چگونه شنونده ی خوبی در خانواده باشید
یکی از مهارت های اجتماعی شونده بودن است. ما به شما در این محتوا آموزش می دهیم که چگونه شنونده ی خوبی در خانواده باشید.
در زمان حال باشید.
زمانی که به صحبت های یک فرد از خانوادهی خود گوش میدهید اجازه ندهید ذهنتان درگیر چیزهای دیگر شود. باید سعی کنید در زمان حال باشید تا آن عضو از خانوادهی شما احساس با ارزش بودن داشته باشید.
زمانی که فرد دیگری در حال صحبت کردن است اصلاً به چیزهای متفرقه فکر نکنید. به جای آن تنها روی گفتههای او متمرکز بمانید. اگر حس کردید حواستان در حال پرت شدن است افکار خود را به سمت کلمات گوینده برگردانید.
روی کلمات گوینده تمرکز کنید نه چیزی که بعد بگویید.
زمانی که با یک نفر صحبت میکنید اغلب روی گفتههای بعدی خود تمرکز دارید. اگر این فرد یکی از اعضای خانوادهی شما باشد این میل شدیدتر خواهد شد. اگر در مورد یک مشکل با خانوادهی خود بحث میکنید دوست دارید افکار خود را با او در میان بگذارید. بااینوجود بهتر است آن لحظه در مورد احساسات یا واکنشهای بعدی خود فکر نکنید. تنها روی گوینده متمرکز مانده و حواس خود را به افکار و عقیدههای او بدهید.
میتوانید بعداً به واکنش لازم خود فکر کنید. حالا به چیزی که گفته میشود دقت کنید. اولویت شما باید درک دیدگاه آن عضو از خانواده باشد.
به یاد داشته باشید اگر متوجه شوید چه چیزی گفته شده است بهتر میتوانید به یک واکنش منطقی فکر کنید. اگر بتوانید دیدگاه فرد مقابل را درک کنید صحبت کردن شما بهتر خواهد بود.
مطمئن باشید دقیقاً میفهمید او چه میگوید. حتی میتوانید به جای اینکه افکار خود را شکل دهید صحبتهای او را برای خود خلاصهنویسی کنید. فکر کردن به حرفهای بعدی مانند این است باوجودی که دکتر میگوید همهچیز بدون مشکل است بازهم نگران نتیجهی آزمایش خود باشید.
توجه خود را به شکلی جز کلمات نشان دهید.
شما میخواهید شنونده احساس با ارزش بودن داشته باشد. گوش دادن را به او نشان دهید. میتوانید با راهی به جز کلمات توجه خود را بیان کنید. در زمان صحبت گوینده، لبخند زدن و خندیدن در عین حفظ احترام یا برقراری ارتباط چشمی مفید است.
قبل از صحبت کردن ببینید حرف تمام شده باشد.
بگذارید یک وقفهی کوتاه ایجاد شود. چند ثانیه سکوت در صحبت چیز بدی نیست و اجازه میدهد گوینده زمان داشته باشد تا کامل نظرات خود را توضیح دهد. به جای اینکه فوراً جواب دهید کمی بعد از تمام شدن صحبت ساکت بمانید. این کار اجازه میدهد مطمئن شوید صحبت فرد کامل تمام شده است.
انسان ها تمایل طبیعی به کمی وقفه در بین صحبتها دارند. اگر دیدید گوینده کمی سکوت کرد فرض را بر این نگذارید که حرف او تمام شده است. قبل از حرف زدن به او کمی زمان دهید.
اگر گوینده بعد از چند ثانیه سکوت شروع به حرف زدن نکرد می توانید فرض را بر این بگذارید که حرف او تمام شده است.
برای شفاف سازی سؤال بپرسید.
بخشی از گوش دادن درک کردن است. اگر چیزی در گفتههای گوینده وجود دارد که متوجه نشدهاید از او سؤال بپرسید. زمانی که حرف فرد تمام شد اگر نیاز به توضیح بیشتر بود سؤال کنید. اگر کار نشان میدهد شما به او گوش میدهید و برای دیدگاه او ارزش قائلید.
سؤالاتی بپرسید که فضایی برای مکالمه ایجاد کند. برای مثال ” نسبت به این شرایط چه فکر میکنی”.
سؤالاتی مانند ” چرا؟” نپرسید. این کار میتواند کمی قضاوتی بوده و باعث شود فرد حس تدافعی داشته باشد. برای مثال نپرسید “چرا این کار را انتخاب کردی؟ “. به جای آن بپرسید ” چطور به این نتیجه رسیدی؟”
گفته ها را دوباره تکرار کنید.
چیزی که گوینده گفته است را کاملاً خلاصه کنید. این کار تأثیر زیادی در مکالمه خواهد داشت. همه میخواهند احساس باارزش بودن داشته باشند، بنابراین تکرار دوبارهی دیدگاه فرد نشان میدهد به او گوش دادهاید. همچنین او فرصتی برای شنیدن تفسیر کلمات دارد و در صورت نیاز شفافسازی میکند.
با تمام شدن حرف فرد چیزهایی که شنیدهاید را در کلمات خلاصه کنید. برای مثال” من حس میکنم تو کمی از دست مامان عصبانی هستی زیرا احساس میکنی او مانند بچهها با تو رفتار میکند”
این کار به درک صحبت گوینده کمک میکند. خلاصه کردن حرفها نشان میدهد شما به او گوش دادهاید و اجازه میدهد اعضای خانواده بهتر بتوانند با هم صحبت کنند.
بگذارید تجربیات خود را خلاصه کنند.
شما میخواهید کمک کنید یک نفر بتواند احساسات خود و علت آن را برای شما توضیح دهد. بعد از گوش دادن به اعضای خانواده سعی کنید کمک کنید تا تجربیات خود را خلاصه کنند.
سپس از آنها سؤالی بپرسید تا کمک کنید تجربیات خود را بیان کنند. برای مثال ” تو از اینکه مامان ناخواسته در مورد بیمهی ماشین تو نظر داده است ناراحتی؟ چطور میخواهی احساس خود را به او بگویی؟ من احساس خوبی ندارم” کمک کردن به اعضای خانواده برای بیان احساس خود میتواند به او کمک کند بهتر بتواند موقعیت را درک کند.
به گفته ها واکنش نشان دهید.
بعد از اینکه به فردی اجازهی صحبت کردن دادید روی آن موضوع واکنش نشان دهید. سعی کنید تنها متوجه حرفهای گفته شده نباشید، بلکه ببینید چرا این حرفها اهمیت دارد. برای مثال گفتن چیزهایی مانند ” من فکر میکنم این کار برای تو اهمیت زیادی دارد ” یا ” من فکر میکنم این موضوعی است که باید در خانواده دربارهی آن صحبت کنیم “.
وقتی نوبت شما شد از جملاتی با کلمه ” من ” استفاده کنید.
گاهی شرایط خانواده میتواند پیچیده باشد. گاه شاید شما مخالفید یا حرفی زده میشود که نباید گفت. زمانی که عدم توافق ایجاد میشود از جملاتی با کلمه ” من” استفاده کنید. این کار مقصر دانستن دیگری را به حداقل میرساند زیرا فرد مقابل تمرکز خود را روی احساس شخصی شما روی موضوع پیش رو قرار میدهد.
جملات دارای ” من” سه بخش دارند. این جملات با ” من احساس میکنم… ” شروع میشود و بعد از آن شما احساس خود را بیان میکنید. سپس میگویید چه چیزی باعث این حس شده است. در نهایت میگویید چرا این احساس را دارید.
اگر با یک فرد در خانواده مخالفید نباید نظرات خود را به شکل قضاوتی بیان کنید. برای مثال ” مامان تنها میخواهد به تو کمک کند و تو خودت میدانی قبلاً هم مشکلاتی در زمینهی پول داشتهای. تو من را نگران میکنی “
به جای این کار از جملات دارای ” من ” کمک بگیرید. مثلاً ” من نگرانم زیرا تو زمانی که مادر میخواهد کمکت کند عصبانی میشوی. من فکر میکنم نگرانیهای او منطقی بوده و به تو اهمیت میدهد. “
همیشه شما نباید مشکلات دیگران را حل کنید.
شما در مورد اعضای خانواده همیشه احساس میکنید میل به کمک کردن دارید. با این وجود همیشه نمیتوانید مشکلات دیگران را حل کنید. گاهی یک عضو در خانواده تنها میخواهد شما به او گوش دهید و با او همدردی کنید. بگذارید او حرف بزند و سعی بر وارد شدن به موضوع نکنید.
میتوانید از او سؤالی واکنشی بپرسید. مثلاً ” فکر میکنی ممکن است او تنها نگران تو بوده؟ “
گوینده را هول نکنید.
هیچوقت باعث عجله کردن گوینده نشوید. هیچوقت قبل از اینکه حرفش تمام شود شما شروع به تفسیر حرف های او نکنید. هرگز چیزهایی مانند ” میتوانی اصل مطلب را بگویی” را بیان نکنید. این جمله یعنی شما برای حرف او ارزش نمیگذارید.