رویاها واقعی تر از آن چیزی است که تصور می شوند!
مشترکات بین رویا و زندگی روزمره سرنخ هایی در مورد نحوه عملکرد آگاهی ما ارائه می دهد. در طول رویاها ما یک اتفاق فوق العاده را تجربه می کنیم: توانایی ذهن برای تبدیل اطلاعات خالص به یک واقعیت چند بعدی پویا. در طول رویا و بیداری ما در واقع فضا و زمان را ایجاد می کنیم، نه اینکه فقط در درون آن مانند یک شخصیت یک بازی ویدیویی عمل کنیم. در واقع رویاها واقعی تر از آن چیزی است که تصور می شوند!
شواهد علمی فزاینده ای به یک نتیجه شگفت انگیز در مورد یک پدیده آشنا، روزمره (یا هر شب) اشاره می کند: رویاها. در طول رویاها ما یک اتفاق فوق العاده را تجربه می کنیم: توانایی تبدیل اطلاعات خالص به یک واقعیت چند بعدی پویا. برای حل مشکلات مربوط به ذهن می توانید با مشاوران مرکز مشاوره همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران در تماس باشید. مرکز مشاوره همکده ارائه دهنده خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی است.
نگاهی بر رویا ها و تصور آن بر واقعی تر بودن
رازهایی که رویاها می توانند باز کنند در نهایت از این واقعیت اساسی نشأت می گیرد که واقعیت فرایندی است که ما – ناظر آگاه – را درگیر می کند. ما فرض می کنیم که دنیای روزمره به معنای واقعی تر یا مستقل تری نسبت به دنیای رویاهای ما است، که نقش کمتری در ظاهر آن ایفا می کنیم. با این حال، مطالعات اخیر نشان می دهد که واقعیت روزمره به اندازه رویاها وابسته به ناظر است.
همانطور که در کتاب The Grand Biocentric Design توضیح داده شده است، هر چیزی که ما تجربه می کنیم صرفاً گردابی از اطلاعات است که در ذهن ما رخ می دهد. در واقع، فضا و زمان اجسام فیزیکی واقعی نیستند، بلکه اصطلاحاتی هستند که ابزارهایی را که ذهن ما برای جمع آوری اطلاعات استفاده می کند، تعیین می کنند. آنها یکی از کلیدی ترین کلیدهای آگاهی هستند و توضیح می دهند که چرا در آزمایش با ذرات و خواص خود ماده، همیشه نسبت به ناظر نسبتی دارند، در مقابل مطلق عینی، مطلق.
رویاها و واقعیت روزمره یک فرایند مشابه هستند
در حالی که زندگی خود را پیش می بریم، روش ذهنمان را در کنار هم قرار می دهیم، زیرا این فرآیند بدون زحمت انجام می شود و مکانیسم های اساسی آن پخته، پنهان و خودکار هستند. اما شاید تصور نمی کردید که همین فرایند ایجاد یک واقعیت سه بعدی ظاهراً بیرونی، یکی از رویاهای اساسی است.
از آنجا که حوزه های رویاها و ادراک بیدار معمولاً به طور جداگانه طبقه بندی می شوند – تنها یکی از آنها به عنوان “واقعی” تلقی می شود – آنها به ندرت بخشی از یک بحث هستند. اما اشتراکات جالبی وجود دارد که به ما سرنخ هایی درباره نحوه عملکرد آگاهی ما می دهد.
چه بیدار باشیم و چه در رویا، ما یک فرایند مشابه را تجربه می کنیم حتی اگر واقعیتهای کیفی متفاوتی را تولید کند. در هر دو رویا و ساعات بیداری، ذهن ما امواج احتمالی را از بین می برد تا یک واقعیت فیزیکی ایجاد کند که با بدن فعال همراه باشد. نتیجه این ارکستراسیون باشکوه توانایی بی پایان ما برای تجربه احساسات در یک جهان چهار بعدی است.
خواب و دوره های رویایی REM
پیدایش قلمرو رویایی با این واقعیت ساده آغاز می شود که همه موجودات می خوابند. خواب شامل دوره های رویایی است که به آن خواب REM می گویند و همچنین دوره های بدون رویا، غیر REM. وقتی بیدار می شویم اغلب رویاهای خود را به یاد می آوریم، اما هیچ خاطره ای از آنچه در طول دوره غیر REM خواب اتفاق می افتد نداریم. دلیل آن این است که در طول یک دوره غیر REM، بسته موج به قدری گسترده است که بیشتر شاخه های آن از یکدیگر جدا شده و هیچ فعل و انفعالی بین آنها وجود ندارد.
هنگام بیدار شدن، خود را در یکی از آن شاخه ها می بینید و دنیای آشنا خود را تجربه می کنید. با این حال، در طول رویاها، شاخه های عملکرد موج گسترده کاملاً مستقل و جدا نیستند. پس از بازگشت به واقعیت اجماعی، حافظه به دیگر شاخه ها، جهان دسترسی پیدا می کند.
سایر مقالات: تاثیر خواب بر سلامت روان
نکات مهم در ارتباط با این که رویاها واقعی تر از آن چیزی است که تصور می شوند
همه ما تجربه بیدار شدن از رویایی را داشته ایم که به اندازه زندگی روزمره واقعی به نظر می رسید، حتی اگر مناظر و تجربیات برای خود بیدار ما کاملاً ناآشنا باشد. یکی را به یاد می آورم، نگاهی به یک بندر شلوغ با مردم در پیش زمینه داشت. در خارج، کشتی هایی درگیر نبرد بودند. ذهن من به نحوی این تجربه فضایی -زمانی را از اطلاعات الکتروشیمیایی ایجاد کرده بود.
من حتی می توانم سنگریزه های زیر پایم را احساس کنم، این جهان سه بعدی را با احساسات “درونی” خود ادغام می کنم. زندگی همانطور که ما می شناسیم با این منطق مکانی-زمانی تعریف می شود که ما را در جهان آشنا می کند. مانند رویای من، نتایج تجربی نظریه کوانتوم تأیید می کند که خواص ذرات در جهان “واقعی” نیز توسط ناظر تعیین می شود.
ما رویاها را رد می کنیم زیرا وقتی بیدار می شویم به پایان می رسند. با این حال، مدت زمان تجربه دلیل ضعیفی برای کاهش آن است. مطمئناً، ما فکر نمی کنیم تجربه ما از زندگی روزمره چندان واقعی نیست زیرا با مرگ ما به پایان می رسد. این درست است که ما در رویاهایمان رویدادهایی را به یاد نمی آوریم و در ساعات بیداری اتفاق می افتد. مثل این که این که بیماران آلزایمر ممکن است حافظه کمی از رویدادها داشته باشند به این معنی نیست که تجربه آنها کمتر واقعی است.
تبدیل اطلاعات به یک ملیله چند بعدی
رویاها بسیار فراتر از شلیک خود به خود و تصادفی نورون ها هستند. در واقع رویاها واقعی تر از آن چیزی است که تصور می شوند. آنها همچنین باید بسیار بیشتر از فعال شدن خاطرات تصادفی باشند که قبلاً در مدار عصبی مغز وجود دارد. درست است که رویاها اغلب شامل ترکیبی از احساسات و چیزهایی است که قبلاً تجربه کرده ایم، اما در خواب ها اغلب افراد، چهره ها و تعاملاتی وجود دارد که خواب بیننده قبلاً آنها را تجربه نکرده است.
یک روایت یک روایت لحظه ای و بدون توقف است که اغلب به اندازه خود زندگی واقعی واقعی به نظر می رسد. چگونه این تابلو فرش از تعاملات و سناریوهای بسیار پیچیده نتیجه چیزی جز تخلیه های الکتریکی تصادفی نیست؟
در رویاها، ما فقط به تماشای “دنیای خارجی” نمی پردازیم و به طور منفعل خاطرات را در مدار عصبی خود نقش می بندیم. چگونه ممکن است مغز این کار را انجام دهد؟ چگونه همه اجزای تجربه از ابتدا ساخته شده اند؟ هنگام خواب، ما وقایع را مشاهده نمی کنیم و محرک ها را درک نمی کنیم.
ما در رختخواب هستیم، خوابیده ایم – با این حال ذهن ما قادر است افراد و محیطهای جدیدی را بی عیب و نقص ایجاد کند و همه آنها را بدون زحمت در چهار بعد تعامل کند. ما شاهد یک اتفاق شگفت انگیز هستیم: توانایی ذهن برای تبدیل اطلاعات خالص به یک واقعیت چند بعدی پویا. شما در واقع فضا و زمان را ایجاد می کنید، نه اینکه فقط مانند یک شخصیت در یک بازی ویدیویی در آن فعالیت کنید.
ما همیشه مشاهده نمی کنیم بلکه واقعیت را ایجاد می کنیم!
در حالی که درک ماهیت حیرت انگیز این فرایند در مورد رویاها آسان تر است، این همان روندی است که در زندگی غیر رویا ما نیز صدق می کند. بر اساس مرکز گرایی زیستی، ما همیشه فقط مشاهده نمی کنیم بلکه واقعیت را ایجاد می کنیم.
و همانطور که در زندگی “واقعی”، در رویا، فروپاشی امواج احتمالی جزء حیاتی واقعیتهای چند بعدی است که ذهن ایجاد می کند. ما موج های احتمالی را در رویا هایمان به هم می ریزیم درست مانند زمانی که بیدار هستیم. با این حال، در طول رویاها، مغز محدودیت های کمتری دارد، زیرا نیازی به اطاعت از ورودی های حسی که خود محدود به قوانین فیزیکی هستند، ندارد و بنابراین ذهن می تواند برخلاف دنیای اجماعی که در طول روز از آن آگاه هستیم، تجربیاتی را ایجاد کند.
ناظران ساختار واقعیت را تعریف می کنند
در حال حاضر، تحقیقات جدید توسط فیزیکدان نظری دیمیتری پودولسکی، با همکاری نویسنده و آندری باروینسکی (یکی از نظریه پردازان برجسته جهان در گرانش کوانتومی و کیهان شناسی کوانتومی) چیز قابل توجهی را آشکار کرده است. وجود شبکه های گسترده ناظران ساختار را مشخص می کند. واقعیت فیزیکی و خود فضا -زمان در رویاها، ما جهان اجماع را ترک می کنیم. می توانیم یک مدل شناختی متناوب از واقعیت را تجربه کنیم – بسیار متفاوت از مدلی که سایر ناظران هنگام بیداری به اشتراک می گذارند.
در رویاها، ساختار خوب عملکرد موج جهان در اطراف ما به صورت محلی و در نتیجه تا حد زیادی ناپایدار است. این توضیح می دهد که چرا شما اغلب در هنگام رویا دیدن قدرت بیشتری دارید. ارزش مشاهدات نشان دهنده اساس واقعیت سیال تر است. همانطور که در مقاله جدید توضیح داده شد، وجود یا عدم وجود ناظران بر ابعاد جهان تأثیر می گذارد. یعنی رویاها واقعی تر از آن چیزی است که تصور می شوند.
مرکز گرایی می گوید فضا و زمان ابزار ذهن هستند و به نظر می رسد که رویا تنها اثبات دیگری بر صحت این گفته است. اگر فضا و زمان واقعاً بیرونی و فیزیکی بودند، همانطور که در بین مردم تصور می شود، چگونه می توان در محدوده مغز رویایی فرد چیزی کاملاً غیرقابل تشخیص از آنها ایجاد کرد؟
ما فکر می کنیم که تجربیات ما در شب فقط یک رویا هستند و واقعیت ندارند. اما رویاها و آنچه ما به عنوان واقعیت درک می کنیم اساساً ماهیت یکسانی دارند. با پیروی از مفاهیم مکانیک کوانتومی به صورت بی طرفانه، ما به وحدت واقعیت و رویاهای روزمره می رسیم. و معماهای مداوم در مورد ماهیت رویاها، واقعیت و زندگی خود ما، همه محو می شوند.