راهنمای ادامه برای زندگی با یک خودشیفته

در این مقاله نکاتی وجود دارد که هیچ کس هرگز به شما نمی گوید. اغلب این سوال پرسیده می شود که من با یک خودشیفته زندگی می کنم و نمی خواهم خانه ام را ترک کنم. چه چیزی باید بدانم تا این رابطه را تا حد امکان بهتر کنم؟ اکثر افرادی که این سوال را از من می پرسند از قبل می دانند که توصیه استاندارد “فقط ترک” است. آنها قبلاً تصمیم خود را گرفته اند که به هر حال رابطه را امتحان کنند. آنها ممکن است عاشق باشند. آنها ممکن است با هم بچه داشته باشند. اعتقادات مذهبی آنها ممکن است آنها را تشویق کند که با همسر خود بمانند و هر کاری که ممکن است برای موفقیت رابطه انجام دهند. راهنمای بقا برای زندگی با یک خودشیفته را در ادامه این مقاله همکده می بینید.

مرکز مشاوره همکده در کنار شما، با خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی ایستاده است. این مرکز به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران با متخصصان خود در خدمت دهی حاضر است.

راهنمای ادامه برای زندگی با یک خودشیفته

این مقاله برای افرادی است که دوست دارند برای حفظ رابطه خود هر کاری را انجام دهند. نمی خواهند بدون تلاش رابطه خود را ترک کنند. در اینجا اصول اولیه آنچه باید در مورد رابطه با همسری که دارای اختلال شخصیت خودشیفته است بدانید آورده شده است. در این مقاله از اصطلاح «خودشیفته» به عنوان روشی کوتاه برای توصیف افرادی استفاده می شود که سازگاری خودشیفته‌ای با موقعیت خانه دوران کودکی داشته‌اند. بی احترامی در نظر گرفته نشده است. کلمه خودشیفتگی یک الگوی تفکر و رفتار را توصیف می کند، نه یک شخص. اگر با یک خودشیفته رابطه دارید، اگر سه چیز اساسی را بدانید، همه چیز راحت تر پیش خواهد رفت:

  • بودن با یک خودشیفته واقعا به چه معناست
  • چه چیزی ممکن است و چه چیزی امکان پذیر نیست
  • مرزهای شما در رابطه و ازدواج کجاست؟

بودن با یک خودشیفته واقعاً به چه معناست

در راهنمای بقا برای زندگی با یک خودشیفته می خواهیم بدانیم بودن با آن ها چه معنایی دارد. می توانید در موارد زیر این روند را ببینید.

خودشیفته ها بر افزایش عزت نفس متمرکز هستند

هدف اصلی در زندگی اکثر افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته افزایش عزت نفس است. خودشیفتگی را می توان به عنوان یک اختلال تنظیم عزت نفس تصور کرد که در آن افراد خودشیفته دائماً در مورد وضعیت خود ناامن هستند. آنها ممکن است از نظر شما بسیار با اعتماد به نفس به نظر برسند، اما همیشه شک و تردیدی در مورد ارزش خود در زیر نمای مطمئن وجود دارد. در اصل، این بدان معنی است که افزایش عزت نفس در نهایت برای آنها مهمتر از آنچه شما می توانید باشید است. وقتی عزت نفس آنها پایین می آید، خودشیفته ها فقط دو انتخاب دارند:

  • به یک افسردگی مبتنی بر شرم و تنفر از خود بروید.
  • بزرگ باشید و اصرار کنید که آنها خاص، کامل و قادر مطلق هستند. در حالی که دیگران را پست تر از خود می دانند.

طبیعتاً دومی را انتخاب می کنند. به عنوان نزدیک ترین فرد به آنها، احتمالاً ارزش شما را کم می کنند تا دوباره احساس اهمیت کنید. یک زن عاقل یک بار به من گفت: “وقتی احساس می کنند چاق می شوند، از وزن شما شکایت می کنند.”

خودشیفته ها فاقد همدلی عاطفی هستند

راهنمای بقا برای زندگی با یک خودشیفته عدم همدلی آن ها را نشان می دهد. فقدان همدلی عاطفی به این معنی است که افراد خودشیفته وقتی به شما صدمه می زنند، احساس بدی ندارند. آنها حتی ممکن است متوجه واکنش شما نشوند. اگر این کار را انجام دهند، بسیار بعید است که به آنها اهمیت دهند. اگر شکایت کنید، آنها مسئولیت را انکار خواهند کرد – “شما خیلی حساس هستید.” یا آنها شما را سرزنش خواهند کرد – “اگر شما اینقدر احمق نبودید، مجبور نبودم اینقدر شما را اصلاح کنم.”

این بدان معنی است که به احتمال زیاد در طول رابطه، آنها به طور مکرر به احساسات شما صدمه می زنند، چه به طور تصادفی و چه عمدی. شما باید برای این کار آماده باشید، زیرا این یک بخش اجتناب ناپذیر در رابطه با یک خودشیفته است.

خودشیفته ها فاقد ظرفیت دیدن واقع بینانه خود و دیگران هستند

خودشیفته‌ها فاقد «روابط کل شی» هستند: «روابط کل شی» ظرفیتی است برای دیدن همزمان ویژگی‌های خوب و بد یک فرد و پذیرش وجود هر دو را نشان می دهد. این ظرفیت معمولاً در اوایل کودکی از طریق کپی برداری از والدین شما و مهمتر از همه، از طریق دیده شدن واقع بینانه و پذیرفته شدن و دوست داشتن والدین توسط والدین شما، علی رغم نقص های شما، ایجاد می شود. اگر فرد مبتلا به NPD انگیزه کافی داشته باشد و روان درمانی مناسب داشته باشد، می تواند بعداً این ظرفیت را به دست آورد. بدون «روابط کل شی»، خودشیفته‌ها بین دو دیدگاه افراطی نسبت به خود و افراد دیگر تغییر می‌کنند: یا این‌ها هستند:

  • خاص، کامل، قادر مطلق و مستحق (همواره خوب)
  • زباله های بی ارزش، معیوب، سخت(همواره بد)

معنای این امر برای شما، همسر آنها، این است که آنها نمی توانند شما را به شیوه ای واقع بینانه و پایدار ببینند. شما نیز یا «خاص» هستید یا «بی ارزش». افراد خودشیفته بسته به احساسی که در آن لحظه دارند می توانند به سرعت بین این دو دیدگاه جایگزین از شما جابه جا شوند. در راهنمای بقا برای زندگی با یک خودشیفته باید توجه کنید که این مسئله به شما ربطی ندارد. در اوایل رابطه، آنها احتمالا شما را کامل، بی عیب و نقص و خاص (همه خوب) می بینند. سپس، هنگامی که آنها شما را می شناسند و شروع به دیدن نواقصی می کنند که همه ما داریم و راه هایی که شما با آن ایده آل آنها متفاوت هستید.

چه چیزی به طور واقعی ممکن است و چه چیزی نیست؟

خودشیفته ها هرگز نمی توانند سرزنش را بپذیرند. از آنجایی که خودشیفته ها فقط دو انتخاب می بینند، یا کامل هستند یا بی ارزش، به ندرت حاضرند مسئولیت اشتباهی را که انجام می دهند بپذیرند. آنها پذیرفتن سرزنش را به منزله اعتراف به ناقص بودن و بی ارزش بودن خود می دانند. اگر آنها این کار را انجام دهند، عزت نفس آنها به شدت کاهش می یابد و آنها به شدت در برابر نفرت از خود آسیب پذیر هستند. آنها همچنین ناخودآگاه از شما انتظار دارند که آنها را تحقیر کنید و احساس بدتری در آنها ایجاد کنید.

خودشیفته ها عذرخواهی نمی کنند. از آنجایی که خودشیفته‌ها پذیرش سرزنش را بسیار تحقیرآمیز می‌دانند، بعید است که هرگز حاضر به عذرخواهی شوند – حتی وقتی به وضوح می‌دانند که اشتباه کرده‌اند. بنابراین انتظار عذرخواهی از یک همسر خودشیفته بسیار غیر واقعی است.

بهتر است نبردهای خود را با دقت انتخاب کنید. اگر هر بار به همسر خودشیفته خود بگویید که او احساسات شما را جریحه دار می کند، رابطه تیره می شود، خود را در یک وضعیت جنگی مداوم خواهید دید و چیزی به دست نمی آورید. آن دعواها را برای توهین‌های جدی و عمدی که از مرزهای خاصی عبور می‌کنند که آماده‌اید با ترک رابطه دفاع کنید، نجات دهید. در عین حال بدانید که خودشیفته ها تمایلی به پردازش دعواهای گذشته ندارند.

بعد از دعوا با همسرتان، ممکن است بخواهید به عقب برگردید و در مورد اینکه چه اشتباهی رخ داده است و دفعه بعد چگونه آن را بهتر انجام دهید، صحبت کنید. خودشیفته‌ها معمولاً از انجام این کار خودداری می‌کنند، زیرا احساس می‌کنند که در اشتباهات گذشته‌شان آن ها را وارد چالش می کنید.

مشخص کردن مرز ها

در راهنمای بقا برای زندگی با یک خودشیفته مشخص کردن مرزها اهمیت زیادی دارد. افراد خودشیفته به مرزهای دیگران احترام نمی گذارند. این به این معنی است که شما باید روشن کنید که چه نوع رفتار بد خودشیفتگی قابل تحمل و کدام غیرقابل تحمل است. افراد خودشیفته که به حال خودشان رها شوند، از بیشتر خطوطی که دیگران به طور خودکار به آنها احترام می گذارند، عبور می کنند. به عنوان مثال، بسیاری از افراد خودشیفته به هیچ وجه در مورد انتقاد از سلیقه شما در لباس، اقوام یا باورهای محبوب شما فکر نمی کنند. خیلی ها در دعوا حرف های زشت و زننده به شما می گویند و بعد طوری رفتار می کنند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است.

صحنه های تحقیرآمیز و آزار فیزیکی

برخی از خودشیفته ها بدشان نمی آید که صحنه های عمومی تحقیرآمیز ایجاد کنند. این می تواند از اصرار عصبانیت آنها بر این که دو نفری شما بلند شوید و رستوران را ترک کنید، زیرا احساس می کنند خدمات به طرز توهین آمیزی کند است. حتی اگر شما از حضور در آنجا راضی باشید. شما باید تصمیم بگیرید که آیا این چیزی است که اصلاً می توانید با آن زندگی کنید یا خیر، و اگر چنین است، خط برای شما کجاست. هر خودشیفته ای که یک بار این کار را انجام دهد، احتمالاً این کار را مکرر انجام می دهد. این بخشی از نحوه کنار آمدن آنها با چیزی است که از نظر آنها توهین به عزت نفسشان است.

آزار کلامی ممکن است به آزار فیزیکی تبدیل شود. اگر هیچ حد و مرزی برای آزار کلامی قائل نشوید، ممکن است همسرتان به آزار فیزیکی شما تبدیل شود. اگر شما یک مازوخیست نیستید و از کتک خوردن لذت نمی برید، پیشنهاد می کنم از همان ابتدا جلوی آنها را بگیرید. ممکن است تا حدودی بی ضرر شروع شود، اما اگر اجازه دهید هر شکلی از آزار فیزیکی ادامه یابد، به سرعت تشدید خواهد شد.

منابع
psychologytoday

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا