خودشیفته ها چگونه از فرافکنی برای دستکاری استفاده می کنند
فرافکنی در افراد خودشیفته بیشتر از بقیه افراد دیده می شود. افراد دارای رفتار خودشیفتگی بیشتر از دیگران سو استفاده می کنند. سلامت روان اهمیت بسیار زیادی در دنیای امروزی دارد. همان طور که به جسم خود اهمیت می دهید باید روان خود را در نظر بگیرید. تعریف ها در روان شناسی توسط اشخاص مختلفی گفته شده است. اما برخی از آن ها به صورت رسمی تا سالیان گذشته تأیید نشده اند. مکانیسم های دفاعی و سرکوب احساسات در روان شناسی وجود دارند. این مکانیزم های دفاعی می تواند به افراد برای مقابله با اختلالات روانی کمک کند. اختلالات در زوجین انواع مختلفی دارند. در مقاله های قبل برخی از این اختلالات را برای شما معرفی کردیم.
ما گفتیم که این اختلالات اگر درمان نشوند چه تاثیری بر افراد خواهند گذاشت. اختلالات می توانند آسیب های جسمی و روانی زیادی داشته باشند. بهتر است برای درمان این اختلالات از مکانیسم دفاعی استفاده کنید. این مکانیزم ها از طریق روان شناسان ممکن است به سادگی آموزش داده شوند. در ادامه می خواهیم ببینیم که خودشیفته ها چگونه از فرافکنی برای دستکاری استفاده می کنند، چگونه است؟
اختلالات در افراد و فرافکنی احساسات
یکی از نکاتی که روان شناسان به آن اشاره دارند این است که هر فردی بتواند قبل از این که آیا علائم در او تشدید پیدا کنند خود را درمان کند. برای همین امر شما باید در نظر داشته باشید که منظور از حالت تدافعی در زمانی است که شما یا یک اختلال را واقعا داشته باشید یا آن که دچار ترس یا عصبانیت باشید. در ادامه این مقاله که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره تلفنی روان شناسی در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم در ارتباط با خودشیفته ها چگونه از فرافکنی برای دستکاری استفاده می کنند، صحبت کنیم.
چگونه فرافکنی احساسات می تواند به سلامت روان آسیب برساند؟
آیا با استفاده از انتقال احساسات خود را به دیگران فرافکنی می کنید؟ یکی از نمادینترین راههایی که مردم از این تاکتیک استفاده میکنند، زمانی است که در خطاهای خود گرفتار میشوند و نمیتوانند از عهده مسئولیت آن برآیند. آیا تا به حال شده فرزند خود را در حال انجام کار اشتباهی دستگیر کنید و سریعاً بگویند که برادر یا خواهر آنها این کار را انجام داده است؟
آنها نمی خواهند با عواقب عمل خود روبرو شوند، بنابراین گناه را به طرف دیگری منتقل می کنند. وقتی کسی احساس می کند مورد حمله قرار گرفته است، یک مهارت مقابله ای مقصر دانستن شخص دیگری است. این یک مبادله روانی است که به آنها اجازه می دهد تا با فرافکنی احساسات به فرد دیگری از شر آنچه در مورد خود دوست ندارند خلاص شوند.
نکته ای در ارتباط با این زمینه
یکی دیگر از نمونه های کلاسیک این رفتار، شوهری است که در حال خیانت به همسرش گرفتار شده است. او ممکن است آنقدر به خاطر اعمالش احساس گناه کند که شروع به اتهام او به خیانت کند. او ممکن است به اندازه آنها وفادار باشد. اما وقتی او را سرزنش می کند می تواند وجدان خود را پاک کند. انتقال یک عادت مخرب مشکلی روانی است که می تواند به سلامت روان شما آسیب برساند و باید به آن رسیدگی شود.
چرا مردم به دیگران فرافکنی احساسات می کنند؟
مغز شما برای محافظت از روان شما در برابر رویارویی های ناخوشایند، که گاهی منجر به ادراک نادرست از خود می شود، ساخته شده است. اگر عیب هایی دارید که باعث می شود احساس گناه کنید، ممکن است این عیب ها و احساسات را به شخص دیگری منتقل کنید تا از اذعان به مشکل خود جلوگیری کنید. این طبیعت انسان است که در دیگران عیب جویی کند. بنابراین وقتی آن احساسات را به دیگری فرافکنی میکنید، میتوانید در مورد ویژگیهای منفی خود احساس بهتری داشته باشید.
چه کسی بیشتر احتمال دارد احساسات را منتقل کند؟
فرافکنی احساسات انتقال روشی ناخودآگاه برای دفاع از خود است. این یک ترفند ذهنی است که احساسات منفی خود را نادیده بگیرید تا در مواجهه با خود احساس ناراحتی نکنید. زمانی که از صداقت با عیوب خود امتناع میکنید، ممکن است بیشتر احساسات خود را نشان دهید. اگر عزت نفس پایینی دارید، ممکن است به راحتی بتوانید احساس بی کفایتی خود را به دیگران نشان دهید. فرافکنی می تواند مکانیزمی باشد که تلاش می کند همه را در یک سطح قرار دهد. فرافکنی احساسات ممکن است به عنوان پوششی برای تعصب و سایر عدم تحمل ها عمل کند.
نکته ای در ارتباط با این زمینه
شاید شما فردی هستید که می توانید با خودتان صادق باشید و بتوانید به عیب و نقص خود اعتراف کنید. شما می توانید با تمام جنبه های زندگی و شخصیت خود، چه خوب و چه بد، کنار بیایید. اگر چنین است، میتوانید عیبهای خود را بدون فرافکنی به دیگران تشخیص دهید و تجربه کنید. با این حال، باید بدانید که برخی از انواع فرافکنی طبیعی هستند.
نمونه های رایج پروجکشن و فرافکنی احساسات
همه احساسات را به یک شکل فرافکنی نمی کنند. برای برخی افراد، آنقدر ظریف است که تقریباً غیرقابل تشخیص است، در حالی که دیگران می توانند آن را آشکارا انجام دهند. ببینید آیا هر یک از این موقعیت ها برای شما آشنا به نظر می رسد.
رابطه سمی و مشکلات آن
شاید شما در یک رابطه سمی با یک شخصیت خودشیفته بوده اید. اگر او فکر می کرد که شما به نیازها و افکار او توجه کافی ندارید، شما را متهم به خودخواهی و بی توجهی کرد. مهم نیست با این شخص چه می کنید. آنها کسانی هستند که به شما توجهی نمی کنند. آیا تا به حال در اطراف فردی بوده اید که مدام افرادی که مشکلات زناشویی دارند را سرزنش می کند؟ شاید او در زمان ازدواج خودش به رابطه زناشویی خود می بالید.
نکته ای در ارتباط با این زمینه
این چند نمونه از نمونه های بی شماری است که نشان می دهد چگونه افراد می توانند فرافکنی احساسات را به دیگران منتقل کنند. آنها به خاطر چیزهایی که در زندگی خود از مواجهه با آنها امتناع می ورزند از دیگران با تحقیر صحبت می کنند. آیا راه هایی برای رهایی دیگران یا خودتان از این گرداب باطل فرافکنی وجود دارد؟
چگونه چرخه پروجکشن را متوقف کنیم؟
برخی از آن نمونه ها ممکن است شما را در جایی که زندگی می کنید تحت تأثیر قرار داده باشند. فرافکنی یک تاکتیک رایج است. اما حتی نشخوار ذهنی در مورد این عادت می تواند وضعیت را حتی بدتر کند. برخی از این راهها را در نظر بگیرید تا با فرافکنی احساسات خود وارد مقابله شوید.
خودشیفته ها چگونه از فرافکنی برای دستکاری استفاده می کنند
خودشیفته ها هیچ خودآگاهی واقعی برای صحبت برقراری ارتباط ندارند. در واقع، احساس ارزشمندی آنها از نحوه درک دیگران ناشی می شود. به عنوان یک قاعده، خودشیفتهها قادر به تشخیص کاستیها و شکستهای خود نیستند، در عوض تصمیم میگیرند که تقصیر را – بدون توجه به شایستگیهای آنها – به گردن دیگری بیندازند. به این فرآیند فرافکنی می گویند – مکانیزم دفاعی پیش فرض افراد خودشیفته
نکته
در حالی که فرافکنی در بین افراد خودشیفته رایج است، چیزی است که همه ما به درجات مختلف انجام می دهیم. ما معمولاً زمانی به دیگران فرافکنی می کنیم که احساسات و افکار ناراحت کننده، گاهی آزاردهنده در مورد خودمان داشته باشیم. پدر روانکاوی، زیگموند فروید، معتقد بود که ما زمانی چیزها را به دیگران فرافکنی میکنیم که نمیخواهیم خود را زیر بار کاستیها یا احساس حقارت خود بگذاریم. به عبارت دیگر، ما می خواهیم دیگران وسیله نقلیه ناامنی ما باشند. ما دیگر نمی خواهیم با آنها برخورد کنیم.
احساس حقارت در مورد این فرآیند
مسئله این است: در حالی که همه ما فرافکنی می کنیم، عادتی از آن ایجاد نمی کنیم. بسیاری از ما از فرافکنی برای اینکه کسی احساس حقارت کند استفاده نمی کنیم. ما مطمئناً از فرافکنی به عنوان وسیله ای برای اجبار استفاده نمی کنیم. زیرا، شما یک خودشیفته نیستید. در مورد این موضوع، اجازه دهید اختلال شخصیت خودشیفته را با جزئیات بیشتری مورد بحث قرار دهیم.
داستان باستانی در مورد فرافکنی و اشخاص (نارسیست OG)
یونانیان و رومیان باستان افسانه ای را در مورد پسر جوانی که بیش از حد وسواس به تصویر خودش داشت، منتشر کردند. داستان از این قرار است که نارسیسوس یک پسر خوش تیپ بود که همه زنانی که به زندگیش وارد می شدند را رد می کرد. در واقع، او تمام کسانی را که او را دوستش داشتند طرد کرد و باعث شد برخی از کسانی که دوستشان داشت به عنوان آخرین تلاش برای نشان فداکاری و عشق خود به نرگس، جان خود را از دست بدهند.
ادامه مثال در مورد فرافکنی
یک شخص جوان به نام اکو، مدت کوتاهی پس از اینکه توسط همسر زئوس (یک فاحشه، آن یکی) نفرین شد. این کار باعث شد تا بتواند آنچه دیگران می گویند را تکرار کند، با اطمینان از اینکه زندگی او رو به پایان است، به جنگل سرگردان شد. پس از دیدار با نارسیسوس، او یک بار دیگر امیدوار بود که بتواند یک زندگی عادی داشته باشد – اگر فقط بتواند توجه او را جلب کند. اما نارسیسوس با وقاحت او را رد کرد.
با این حال، هیچ کدام از اینها شخص جوان بیهوده را تکان نداد، و همین امر باعث شد که الهه نمسیس به مجازات نارسیس به دلیل سنگدلی اش بپردازد. داستان این گونه به پایان می رسد که نارسیسوس نگاهی اجمالی به خود در یک دریاچه می گیرد، که تصویری را که او را در اوج زیبایی خود نشان می دهد منعکس می کند. او عاشق تصویر خودش شد و در نهایت متوجه شد که هیچ چیز نمی تواند او را به اندازه خودش دوست داشته باشد.
اختلال شخصیتی خودشیفتگی و فرافکنی
در اواخر دهه 1800، روانشناسان به این نتیجه رسیدند که نارسیسوس نماینده مناسبی برای برخی از بیماران خودشیفته است. یک سکسولوژیست به نام هاولاک الیس اصطلاح «نارسیسوس مانند» را برای توصیف بیمارانش که درگیر خودارضایی بیش از حد هستند، ابداع کرد.
نکته
در سال 1911، یک روانپزشک اتریشی به نام اتو رانک اولین مقاله دانشگاهی را منتشر کرد که خودشیفتگی را به عنوان یک اختلال روانی بالقوه پیشنهاد می کرد. رانک خودشیفتگی را در زمینه تحسین بیش از حد خود و غرور توصیف کرد. سه سال بعد، فروید مقاله ای درباره خودشیفتگی و فرافکنی منتشر کرد. در سال 1968 بود که اصطلاح “اختلال شخصیت خودشیفته” توسط روانشناس هاینز کوهوت ابداع شد. اختلال شخصیت خودشیفته (یا “NPD”) به صورت زیر تعریف می شود:
«…یک اختلال شخصیت با الگوی بلندمدت رفتار غیرعادی که با احساس اغراقآمیز اهمیت به خود، نیاز بیش از حد به تحسین و عدم همدلی مشخص میشود.»
درمان برای فرافکنی و خودشیفتگی
درمان بالینی NPD به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفت. اما تصور میشود که دشوار باشد – زیرا مبتلایان به NPD نمیتوانند وضعیت خود را به عنوان یک مشکل ببینند. NPD بیشتر در مردان رخ می دهد، تقریباً یک درصد از جمعیت را تحت تاثیر قرار می دهد، و در افراد جوان بسیار شایع تر از افراد مسن است.