7 راهکار کلیدی برای پدر و مادر خوب بودن
در این مقاله از متخصصان رشد کودک خواسته شده است بگویند کودکان بیشتر چه نیازهایی به والدین خود دارند. شاید پاسخهای آنها شما را شگفت زده کند.
چطوری پدر و مادر خوبی باشیم؟
7 راهکار کلیدی برای پدر و مادر خوب بودن در ادامه بیان شده است:
داشتن یک مراسم خاص
داشتن مراسم و روالهای کوچک به شما و کودکتان فرصت میدهد تا ارتباط برقرار کنید، اهمیتی ندارد چه کاری انجام میدهید.
پختن یک غذای ساده در کنار هم، خواندن یک داستان برای هر شب، هرس کردن باغچهها، بازی کردن، چیزهای مختلفی هستند که کودکان دوست دارند. خلاق باشید: یک پدر میتواند هر روز صبح در کنار پسر 5 سالهاش صورت خود را اصلاح کند، به او یک فوم و یک ماشین اصلاح اسباب بازی بدهید. پدر دیگر هر روز جمعه با دخترش زود بیدار شده و با هم برای صبحانه بیرون میروند.
واقعاً اهمیتی ندارد این روال شما چه باشد، البته تا وقتی که کاری باشد که شما و کودکتان هردو از آن لذت میبرید. باید به انجام این کار ادامه دهید، حتی اگر از دست کودکتان عصبانی هستید. این یک امتیاز نیست که به عنوان تنبیه از کودک خود بگیرید. این کاری است که شما باید هر شب یا هر هفته یا هر ماه به عنوان راهی برای ارتباط با کودک خود داشته باشید.
شخصیت کودک خود را بشناسید
لازمهی پدر یا مادر خوب بودن این است که واقعاً خلق و خوی کودک خود را بشناسید و سبک خود در پدر و مادر بودن را متناسب با شخصیت او انتخاب کنید. هر کودک متفاوت است، حتی در یک خانواده. اگر شخصیت فردی کودکتان را بشناسید و با کودک رفتاری داشته باشید که برای شخصیت او بهترین باشد تنشها را به حداقل خواهید رساند.
دو مثال ساده: اگر کودک بسیار فعالی دارید نباید عصرها با او بازیهای پرتحرک داشته باشید زیرا خوابیدن را برایش سخت خواهد کرد. به جای آن او را به فعالیت ساکتی مشغول کنید که به آرام بودنش کمک کند. یا شاید کودکی دارید که سخت با تغییرات کنار میآید. اگر اینطور است باید درک کنید اگر از قبل به او زمان بیرون رفتن از زمینبازی را بگویید این تغییر برای او سادهتر خواهد بود. هرچه بهتر با کودکتان تطابق پیدا کنید تنش کمتری بین شما خواهد بود.
مدل خوبی برای او باشید
هر شب والدین باید از خودشان بپرسند «اگر کودک رفتار امروز من را یاد بگیرد چه چیزی به او آموزش دادهام؟» شاید متداولترین اشتباهی که مادر و پدرها مرتکب میشوند این است که یک چیز میگویند و به شکل دیگری عمل میکنند. ما به کودک خود در مورد کنترل فردی و صبور بودن میگوییم اما وقتی در ترافیک میمانیم منفجر میشویم.
به آنها میگوییم غیبت نکنند اما خودمان همین کار را انجام میدهیم. با آنها دعوا میکنیم تا راست بگویند اما اجازه میدهیم کودک 11 سالهی ما از منویی که برای کودکان زیر ده سال است غذا سفارش دهد.
نمیگوییم والدین باید کامل باشند. اما وقتی در کاری اشتباه میکنیم باید کودک از اشتباهات ما درس بگیرد. برای مثال اگر وقتی استرس دارید با کودک خود دعوا کردید باید بعداً پیش او رفته و بگویید «من اشتباه کردم آن طور سر تو فریاد زدم. باید آرامتر میماندم. متأسفم» با این کار به کودکتان اهمیت احترام و بخشش را یاد میدهید.
اگر در شرایط سختی قرار دارید باید بگذارید کودک شما ببیند بهترین برخورد را برای تطابق با این شرایط دارید. وقتی از مشکلات او را با خبر میکنید ( ما نگرانیم زیرا پدر کار خود را از دست داده است اما همه چیز درست خواهد شد) به او نشان میدهید که میتوانید شرایط سخت را نیز مدیریت کنید و این کار کمک میکند او نیز همین را یاد بگیرد.
تشویق به اکتشاف
کودکان دوست دارند چیزهای جدید کشف کنند. این بخش مهمی از یادگیری آنهاست. وقتی والدین مرتباً میگویند «این کار را نکن یا از این دور بمان» کودکان یاد میگیرند از ناشناختهها ترسیده و خجالت بکشند. کودکانی که در زمان اکتشاف چیزهای جدید، واکنش مثبت از والدین خود دریافت میکنند به سادگی با شرایط سخت در زندگی مواجه خواهند شد.
مهمترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که مطمئن شوید کشف دنیای کودک شما برای او مفید خواهد بود. در ابتدا خانه را برای کودک ایمن سازید تا او بتواند بدون آسیب دیدن به اطراف برود. سپس باید به روالهای روزانهی او دقت داشته باشید و مطمئن شوید همیشه چیز جدیدی برای او وجود دارد.
بگذارید در آشپزخانه با قاشق و قابلمهها سروصدا کند یا با پتوهایی که از پارچههای مختلف ساخته شدهاند بازی کند. غذاهای مختلف را به او معرفی کنید. او را به کتابخانه، پارک، باغ وحش و موزههای هنری ببرید. اگر شما کودکتان را در زمان کودکی و نوپایی تشویق کنید تا کاوشگر فعالی باشد او به یادگیری در تمام زندگی ادامه خواهد داد.
محدودیتهای واضحی بگذارید
کودکان وقتی در خانهای با ساختار، محدودیتها و قوانین بزرگ میشوند پیشرفت خواهند کرد. اما بسیاری از والدین اشتباه کرده و در قانون گذاری احساسات خود را دخیل میکنند. به عنوان یک بزرگ سال ما دوست نداریم دیگران به ما بگویند چه کار کنیم و فکر میکنیم کودکان ما نیز واکنشی منفی به قوانین خواهند داشت. اما کودکان به والدینی نیاز دارند که بتوانند قوانین را بر آنها تحمیل کنند.
نمیگوییم قانون بگذارید تا ثابت کنید شما رییس هستید. باید به یک دلیل خوب قانون گذاشته و با شکلی دوستانه و با محبت آن را برای کودک توضیح دهید. تحقیقات نشان دادهاند داشتن قانون و ساختار باعث میشود کودک احساس امنیت داشته و به او کنترل فردی و تکیه به خود را یاد میدهد.
بزرگترین حامی برای کودک خود باشید
مهم ترین چیزی که میتوانید برای کودک خود انجام دهید این است که بگذارید بداند واقعاً دیوانهی او هستید. هرازگاهی به او بگویید فوق العاده است. بگویید «تو بهترین چیز در زندگی من هستی». تحقیقات نشان دادهاند این نوع پیامها کودکان را انعطاف پذیر کرده و به آنها کمک میکند با ناامیدیها، رد شدنها و دیگر اتفاقات بدی که زندگی دارد، برخورد کنند. شاید تعجب کنید که بسیاری از کودکان نمیدانند پدر و مادر چقدر آنها را تحسین میکنند و علت این است که والدین پیام را به آنها ندادهاند.
تلاشی آگاهانه داشته باشید تا مثبت بمانید، حتی وقتی محدودیت میگذارید. برای مثال به جای انتقاد از کودک برای دعوا با برادرش، چیزی شبیه به این بگویید «میدانم این بهترین کاری نبود که میتوانستی انجام دهی. میدانم برادرت را بیشتر از چیزی که به او نشان دادی دوست داری»، این حرف باعث میشود کودک بداند به او ایمان دارید، او را باور دارید. و چه چیزی میتواند این را خراب کند؟
زمان خانواده را در اولویت بگذارید
در سالهای اخیر تأکید زیادی روی مشغول نگه داشتن و به چالش کشیدن کودکان شده است. وقتی کودک سه یا چهار ساله است او را در باشگاه، کلاس موسیقی، تیم های ورزشی و … ثبت نام میکنیم. میترسیم اگر کودک ما در کارهایی که دیگران انجام میدهند شرکت نداشته باشد عقب بماند. بنابراین مستخدم کودکان خود میشویم، آنها را به اینجا و آنجا میرسانیم و برنامهی زندگی خود را بر اساس فعالیتهای آنها تنظیم میکنیم.
فکر میکنم اینکه زمان کنار هم بودن خانواده را در اولویت بگذارید مهمتر است تا اینکه همیشه فعالیتهای فردی همه را مهیا سازید. شام را کنار خانواده بخورید، حتی اگر به این معنا باشد که کودک شما نمیتواند به تمرین فوتبال برود. وقتی شما در کنار خانواده جمع شده و استراحت میکنید کودکان نیز زمان آزاد بیشتری خواهند داشت. ارتباطات خانواده برای کودک مانند یک لنگر است: فعالیتها میآیند و میروند اما روابط خانواده همیشه باقی خواهد ماند.