چرا افراد باهوش عملکرد کمتری دارند؟

چرا افراد باهوش عملکرد کمتری دارند؟ مارک همیشه یکی از باهوش ترین بچه های کلاس خود بود. او در حرفه خود خوب عمل کرده است ، اما وقتی صفحات اجتماعی مانند فیس بوک را چک می کند ، افرادی را می بیند که در مدرسه عملکرد ضعیف تری نسبت به او داشته اند که اکنون به موفقیت های بیشتری رسیده اند. به همین ترتیب ، در شرکت او همکارانی وجود دارند که از او در کار ها جلو زده اند. او می گوید گاهی اوقات تعجب می کند ، “من چه غلطی می کنم؟”. ” چرا با وجود هوش بالا، عملگرد کمتری نسبت به دیگران دارم؟”

آیا این مطلب به نظر اشنا امد؟ شما ممکن است با مارک درونی خود در ارتباط باشید ، یا یک کارمند یا یکی از عزیزان خود را داشته باشید که با احساسات مشابه دست و پنجه نرم می کند. هوش خام بدون شک یک دارایی عظیم است ، اما همه چیز نیست. گاهی اوقات ، وقتی افراد با استعداد فکری به اندازه دلخواه خود دست پیدا نمی کنند ، به این دلیل است که با ظرافت خود را تضعیف می کنند. اگر در چنین شرایطی هستید ، خبر خوب این است که وقتی این مواد قابل فهم را می فهمید ، می توانید آن ها را برگردانید. در ادامه مقاله مواردی ارائه شده است که افراد باهوش به ویژه با آن ها دست و پنجه نرم می کنند. در واقع این موارد به ما نشان می دهند که چرا بعضا افراد باهوش عملکرد کمتری دارند؟!

چرا افراد باهوش عملکرد کمتری دارند؟

هوش و ذکاوت در زندگی اهمیت بسیار زیادی دارد. با این حال تنها بحث مهم و نقطه قوت در زندگی داشتن هوش نیست! به همین دلیل است که افراد باهوش بسیاری در زندگی با مشکلات خاصی دست و پنجه نرم می کنند یا علی رغم هوش سرشار خود از موفقیت ها دور می شوند. در ادامه می بینیم که چرا این اتفاق رخ می دهد.

افراد باهوش گاهی اوقات از مهارت های دیگر مانند ایجاد رابطه بی ارزش هستند و تمرکز بیش از حد بر عقل خود دارند.

افراد بسیار باهوش گاهی موفقیت خود را به دلیل عقل خود اجتناب ناپذیر می دانند و مهارت های دیگر را مهم نمی دانند. به عنوان مثال ، فردی که دیپلماسی محل کار را دشوار می داند ، ممکن است این را به عنوان یک تحریک به جای مهارت اصلی برای نقش خود ، بنویسد. به همین ترتیب ، آن ها ممکن است با شخصیت بودن یک دبیر را بسیار مهم بدانند ، اما نه برای یک مدیر اجرایی. بنابراین آن ها برای توسعه این مهارت ها وقت نمی گذارند و تلاش نمی کنند. این دیدگاه ها از هیچ جا بیرون نمی آیند. اکثر مردم تعصب طبیعی نسبت به تمایل به استفاده از نقاط قوت خود دارند و برعکس ، ترجیح می دهند از فکر کردن در مورد مواردی که در خودشان به طور طبیعی چندان قوی نیستند ، پرهیز کنند.

بچه های خاص معمولاً در طول زندگی اولیه خود تلاش زیادی می کنند که نشان دهند هوش آن ها با ارزش است. آن ها در حالی بزرگ می شوند که به آن ها گفته می شود باهوش هستند و در طول تحصیل خود تجربه می کنند که موفقیت راحت تر از دیگران برای آن ها به دست می آید. احتمالا فهم این نکته آسان است که چرا ، در نتیجه ، آن ها در بزرگسالی به فکر خود ادامه می دهند.

اما در بیشتر محل های کار برای پیشروی به چیزی بیش از هوش خام نیاز دارید. و فقط تمرکز بر بزرگ ترین قدرت خود ، به جای پرداختن به نقاط ضعف ، تمایل به خود-خرابکاری را ایجاد می کند. اما باید ببینیم راه حل این مسئله چیست.

راه حل اینکه چرا افراد باهوش عملکرد کمتری دارند؟

 از نقاط قوت خود برای غلبه بر نقاط ضعف خود استفاده کنید. اگر در یادگیری مهارت دارید پس از هوش خود استفاده کنید. شما می توانید مهارت هایی را یاد بگیرید که به طور طبیعی برای تان به وجود نمی آیند. شما به تغییر شخصیت نیازی ندارید ، فقط به یک برنامه بازی و یک نگرش کاملاً سازنده نیاز دارید. به عنوان مثال ، سه رفتار خاص دیپلماسی محل کار را شناسایی کنید که موفقیت شما را در آن زمینه بهبود بخشد.

کار گروهی می تواند برای افراد بسیار باهوش نا امید کننده باشد.

وقتی کسی به سرعت مفاهیم را درک می کند و از استاندارد های بالایی برای عملکرد خود برخوردار است ، می تواند مشکلاتی را هنگام کار با دیگران و افرادی ایجاد کند که پردازش اطلاعات و برداشتن مفاهیم برای آن ها مدت زمان بیشتری طول می کشد. اگر شخصی با حضور در کلاس با بچه های باهوش کمتر احساس کند که در مدرسه عقب مانده است ، این نا امیدی از کار تیمی می تواند زودهنگام ایجاد شود. شما می دانید که اگر بیشتر کار های خود را روی پروژه های گروهی انجام می دهید یا برای خیال پردازی در طول زمان مورد سرزنش قرار می گیرید ، این احساس چه حالی برای شما دارد. حسی مثل این که کلاس  خیلی آهسته برای شما حرکت می کند و پیش می رود.

این احساسات می توانند در طول زندگی دوباره تحریک شوند. وقتی افراد در دوران کودکی دچار یک مشکل خام عاطفی می شوند ، معمولاً هنگامی که آن لکه خام در زندگی بزرگسالی آن ها دیده می شود ، واکنش های درونی آن ها بسیار بزرگتر و بیشتر می شود. افراد باهوش بعضاً به دلیل حسی که می توانند وظیفه ای را بهتر انجام دهند، ذهنیت ها برایشان دشوار تر است (بدون توجه به اینکه آیا واقعاً این موضوع صحت دارد.) این امر خصوصاً برای کسانی که دارای رگه های کمال گرایی هستند ، بیشتر است. با این حال باید ببینیم که راه حل چیست؟!

راه حل

 نسبت به واکنش های درونی خود دلسوز باشید و درک کنید که آن ها از کجا ناشی می شوند. اما همچنین یاد بگیرید که واقعاً آنچه ذهن های متنوع را برای یک تیم به ارمغان می آورد ، واقعاً قدردانی کنید. روی ذهنیت خود کار کنید تا بتوانید نتیجه مطلوب را بگیرید. کم تر به خود سخت گیری کنید و با ذهنیتی مناسب پیش برید.

ارتباط عزت نفس به باهوش بودن.

افراد باهوش اغلب عزت نفس خود را به هوشمند بودن نسبت می دهند ، که می تواند مقاومت آن ها را کاهش دهد و منجر به اجتناب از کار ها شود. اگر میزان زیادی از عزت نفس شما به هوش شما بستگی داشته باشد ، قرار گرفتن در موقعیت هایی که سختی های زندگی و ذهنی ​​شما را نشان می دهد بسیار دشوار است. این ممکن است کار با افرادی باشد که مهارت و دیدگاه خاص بیشتری دارند ، یا بازخورد انتقادی دریافت می کنند ، یا خطر می کنند و شکست می خورند. هر موقعیتی که باعث احساس عدم هوشمندی شود بسیار تهدید آمیز است. فرد باهوش حتی ممکن است به دنبال اجتناب از آن موقعیت ها باشد که در نهایت فرد را عقب نگه می دارد. این مسئله می تواند تا حدودی شبیه به کمال گرایی هم باشد و افراد را به مشکل وادار کند.

راه حل

 از مزایای کار با افرادی که از برخی جهات باهوش تر از شما هستند ، یک دید عینی داشته باشید. اگر اطراف خود را با افراد باهوش احاطه کرده اید ، کار درست را انجام می دهید. به یاد داشته باشید ، آهن، آهن را تیز می کند. با افرادی که به شما اعتماد می کنند برای بازخورد سازنده مفید کمک کنید. هرچه بیشتر به دریافت بازخورد انتقادی از افرادی که به استعداد ها و ظرفیت های کلی شما اعتقاد دارند عادت کنید ، این امر آسان تر می شود. این کار باعث پیشرفت هر چه بیشتر شما می شود. زمانی که خود را در مقابل انتقاد های سازنده قرار دهید، امکان موفقیت شما بیش از قبل خواهد شد.

افراد باهوش به راحتی خسته می شوند.

باهوش بودن دقیقاً همان کنجکاوی نیست ، اما اگر این دو ویژگی را داشته باشید ممکن است خود را تبدیل به فردی تنبل کنید. حتما به آسانی از انجام همان رفتارها بارها و بارها خسته شده اید. برخی از انواع موفقیت ها از خلاقیت ناشی می شود ، اما انواع دیگر از این امر ناشی از متخصص بودن در یک تخصص و انجام مداوم مجموعه ای از رفتار ها است. اگر باهوش ، کنجکاو هستید و علاقه به یادگیری دارید.

نکته قابل توجه

ممکن است متوجه شوید که به محض اینکه فهمیدید ، به سرعت به هر چیزی علاقه خود را از دست می دهید. جنبه اجرای عملکرد ممکن است شما را خسته کند و ترجیح می دهید مدام چیز های جدیدی یاد بگیرید. در نهایت می تواند سودآوری کمتری نسبت به یافتن جایگاه خوب و تکرار همان فرمول داشته باشد ، اما این ممکن است برای شما خیلی کسل کننده یا چالش برانگیز باشد.

راه حل

سعی کنید با دیدن 30،000 فوت زمانی که ارزش موفقیت کلی تحمل را دارد با حوصله بسیار تحمل کنید تا موفقیت کلی شما حاصل شود. به جای تلاش برای تغییر چشمگیر ، تصمیم بگیرید که تحمل دوره های کوتاه مدت (چند دقیقه یا چند ساعت) خستگی می تواند تأثیر بسیار خوبی در موفقیت شما داشته باشد. به عنوان مثال ، اختصاص 5 ساعت در هفته به فعالیتی یکنواخت اما پردرآمد. علاوه بر این ، اطمینان حاصل کنید که فضای کافی برای عشق به یادگیری در زمینه های مختلف زندگی خود ، از جمله کار ، سرگرمی ، آمادگی جسمانی ، درک خود و غیره دارید. این روند ها به موفقیت هر چه بیشتر تان کمک می کند.

 افراد باهوش گاه تفکر و تأمل عمیق را راه حل هر مشکلی می دانند.

افراد باهوش عادت دارند که از طریق مهارت های تفکر خود به موفقیت برسند ، اما گاهی اوقات می توانند از زمانی که یک رویکرد متفاوت مفید تر است چشم پوشی کنند. به عنوان مثال ، فرد باهوش ممکن است با تلاش برای فکر کردن در مورد هر موقعیتی ، حمله کند (تحقیق بیش از حد در مورد هر تصمیمی و تجدید قوا در مورد هر اشتباهی) در صورت مثمر ثمر بودن سایر رویکردها.

راه حل

هنگامی که تفکر به یک وسواس ناسالم تبدیل می شود توجه کنید که ذهن شما را تحت تاثیر قرار می دهد. در نظر بگیرید که چه زمانی استراتژی های دیگری غیر از تفکر منجر به موفقیت می شوند. با استفاده از استراحت ، از جای خود خارج شوید و به خود اجازه دهید تا با انجام این کار و نه از طریق تحقیقات پیشگیرانه کامل ، این کار را انجام دهید. مهارت های خود را برای دستیابی به بینش گسترش دهید تا کسی نباشید که به هر مشکلی به عنوان یک بحث زیاد بزرگ یا زیاد کوچک نگاه می کنید زیرا تنها ابزار هر مشکلی چکش است. سرانجام ، هر زمان که خود را در حال نشخوار کردن (انجام تفکر با صدای منفی) دیدید ، با انجام چند دقیقه یک فعالیت جذب کننده (مانند یک پازل) آن را مختل کنید. این می تواند یک استراتژی شگفت آور موثر برای ترک تفکر منفی باشد.

نتیجه گیری در این زمینه که چرا افراد باهوش عملکرد کمتری دارند؟

کدام یک از این الگو ها را بیشتر در وجود خودتان شناسایی می کنید؟ مرتب سازی ذهنی و روحی تان بر اساس آن ها را امتحان کنید. آیا در زندگی شما همکاران یا افراد دیگری وجود دارند که به نظر می رسد در این دام ها افتاده اند؟ سعی کنید هرگونه احساس شرم و قضاوت را کنار بگذارید. برای غلبه بر این عادت ها احساسات به این گونه چیز لازم و مفیدی نیست. برای هر یک از گرایش هایی که شخصاً با آن ها ارتباط دارید ، بدانید که حتی الگو های طولانی مدت و عمیق روان شناختی را می توان با رویکرد هدفمند ، عملی و حل مسئله ای که در اینجا عنوان شده است ، تغییر داد.

منابع
hbr.org

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا