کارهایی که افراد دارای خودشیفتگی انجام می دهند تا مرکز توجه باشند

افراد دارای خودشیفتگی می توانند آسیب های زیادی به اطرافیان خود برسانند. به صورت کلی خودشیفتگی تقریباً می تواند همانند اختلالات شخصیتی دیگر آسیب برساند. اما چیزی که تحقیقات در روانشناسی اثبات کرده این است که هر فردی با ویژگی خودشیفتگی می تواند خشم هم داشته باشد. بسیاری از افراد در سنین مختلف ایجاد می شود. این عصبانیت می تواند علت های مختلفی داشته باشد. برخی از این علت ها شاید در درون فرد شکل گرفته باشد. این بدان معنا است که آن فرد به محض آن که با آن واکنش رو به رو شد نمی تواند خودش را کنترل کند بنابراین مجبور است از خودش عصبانیت به خرج دهد.

تفاوت بین ارتباط بین افکار درونی افراد دارای خودشیفتگی و پرخاشگری

در روانشناسی پرخاشگری و عصبانیت با هم متفاوت هستند. این یعنی که شما نمی توانید بگویید اگر کسی پرخاشگر هست لزوما عصبانیت را هم به همراه دارد یا بر عکس اگر شخص عصبانیت را داد حتما در خود رفتار پرخاشگرانه هم ایجاد کرده است. رفتار پرخاشگرانه عموما با ذهنیت خود فرد و با اجازه خود فرد انجام می گیرد. در حالی که عصبانیت ممکن است ارتباطی با خود فرد نداشته باشد. در ادامه این مقاله که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره تلفنی  روان شناسی در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم در ارتباط با کارهایی که افراد دارای خودشیفتگی انجام می دهند تا مرکز توجه باشند، صحبت کنیم.

افکار درونی افراد دارای خودشیفتگی چگونه است؟

خودشیفتگی یک وضعیت مرموز است. اولا، کارشناسان بهداشت روان نمی دانند چه چیزی باعث NPD می شود. خودشیفتگی از این طریق به روان‌پریشی و اضطراب‌ اجتماعی‌ شباهت دارد. در حالی که سابقه خانوادگی و فناوری های پیشرفته تصویربرداری مغز (مانند PET) ممکن است به ما سرنخ دهد. اما روان درمانگران تنها افرادی هستند که می توانند این اختلال را تشخیص دهند.

دوم، بسیاری از مردم – از جمله برخی از کارشناسان بهداشت روان – نظر متفاوتی دارند که آیا افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی مستحق همدردی هستند یا خیر. دلیل آن را در ادامه مقاله خواهید دید.

مثال پرونده مادوف درباره افکار درونی افراد دارای خودشیفتگی

به عنوان مثال، برنی مدوف را در نظر بگیرید. مادوف به دلیل اجرای یک طرح عظیم کلاهبرداری که حدود 65 میلیارد دلار بود، به 11 جنایت خود اعتراف کرد. او به 150 سال حبس محکوم شد. بدیهی است که ویژگی‌های خودشیفتگی و جامعه‌پرستانه – که تقریباً مدوف از آن‌ها برخوردار بود – بهانه‌های قابل قبولی در دادگاه قانونی نیستند.

مدوف در حالی که بر بزرگترین کلاهبرداری مالی در تاریخ نظارت می کرد. اما در هیئت مدیره سازمان هایی که بر سیاست های کشف تقلب در اوراق بهادار تأثیر می گذاشتند، نشست. از سوی دیگر، مادوف یک نیکوکار مشهور بود و میلیون ها دلار به سازمان های خیریه مختلف اهدا کرد.

نکته

یکی از دوستانش می‌گوید: «او به‌عنوان یک انسان‌دوست بزرگ و یک ستون جامعه تصور می‌شد». همانطور که “پرونده” برنی مدوف تأیید می کند، افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی و افراد جامعه گرا دلیلی برای انجام چنین کارهای غیراخلاقی ندارند.

بسیاری از قربانیان قضیه کلاهبرداری مدوف پس انداز زندگی خود را از دست دادند. میلیون ها نفر که زندگی آن‌ها توسط یک دروغگو و دستکاری به هم ریخت دارای آسیب های زیادی شدند. یکی از مواردی که اکثر مردم در مورد آن توافق دارند این است که محافظت از خود بسیار مهم است. خودشیفته‌ها و افراد جامعه‌گرا می‌توانند – و می‌خواهند – آسیبی وارد کنند، و اکثر آن‌ها هیچ پشیمانی نشان نمی‌دهند.

در افکار درونی افراد دارای خودشیفتگی چه می گذرد؟

بیایید نگاهی به 15 فرافکنی از ذهن یک خودشیفته بیندازیم. “کسی که عاشق خودش شود رقیبی نخواهد داشت.” ~ بنجامین فرانکلین

“چگونه می توانم توجه را جلب کنم؟”

روانشناسان دو اصطلاح را ابداع کردند که نیاز دائمی یک خودشیفته به توجه را توضیح می دهد: «عرضه عاطفی» و «عرضه خودشیفته». افراد دارای خودشیفتگی همیشه به دنبال جایی هستند که بتوانند به طور موقت منیت خاموش نشدنی خود را پر کنند.

“برام مهم نیست.”

در واقع، افراد دارای خودشیفتگی به چیزی جز خودشان اهمیت نمی دهند. بسیاری از ما نمی توانیم دستکاری عمدی و آسیب رساندن به دیگران را درک کنیم.

“راست می گویم.”

فرض کنید شما یک دادستان هستید. شما یک پرونده علیه کسی ایجاد کردید، و شواهد شکی در جرم متهم باقی نمی گذارند. حالا تصور کنید قاضی یک نگاهی به مدارک شما بیندازد و آن‌ها را بیرون بیاندازد. قاضی همان افکار درونی افراد دارای خودشیفتگی را دارد.

“من عزت نفس ندارم.”

اکثر متخصصان بر این باورند که خودشیفته‌ها یک مکانیسم مقابله ایجاد کردند. این به آن‌ها اجازه می‌دهد با وجود یک احساس شکست، اعتماد به نفس نشان دهند.

“من حق دارم.”

وقتی نوبت به درخواست چیزی می‌رسد، افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی مانند یک کودک 3 ساله رفتار می‌کند. آن‌ها هیچ مفهومی از شایستگی ندارند. این خصوصا به توضیح اینکه چرا آن‌ها همیشه به دنبال راه آسان هستند کمک می کند.

“چطور جرات داری؟”

افراد دارای خودشیفتگی در زیر ظاهر جذاب خود شخصیت بسیار ظریفی دارند. احساس عمیق ناتوانی و ناامنی آن‌ها در صورت انتقاد ظاهر می شود.

“چه احمقی.”

یکی از برجسته ترین افکار درونی فرد دارای خودشیفتگی، این باور عجیب است که آن‌ها از دیگران باهوش تر هستند. وقتی هیچ مدرکی دال بر خلاف آن را انکار می‌کنید یا کاملاً باور نمی‌کنید، ضرری ندارد.

“من به چیزی نیاز دارم.”

اگر یک چیز در مورد وضعیت روحی یک خودشیفته قابل تاسف باشد، این است: هیچ چیز آن‌ها را خوشحال نمی کند. پول، قدرت، شهرت و دارایی هیچ کاری نمی کند. جایی که مردم عادی برای خوشبختی واقعی به عزیزان خود نگاه می کنند، افراد دارای خودشیفتگی قادر به انجام این کار نیستند.

افکار مختلف افراد دارای خودشیفتگی و ذهنیت تهاجمی

افراد دارای خودشیفتگی عمدتاً افراد منفعل-تهاجمی هستند. تا زمانی که عصبانی نشوند، یا شما به آن‌ها نزدیک باشید، خشم خود را آشکار نمی کنند. در عوض، آن‌ها خشم فرونشاننده خود را با وعده های مختلف آرام می کنند.

کارهایی که افراد دارای خودشیفتگی انجام می دهند تا مرکز توجه باشند

خودشیفتگی در کشورهای غربی در حال افزایش است. ممکن است متوجه رفتار خودشیفتگی در افراد مشهور، سیاستمداران و ورزشکاران حرفه ای شده باشید. اما، این به افراد معروف محدود نمی شود. به سختی می توان از رفتار افراد دارای خودشیفتگی غافل شد. البته در مرکز توجه بودن برای یک خودشیفته اهمیت ویژه ای دارد. بنابراین، در این‌جا چند کاری وجود دارد که ممکن است متوجه شده باشید که افراد دارای خودشیفتگی برای مرکز توجه انجام می دهد.

نکته

درگیری در یک مکالمه با افراد دارای خودشیفتگی می تواند این احساس را ایجاد کند که می خواهد سرش را به دیوار آجری بکوبد. اما، در حقیقت، یک دیوار آجری ممکن است همان سطوحی از همدلی، درک و اعتبار را داشته باشد که یک خودشیفته دارد. چرا؟ زیرا این افراد نمی توانند به آنچه شما می گویید اهمیت دهند.

گفتگو با افراد دارای خودشیفتگی

گفتگو با یک خودشیفته را می توان به چهار صورت توصیف کرد: گیج کننده، سرگیجه آور، خشمگین کننده و بی معنی. در مورد تأثیرات چنین مکالماتی، افراد خودشیفته دارای این «هدیه» ذاتی هستند که هر گونه احساس ناامنی و بی لیاقتی خود را به هر کسی که گوش می دهد منتقل می کنند. ظاهراً، عواقب غالباً احساس شده از مکالمه با یک خودشیفته باعث می شود قربانی (و قربانیان، آن‌ها) احساس بسیار بدتری نسبت به درگیر شدن در گفتگو با چنین شخصیتی در وهله اول داشته باشند.

نکته

یکی دیگر از “استعداد” افراد خودشیفته برانگیختن احساس سرزنش، شک و عدم اطمینان است. افراد دارای خودشیفتگی دقیقاً می دانند دارند چه می کنند. آن‌ها نه تنها از جاه طلبی های خود آگاه هستند، بلکه افراد خودشیفته نیز به دلیل فریب دادن شخص دیگری، احساس برتری و شکست ناپذیری بالایی را تجربه می کنند.

 افراد دارای خودشیفتگی دوست دارند در مرکز توجه باشند

یکی از ویژگی های اساسی تقریباً همه خودشیفته ها این است که باید در مرکز توجه قرار گیرند. اصطلاح روانشناختی برای این ضرورت سیری ناپذیر «عرضه خودشیفتگی» یا نیاز به تأیید مجدد مداوم ارزش خود ادراک شده است. در این مقاله، ما تمرکز را به مکالمه محدود می کنیم. به طور خاص تر، ما چند نشانه آشکار از خودشیفتگی را از منظر مکالمه مورد بحث قرار خواهیم داد. به طور خاص، ما در مورد برخی از رفتارهای معمول خود شیفتگان بحث خواهیم کرد که تمایلات غیرمنطقی آن‌ها را برای قرار گرفتن در مرکز توجه نشان می دهد.

خودشیفته چیست؟

این یک اختلال شخصیت پیچیده است. رفتار مشخص افراد دارای خودشیفتگی شامل موارد زیر است:

  • برونگرایی
  • خود محور
  • خودخواه
  • تسلط داشتن
  • ناسازگار
  • خشونت آمیز

جالب اینجاست که افراد دارای خودشیفتگی نیز احساس پوچی و ناامنی عمیقی دارند. همچنین برقراری ارتباط با آن‌ها دشوار است و معمولاً روابط آن‌ها با خانواده خراب است.

چه چیزی باعث NPD می شود؟

برای سال‌ها، محققان فکر می‌کردند که دلیل اصلی ابتلای فرد به NPD به دلیل عدم مراقبت یا بدرفتاری در دوران رشد است. اما مطالعات اخیر نشان داد که افراد مبتلا به NPD تمایل بیشتری به داشتن دوران کودکی دارند که مشخصه آن محافظت بیش از حد، ارزش بیش از حد و داشتن نظم و انضباط ملایم والدین است.

بدرفتاری یک عامل جزئی در ایجاد NPD بود. وقتی بچه‌ها متنعم می‌شوند، مشخص شد که با دیدگاه‌های غیرواقعی نسبت به خودشان، بزرگ‌تر می‌شوند و در برابر ناامنی آسیب‌پذیرتر می‌شوند. آن‌ها احساس حق و حقوق می کنند و در عین حال توانایی اداره خود در موقعیت ها را ندارند.

نکته

عدم مراقبت یا بدرفتاری می تواند به سایر اختلالات شخصیتی کمک کند. اما تصور می شود که این موقعیت ها به میزان قابل توجهی در ایجاد خودشیفتگی کمک نمی کند. سایر عوامل موثر در NPD عبارتند از:

افراد دارای خودشیفتگی بیش از حد به نیازهای کودک حساس هستند

  • قوانین و مرزها را در نظر می گیرند
  • نمی خواهید فرزندتان شکست را تجربه کند
  • ارزیابی بیش از حد توانایی کودک
  • دخالت بیش از حد
  • سهل انگاری

دو نوع اصلی رفتار خودشیفته وجود دارد: آسیب پذیر و بزرگ. آن‌ها به طور مشابه اما به دلایل مختلف بیان می شوند. رفتار خودشیفتگی بیشتر با محافظت بیش از حد و ارزیابی بیش از حد مرتبط بود، در حالی که نرمش والدین با خودشیفتگی آسیب پذیر مرتبط بود.

منابع
وبسایت powerofpositivity

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا