به تدریج ممکن است در زندگی خود به نقطه ای برسید که کاملا فراموش کنید چطور آن را شروع کرده بودید. افسردگی به نوعی موذی بوده و به مرور زمان در شخصیتتان وارد می شود، طوری که متوجه آن نمی شوید. چیزهای کوچک و غیرقابل توجهی در ابتدا رخ می دهند و در نهایت منجر به تغییراتی بزرگتر خواهند شد. سپس همانطور که مشخص است این ابر تاریک روی زندگی شما ظاهر می شود. باورهای غلط در مورد افسردگی می تواند شما را به گمراهی ببرد که آثار مخربی در سلامت روان در پی خواهد داشت.

افسردگی زمانی رخ می دهد که برای همه چیز احساس سختی زیاد دارید. زمانی که حس می کنید چیزهایی که قبلا از آن لذت می برده اید دیگر آن لذت قبلی را برای شما ندارند. تعجب می کنید اصلا چطور قبلا این کارها برای شما لذت بخش بوده اند. صبح ها بلند شدن از تختخواب برای شما سخت تر و سخت تر می شود. هر روز خودتان را از دیگران دورتر می کنید. حس می کنید شب ها رفتن به رختخواب و خوابیدن برای شما دشوار شده است. مشکلات و چیزهای کوچک به قدری برای شما بزرگ و گیج کننده می شوند که قبلا اصلا نمی توانستید آن را تصور کنید.

باورهای غلط در مورد افسردگی

تلاش زیادی برای انجام کارهای کوچک نیاز دارید. فشار ناشی از هرچیز برای شما خیلی بیشتر شده است. دیگران مرتبا به شما می گویند باید در این مورد با فردی صحبت کنید و از مشکلات و احساس خود بگویید. اما چطور می توانید کلمات را برای بیان چیزی مرتب کنید که درک آن حتی برای خودتان نیز دشوار است؟ چطور می توانید برای فردی که می خواهید باقی زندگی خود را در کنار او باشید چیزی را توضیح دهید که خودتان هم نمی دانید چطور می توانید این کار را انجام دهید؟ چطور می توانید به او توضیح دهید شریط فعلی دیگر در انتخاب شما نیست و شما را به شکلی کنترل می کند که دیگر مانند قبل نیست؟

میزان شیوع افسردگی در آمریکا و سراسر جهان بسیار بالاست. حدود سی میلیون نفر در سراسر جهان هستند که افسردگی را تجربه می کنند و تخمین زده شده است حدود 15 درصد از جمعیت بزرگسال جهان در نقطه ای از زندگی خود تجربه ی افسردگی را داشته اند. این روزها باورهای نادرست زیادی در مورد افسردگی وجود دارد، حتی با وجودی که حقایق و اطلاعات درست در مورد این مشکل به سادگی در دسترس هستند.

بسیار مهم است بتوانید تفاوت میان واقعیت و باورهای نادرست در افسردگی را تشخیص دهید، زیرا باورهای غلط در مورد آن باعث افزایش احساس خجالت و تعصبات در مورد این اختلال در سلامت روان می شوند. این احساس ننگ و خجالت برای ابتلا به افسردگی باعث می شود فردی که علائم ان را تجربه می کند به دنبال درمان نرود. تنها راه برای توضیح بیماری این است که با شناخت حقایق با باورهای غلط در مورد افسردگی مبارزه کنید و درک کلی خود از این شرایط در سلامت روان را افزایش دهید.

• افسردگی یک بیماری واقعی نیست.

افسردگی در واقع بیماری ای حقیقی است که علائم و اثرات واقعی بر زندگی شما خواهد داشت. افسردگی تنها شرایطی از ناراحتی های زیاد موقت نیست بلکه یک بیماری روانی حاد می باشد. باورهای نادرست می گویند افسردگی یک بیماری واقعی نمی باشد و می گویند افسردگی تنها یک وضعیت ساده از ناراحتی شدید می باشد. با این وجود افسردگی وضعیتی چند وجهی است که بر اثر ترکیبی از فاکتورهای بیولوژیکی، محیطی و اجتماعی ایجاد می شود. افسردگی اختلالی در وضعیت روانی است که بر روی افکار، احساسات و کارهای فرد اثر می گذارد.

افسردگی باعث استرس و ناکارآمدی قابل توجهی روی عملکردهای روزانه ی فرد خواهد شد و منجر به مقدار زیادی مشکلات عاطفی، اجتماعی، تحصیلی و حرفه ای می شود. افسردگی نیاز به درمان طولانی مدت داشته و غلبه یافتن بر آن همیشه کار خیلی ساده ای نخواهد بود.

 افراد زیادی اشتباها باور دارند افسردگی ناراحتی زیاد یا حتی به نوعی ضعف شخصیتی است. اما در حقیقت افسردگی یک اختلال روانی پیچیده می باید که علل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی خود را دارد و به شکل های مختلفی قابل درمان است.

اگر فکر می کنید ممکن است افسردگی را تجربه کنید آن را چیزی عادی در نظر نگیرید. به جای آن با یک پزشک مشورت داشته باشید. سپس می توانید حمایت لازم برای مدیریت این شرایط را دریافت نمایید.

• داروهای ضدافسردگی همیشه قابل به درمان افسردگی هستند.

افسردگی وضعیتی قابل درمان است. در بین راه های دیگر، پزشک ممکن است داروهای ضدافسردگی را نیز تجویز کند. این داروها شیمی مغز را تغییر خواهند داد. آن ها می توانند علل بیولوژیکی که می توانند منجر به این شرایط شده باشند را درمان کنند.

اما برای بسیاری از افراد داروهای ضدافسردگی به تنهایی کافی نیستند. پزشک ممکن است روان درمانی یا گفتار درمانی را نیز به شما پیشنهاد دهد. ترکیب داروها با گفتار درمانی یک استراتژی رایج برای حل مشکل افسردگی است.

• شما نمی توانید به سادگی افسردگی را بیرون کنید.

هیچکس به اختیار خودش افسرده نمی شود. برخی افراد به اشتباه باور دارند این اتفاق زمانی می افتد که شما به خودتان اجازه می دهد در مقدار زیادی از ناراحتی و سوگواری غرق شوید. آن ها شاید فکر کنند این مشکل با افکار مثبت یا تغییر در سبک فکری شما قابل درمان است.

اما در حقیقت افسردگی نشانه ای از ضعف یا تنبلی نمی باشد. این یک بیماری در شیمی، عملکرد و ساختار مغز است که به شکلی منفی تحت تاثیر فاکتورهای محیطی یا بیولوژیکی قرار گرفته می باشد. اگر مشکوک به تجربه ی افسردگی هستید باید حتما با پزشک دیداری داشته باشید.

• افسردگی در نتیجه ی شرایطی سخت و ناراحت کننده ایجاد می شود.

هر فردی افکار و تجربیات ناراحت کننده را گاه تجربه می کند. برای مثال شاید به دنبال مرگ یکی از عزیزات یا پایان یافتن یک رابطه ی عاطفی ناراحت باشید. اتفاقاتی مانند این می توانند احتمال افسردگی را افزایش دهند. اما افسردگی همیشه بر اثر اتفاقات منفی خود را نشان نمی دهد.

افسردگی می تواند برای مدتی بدون هیچ دلیلی به شما احساس ناامیدی، ناراحتی و بی حوصله بودن دهد. شما ممکن است تمایل به خودکشی را تجربه کنید. این شرایط می تواند برای مدتی نسبتا طولانی ماندگار شود. آن ها ممکن است کاملا ناگهانی و بدون انتظار نمودار شوند، حتی زمانی که همه چیز در زندگی شما خوب پیش می رود.

• اگر والدین شما افسردگی داشته اند شما نیز آن را تجربه خواهید کرد.

اگر سابقه ی افسردگی در خانواده ی خود را داشته باشید به احتمال بالاتری خودتان نیز آن را تجربه خواهید کرد. اما متخصصان مطمئن نیستند تا چه حد ژنتیک روی ارزیابی خطر افسردگی تاثیر خواهد داشت. تنها به این دلیل که والدین شما یا عضو دیگری در خانواده تان افسردگی را تجربه کرده اند به این معنا نیست که شما هم آن را در زندگی خود خواهید داشت.

عاقلانه است که سابقه ی خانوادگی خود را بدانید. اما سعی داشته باشید زیاد نگران فاکتورهای خطری که کنترلی روی آن ندارید نباشید. به جای آن روی فاکتورهایی تمرکز کنید که قادر به مدیریت آن هستید. برای مثال برای کمک به کاهش خطر افسردگی از مصرف الکل یا داروهای دیگر اجتناب نمایید.

• داروهای ضدافسردگی شخصیت شما را تغییر خواهند داد.

داروهای ضدافسردگی شیمی مغز را تغییر می دهند. شاید این ترسناک به نظر برسد. شاید نگران باشید در زمان مصرف این داروها فرد کاملا متفاوتی شوید.

باید بدانید داروهای ضدافسردگی تنها برای تغیر در شیمی مغز شما طراحی شده اند. آن ها می توانند به کاهش علائم افسردگی کمک کنند بدون اینکه تغییری در شخصیت شما داشته باشند. بعد از مصرف این داروها، بسیاری از افراد مبتلا به افسردگی دوباره احساسی مانند همیشه خواهند داشت. اگر نمی دانید در زمان مصرف این داروها چه حسی را تجربه خواهید کرد با پزشک خود در مورد گزینه های درمانی دیگر مشورت داشته باشید.

• شما باید برای همیشه از داروهای ضدافسردگی استفاده کنید.

داروهای ضدافسردگی یک برنامه ی درمانی طولانی مدت برای افراد مبتلا به این بیماری خواهد بود. اما طول زمانی که به شما تجویز می شود از آن ها استفاده کنید می تواند بر اساس شدت بیماری و برنامه ی درمانی تجویزی برای شما متغیر باشد.

شاید نیازی نباشد برای تمام زندگی خود از این داروها استفاده نمایید. در بسیاری از موارد پزشک ممکن است روان درمانی را در کنار داروها پیشنهاد کند. این درمان می تواند به شما کمک کند راه های جدیدی برای تطابق با چالش های زندگی پیدا کرده و نیاز شما به داروها را به مرور زمان کاهش خواهد داد. در موارد دیگر، مصرف داروهای ضدافسردگی برای دوران طولانی تر می تواند بهترین گزینه برای شما باشد.

• افسردگی تنها روی زنان اثر دارد.

به خاطر فشارهای اجتماعی، مردان اغلب برای بیان احساسات خود و دریافت کمک زیاد راحت نیستند. در نتیجه برخی افراد اشتباها باور دارند افسردگی بیماری ای است که تنها روی زنان اثر می گذارد.

این کاملا نادرست است. زنان نیز تقریبا زیاد علائمی از افسردگی را نشان می دهند. اما این بیماری می تواند برای مردان نیز باشد. در حقیقت افسردگی برای مردان عوارضی جدی همراه خواهد داشت. ان ها نسبت به زنان بیشتر دست به خودکشی می زنند. به همین علت دریافت کمک برای آن ها نیز اهمیت دارد.

• صحبت کردن در مورد آن تنها شرایط را بدتر خواهد کرد.

باور اشتباهی است که صحبت کردن در مورد افسردگی باعث بروز احساسات مخرب شده و تنها منجر به تمرکز روی تجربیات منفی در زندگی خواهد شد. برای بسیاری از افراد تنها بودن با افکار خود آسیب رسان تر از بیان آن هاست.

شاید صحبت کردن در مورد احساساتتان با شنونده ای قابل اعتماد و حامی که قضاوتی نکند بتواند به شما کمک کند. کسانی که شما را دوست دارند گوش شنوایی برایتان خواهند داشت. اما در بسیاری از موارد یک متخصص با تجربه بهتر می توانید حمایت مورد نیاز شما را فراهم کند.

• افسردگی تنها در سر شما بوده و هیچ ریشه ی بیولوژیکی ای ندارد.

بار دیگر یک باور غلط: استعداد ژنتیکی و اتفاقات زندگی می توانند در این بین نقش داشته باشند. بیولوژیک می تواند در این مورد نقش داشته باشد. یک نوع خاص از ژن های انتقال دهنده ی سروتونین به نظر می رسد آسیب پذیری در مقابل افسردگی را زیاد کنند.

در کنار تمام این ها، افسردگی تنها روی فکر شما اثر نمی گذارد بلکه روی بدن نیز تاثیر خواهد داشت. افراد افسرده می تواند تغییرات متفاوتی را در عادات فیزیکی خود تجربه کنند: برخی ممکن است افزایش یا کاهش زیاد اشتها را شاهد باشند. برخی دیگر مشکلات در خوابیدن داشته و در مقابل گروهی پرخواب می شوند. برخی ممکن است در نتیجه ی پریشانی زیاد دچار تاخیرات حرکتی شوند. این یعنی افسردگی به شکل های مختلف و با علائم متفاوتی ظاهر خواهد شد.

• افسردگی و ناراحتی یکسان هستند.

تفاوت های قابل توجهی میان این دو وجود دارد. وقتی افسردگی را با ناراحتی مقایسه می کنید حتما باید طول زمان و علائم دیگر را در نظر بگیرید. احساس ناراحتی زمانی خیلی طولانی ادامه نخواهد داشت. در حالی که افسردگی می تواند هفته ها، ماه ها یا حتی سال ها باقی بماند. احساس ناراحتی خود می تواند برطرف شود، خصوصا با گذر زمان و دریافت حمایت از خانواده و دوستان، اما افسردگی خودش حل نمی شود. کسانی که ناراحت هستند تنها احساس ناراحتی را تجربه می کنند در حالی که افراد افسرده احساسات متعددی را حس خواهند کرد، مانند اضطراب، احساس پوچی و ناامیدی.

• افسردگی نشانه ای از ضعف است.

افسردگی هیچ ارتباطی با شخصیت فرد ندارد. افسردگی یک مشکل در سلامت روان است که ریشه در عدم تعادل شیمی داشته و برای نقصی در شخصیت نیست. فرد به انتخاب خودش دچار افسردگی نمی شود. افسردگی تنها به خاطر دیدگاه جامعه به آن نوعی ضعف دیده می شود و البته هیچ ارتباطی با قدرت فیزیکی، عاطفی یا روانی فرد ندارد.

شناخت باورهای غلط در مورد افسردگی می تواند به شما کمک می کند تا دچار اشتباه در مورد شناخت و درمان افسردگی خود نشوید.

منابع:

مرکز مشاوره همکده

https://www.healthline.com/