چگونه یک رهبر خوب باشیم؟
همه ما باید در زندگی خود یک سری چهارچوب و قوانین برای رفتارمان با دیگران داشته باشیم. این قضیه باعث می شود تا افراد نتوانند در هر زمینه ای برای زندگی ما تصمیم بگیرند. طبیعتا برای این کار نیاز به یک مدیریت و رهبری درست داریم تا بتوانیم به نتیجه مطلوب برسیم. رهبری کردن ویژگی بسیار مفیدی است و یک سری قوانین خاص را دارد.در ادامه به تعریفی از رهبری کردن، ویژگی های رهبری و اینکه چگونه یک رهبر خوب باشیم می پردازیم. اگر نمی توانید کنترل زندگی خود را در دست داشته باشید، لازم است به مرکز مشاوره همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره مراجعه نمایید. شما می توانید از خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی استفاده ببرید.
رهبری کردن
رهبران موفق اغلب دارای هوش اجتماعی بالا ، توانایی پذیرش تغییر ، منابع درونی مانند خودآگاهی و تسلط بر خود ، و بیش از همه ، توانایی تمرکز بر مواردی هستند که واقعاً توجه آن ها راجلب می کند. اینها مهارت های مطلوبی برای هر کسی است. وارن بنیس ، پیشگام تحقیقات رهبری گفت: “لیدری توانایی تبدیل چشم انداز به واقعیت است” و به طور کلی ایجاد یک چشم انداز برای افراد و نهاد هایی که آن ها هدایت می کنند مسئولیت یک لیدر است. آن ها همچنین باید اولویت های خود را به طور موثر به دیگران انتقال دهند و به آن ها القا كنند كه به این اهداف نیز متعهد شوند. رهبری به عنوان شخص بستگی ندارد. رهبران می توانند در هر سطحی ظهور کنند اگر بتوانند به کسانی که با آنها همکاری می کنند انگیزه دهند تا در جهت رسیدن به یک هدف مشترک تلاش کنند.
چه چیزی باعث می شود برخی از افراد در نقش های رهبری سرآمد باشند؟
تئوری های رهبری به دنبال تبیین چگونگی و چرایی لیدر شدن برخی افراد هستند. چنین نظریه هایی غالباً بر ویژگی های رهبران متمرکز است ، اما برخی سعی در شناسایی رفتارهایی دارند که افراد می توانند برای بهبود توانایی های رهبری خود در موقعیت های مختلف انجام دهند. مباحث اولیه در مورد روان شناسی لیدری اغلب حاکی از آن بود که چنین مهارت هایی صرفاً توانایی هایی است که افراد با آن ها به دنیا آمده اند. به عبارت دیگر ، این نظریه ها بیان می کردند که افراد خاصی به سادگی “رهبر متولد شده” اند. برخی از نظریه های جدیدتر پیشنهاد می کنند که داشتن برخی از ویژگی ها ممکن است به رهبران طبیعی کمک کند ، اما تجربه و متغیرهای موقعیتی نیز نقشی اساسی دارند.
دقیقاً چه چیزی یک رهبر بزرگ را ایجاد می کند؟
آیا برخی ویژگی های شخصیتی افراد به نقش های لیدری سازگاری بیشتری می بخشد یا ویژگی های شرایط احتمال مسئولیت پذیری افراد خاص را بیشتر می کند؟ وقتی به رهبران پیرامون خود، چه کارفرمای ما و چه رئیس جمهور نگاه می کنیم ، ممکن است متعجب شویم که چرا این افراد در چنین موقعیت هایی سرآمد و پایدار هستند. مردم مدت هاست که در طول تاریخ بشر به رهبری علاقه مند بوده اند ، اما اخیراً تعدادی از نظریه های رسمی لیدری ظهور کرده اند. علاقه به رهبری در اوایل قرن بیستم افزایش یافت.
نظریه های رهبری
نظریه های ابتدایی لیدری بر ویژگی هایی که بین رهبران و پیروان متمایز است متمرکز بودند. در حالی که نظریه های بعدی متغیر های دیگری مانند عوامل موقعیتی و سطح مهارت را بررسی می کردند. در حالی که بسیاری از نظریه های مختلف رهبری ظهور کرده اند ، بیشتر آن ها را می توان به عنوان یکی از هشت نوع اصلی طبقه بندی کرد.
نظریه های “انسان بزرگ”
آیا تا به حال شنیده اید که شخصی به عنوان “برای هدایت متولد شده است” توصیف شود. با توجه به این دیدگاه ، رهبران بزرگ به سادگی با ویژگی های داخلی لازم مانند کاریزما ، اعتماد به نفس ، هوش و مهارت های اجتماعی متولد می شوند که آن ها را رهبرانی با تولد طبیعی می کند. نظریه انسان های بزرگ فرض می کنند که ظرفیت رهبری ذاتی است. رهبران بزرگ متولد می شوند ، ساخته نمی شوند. این نظریه ها اغلب رهبران بزرگ را قهرمانانه ، اسطوره ای و سرنوشت ساز نشان می دهند که در صورت لزوم به رهبری برسند.
اصطلاح “انسان بزرگ” به این دلیل به کار رفته بود که در آن زمان ، لیدری به عنوان یک ویژگی مردانه ، خصوصاً از نظر رهبری نظامی ، تصور می شد.چنین نظریه هایی نشان می دهد که مردم واقعاً نمی توانند یاد بگیرند که چگونه رهبرانی قدرتمند شوند. یا چیزی است که شما با آن به دنیا آمده اید یا بدون آن متولد شده اید. این روش طبیعتاً (در مقابل پرورش) برای توضیح رهبری است.
نظریه های صفات
این نظریات از برخی جهات مشابه نظریه های انسان بزرگ هستند، که فرض می کنند افراد ویژگی ها و صفات خاصی را به ارمغان می آورند که آن ها را برای لیدری مناسب تر می کند. این نظریات اغلب شخصیت خاص یا خصوصیات رفتاری مشترک رهبران را مشخص می کند. به عنوان مثال ، صفاتی مانند برون گرایی ، اعتماد به نفس و شجاعت همه ویژگی هایی هستند که می توانند به طور بالقوه با رهبران بزرگ مرتبط شوند. اگر صفات خاص از ویژگی های اصلی رهبری است ، پس چگونه افرادی که دارای این ویژگی ها هستند اما رهبر نیستند را توضیح دهیم؟
این سوال یکی از دشواری های استفاده از نظریه صفات در ارتباط با رهبری است. افراد زیادی هستند که دارای ویژگی های شخصیتی مرتبط با رهبری هستند ، با این حال بسیاری از این افراد هرگز به دنبال موقعیت های رهبری نیستند. همچنین افرادی وجود دارند که فاقد برخی از ویژگی های اصلی هستند که اغلب با رهبری موثر مرتبط هستند اما هنوز در گروه های برتر سرآمد هستند.
نظریه های اقتضایی
متغیرهای خاص مربوط به محیط متمرکز هستند که ممکن است تعیین کند کدام سبک خاص رهبری برای شرایط مناسب تر است. طبق این نظریه ، هیچ سبک رهبری در همه شرایط بهترین نیست. محققان لیدری وایت و هاجسون پیشنهاد می کنند که رهبری واقعاً موثر فقط در مورد ویژگی های رهبر نیست ، بلکه ایجاد تعادل مناسب بین رفتار ها ، نیاز ها و زمینه است . رهبران خوب می توانند نیاز های پیروان خود را ارزیابی کنند ، وضعیت را ارزیابی کنند و سپس رفتارهای خود را متناسب تنظیم کنند. موفقیت به تعداد متغیرهایی از جمله سبک رهبری ، کیفیت پیروان و جنبه های شرایط بستگی دارد.
نظریه های وضعیتی
نظریه های وضعیتی پیشنهاد می کنند که رهبران بهترین روش را انتخاب کنند. متغیرهای موقعیتی سبک های مختلف رهبری ممکن است برای انواع خاصی از تصمیم گیری مناسب تر باشد. به عنوان مثال ، در شرایطی که رهبر آگاه ترین و باتجربه ترین عضو یک گروه است ، سبک اقتدارگرایانه ممکن است مناسب ترین باشد. در موارد دیگر که اعضای گروه خبره ماهری هستند ، سبک دموکراتیک موثر تر خواهد بود.
نظریه های رفتاری
نظریه های رفتاری رهبری مبتنی بر این باور است که رهبران بزرگی ساخته می شوند و متولد نمی شوند. آن را نقطه مقابل تئوری های انسان بزرگ بدانید. این نظریه که ریشه در رفتارگرایی دارد ، بر عملکرد رهبران متمرکز است ، نه بر ویژگی های ذهنی یا حالات درونی. طبق این نظریه ، مردم می توانند از طریق آموزش و مشاهده ، رهبر شوند.
نظریه های مشارکت
نظریه های رهبری مشارکتی حاکی از آن است که سبک رهبری ایده آل ، سبکی است که باید ورودی دیگران را در نظر بگیرد. این رهبران مشارکت اعضای گروه را تشویق می کنند و به اعضای گروه کمک می کنند تا نسبت به روند تصمیم گیری مرتبط تر و متعهد تر باشند. با این حال ، در نظریه های مشارکتی ، رهبر این حق را دارد که اجازه ورود دیگران را بدهد.
نظریه های مدیریت
نظریه های مدیریت که به آن نظریه های معاملاتی نیز گفته می شود ، بر نقش نظارت ، سازماندهی و عملکرد گروه تمرکز دارند. این نظریه ها رهبری را بر نظام پاداش و مجازات بنا می کنند. از نظریه های مدیریتی اغلب در تجارت استفاده می شود. وقتی کارمندان موفق باشند ، پاداش می گیرند و در صورت عدم موفقیت ، توبیخ یا مجازات می شوند.
نظریه های رابطه
نظریه های روابط ، که به آنها نظریه های تحول آفرین نیز گفته می شود ، بر ارتباطات شکل گرفته بین رهبران و پیروان تمرکز می کنند. رهبران تحول آفرین با کمک به اعضای گروه برای دیدن اهمیت و وظیفه بالاتر وظیفه ، به افراد انگیزه می دهند و از آنها الهام می گیرند.
رهبران خوب چگونه برای دیگران الهام می گیرند؟
آنها همچنین باید به روابط و روحیه توجه کنند. یکی از بهترین راهها برای این کار پرورش فرهنگ سپاسگزاری ، تمجید و تشکر از همکاران برای کارهایی که انجام می دهند و ایده هایی که ارائه می دهند ، است. تحقیقات نشان می دهد که کارمندان در چنین محیط هایی بهره وری بالاتری دارند و با ادب بیشتری با مشتریان رفتار می کنند.
آیا کاریزما برای رهبری کردن ضروری است؟
تعریف کاریزما به نظر دشوار می آید،اما به طور کلی شامل توانایی نشان دادن اعتماد به نفس و شایستگی فرد به دیگران و انتقال درک از طریق زبان بدن ، مهارت های بلاغی و اقناع است. محققان اختلاف نظر دارند که آیا این یک ویژگی ضروری برای رهبری موثر است ، اما حداقل آن را نشانه ای از توانایی رهبری کسی می دانند.
آیا مردان رهبرانی بهتر از زنان هستند؟
تجزیه و تحلیل خصوصیاتی که برای لیدری موثر ضروری تلقی می شود ، هیچ برتری ذاتی در مردان نشان نمی دهد ، با این وجود مردان بیش از زنان به مناصب عالی رهبری می رسند.