبی ایجاد نمایید. برای مثال شما می توانید تصمیم بگیرید برای بهبود مشکلات در رابطه ی خود با یک مشاور متخصص مشورت داشته باشید.
نیازهای خود را با او مقایسه کنید.
یک رابطه ی طولانی مدت اغلب پیچیده تر شده و افراد متوجه می شوند شریکشان اهداف و نیازهای متناقضی با آن ها دارد. طرفین در یک رابطه باید رشد کرده و یکدیگر را تکامل دهند. اگر شما و فرد مقابل اهداف متناقضی دارید. (توافق در این زمنیه برای طرفین بسیار اهمیت دارد.)، باید نسبت به رابطه خود بیشتر فکر کرده و به مشاور مراجعه کنید. نیازها و اهداف متقابل عبارتاند از:
- میل یا علایق جنسی که از پایه متفاوت است.
- انتظارات متناقض در مورد کار یا خانواده.
- نحوهی دخل و خرج منابع مالی زندگی.
آیا این رابطه آینده ای دارد؟
از خودتان بپرسید آیا در سالهای آینده هم این رابطه ماندنی و خوشایند است؟
البته پیش بینی احساس شما در آینده کار سختی است. اما اگر اغلب حوصله ی این رابطه را ندارید یا حس میکنید در کنار هم رشد نکرده و تغییر نمیکنید. شاید نشانه ی نیاز به کمک مشاور متخصص و تجدید نظرهای منطقی شما باشد. لازم است بدانید افراد در یک رابطهی سالم رشد کرده و احساس هیجان و شیفتگی داشته و خود را درگیر عشق و تعهدی پایدار می دانند. شما باید بعد از گذشت چند سال هنوز هم از رابطه ی خود احساس شادی و رضایت درونی داشته باشید.