مدیریت بیماری های روانی در ازدواج || چگونه بیماری های روانی را در ازدواج مدیریت کنیم؟
چه این خودتان باشید یا همسرتان که آسیب دیده است، بیماری های روانی می توانند تاثیر زیادی روی ازدواج شما داشته باشند. هردو زوج ها می توانند کمک کنند بیماری های روانی خود را با حمایت از یکدیگر، داشتن مکالمات موثر و مراقبت کردن از خودتان مدیریت نمایید. از اینکه بخواهید با یک مشاور برای بهبود رابطه ی ازدواج خود و مراقبت از خودتان همکاری داشته باشید نترسید. وقتی زوج ها کنار هم بوده و برای مدیریت بیماری روانی به هم کمک می کنند این همکاری می تواند اثرات مثبتی برای هردو زوج ها و ازدواج داشته باشد.
به همسر خود کمک کنید با شرایط کنار بیاید.
برای مدیریت بیماری های روانی در ازدواج اطلاعات خودتان را زیاد کنید.
اگر یک مشکل روانی در همسر شما تشخیص داده شده است باید زمانی را صرف مطالعه در مورد این بیماری کنید. یاد بگیرید کدام محرک ها و رفتارها همراه با تشخیص این بیماری هستند. برای مثال اگر همسر شما از افسردگی رنج می برد او ممکن است احساس درماندگی، ناامیدی، حالت خلقی افسرده، انزوای اجتماعی، پرخاشگری یا تغییرات در الگوهای خواب یا غذایی داشته باشد.
برای مثال شاید زمانی که همسر شما احساس تنبلی، حواس پرتی، تغییرات خلقی یا زودرنجی دارد شما احساس ناامیدی و ناراحتی داشته باشید. در حقیقت این ها علائمی از بیماری های روانی هستند.
باید بگیرید چطور با فردی که مبتلا به اضطراب، افسردگی، اختلال دو قطبی و اختلال وسواس فکری – عملی است برخورد کنید.
باید در مورد همسر خود در مورد مشکلات خاصی که دارد صحبت کنید. تجربیات همسر شما با بیماری روانی می تواند متفاوت از چیزهایی باشد که افراد دیگر در این شرایط تجربه می کنند.
مدیریت بیماری های روانی در ازدواج – سلامت خود را در اولویت قرار دهید.
شاید در روزهای اولیه ی بیماری با شوق و پشتکار زیادی از همسر خود مراقبت می کردید اما حالا احساس خستگی و کلافگی و از نقش خود به عنوان مراقب همسرتان احساس تنفر می کنید. این ها می توانند باعث شوند به تدریج از نقش مراقبتی خود فاصله گرفته و یا باعث پرخاشگری و عصبانیت های ناگهانی شود. اگر متوجه این علائم در خودتان شدید بار دیگر باید شرایط خود را ارزیابی کنید.
هر روز زمانی را برای مراقبت کردن از خودتان کنار بگذارید. کارهایی را انجام دهید که برای شما اهمیت دارند و به شما کمک می کنند تا احساس خوبی داشته باشید. این ها می تواند شامل مدیتیشن، انجام کارهای خانه یا رسیدگی به باغچه باشد.
نباید خودتان را مسئول تشخیص این بیماری در همسرتان بدانید.
اینکه بخواهید نقش پزشک را برای همسر خود ایفا کنید یا به او بگویید چه چیزی برای او بهترین انتخاب است مرتبط با نقش شما نیست.از بهانه آوردن برای همسر خود یا تلاش برای انجام کارهای او خودداری کنید. زمانی که همسر شما درخواست کمکی را نمی پذیرد کار سختی است که بتوان همراه او بود اما این وظیفه ی شما نیست که بخواهید برای او تصمیم گیری مرده یا خروجی های رفتاری او را کنترل نمایید.
شما باید نقش یک فرد حامی را داشته باشید اما نه کسی که کنترل کننده است. مدیریت بیماری روانی به عهده ی خود آن فرد می باشد.
اگر همسر شما قبول نمی کند که از پزشک کمک بگرید اما باعث مشکلات زیادی برای دوستان و خانواده شده است شاید بخواهید او را به تدریج تشویق به ملاقات با پزشک کنید. بازسازی روابط در خانواده یا با دوستان که همسر شما به آن آسیب زده است بر عهده ی شما نیست.
در مقابل نیازی نیست برای رفتارهای او بهانه آوزده یا به نوعی به دیگران دروغ بگویید. بگویید ” همسر من دچار مشکل جدیدی شده است ” یا اینکه ” همسر من بر روی تعادل وضعیت خلقی خود کار می کند.”
با این وجود در برخی شرایط شاید نیاز باشد برای کمک به نگه داشتن خودتان و همسرتان در امنیت کمی مسئولیت بیشتری را قبول کنید، مانند اینکه باید اطمینان یابید همسرتان داروهایش را درست مصرف می کند، در زمان مناسب به پزشک رفته و یا در صورتی که او تصمیم به خودکشی می گیرد فورا با خدمات اورژانس تماس بگیرید.
برای مدیریت بیماری های روانی در ازدواج بهترین راه ها برای کمک کردن به او را پیدا کنید.
از یک متخصص سلامت روان و همسر خود در مورد بهترین راه هایی که باید در آن مشارکت داشته باشید سوال کنید. شاید بخواهید به دنبال درمان بروید اما پزشک ممکن است به شما بگوید باید از همسر خود بپرسید که چه چیزی از همه بیشتر به او کمک خواهد کرد. زمان های زیادی خواهد بود که نیاز است مسئول کارهای خانه یا مراقبت از کودکان باشید در نتیجه همسر شما می تواند بهتر بیماری های روانی خود را مدیریت نماید. باید اماده باشید در صورت نیاز کمی به او کمک کنید و به یاد داشته باشید که این شرایط دائمی نخواهد بود.
با همسر خود در این رابطه صحبت کنید. می توانید بگویید ” زمانی که احساس اضطراب و نگرانی در تو شروع می شود می توانم برای کمک کردن به تو چه کاری انجام دهم؟ آیا چیز خاصی هست که بتوانم به تو گفته یا کاری را برای تو انجام دهم؟ ” باید بدون قضاوت کردن یا انتقاد از فرد از احساسات او اگاه شوید.
به یاد داشته باشید برخی چیزها شخصی نیستند.
شاید به خاطر رفتارهای همسر خود احساس رنجش یا ناراحتی داشته باشید اما بهتر است گامی به عقب برداشته و از خودتان بپرسید ایا او این رفتار را از روی عمد داشته است یا آن را به خاطر بیماری روانی خود تجربه می کند. برای مثال شاید همسر شما به طور ناگهانی زمان زیادی را صرف خوابیدن کرده و وقت کمتری را در کنار شما بگذراند. شاید احساس کنید که آسیب دیده اید یا شاید همسرتان از شما فاصله گرفته باشد، اما باید بدانید این ها می توانند علامتی از افسردگی بوده و نیاز به درمان مخصوص دارد.
باید علائم و نشانه های بیماری روانی همسر خود را شناخته و راه هایی را برای شرح فوری مشکلات برای او پیدا کنید. برای مثال اگر شاهد شروع علائم اختلال وسواس فکری عملی در خود بودید بگویید ” من متوجه شده ام که اختلال تو برای بار دیگر شروع شده است. من برای کمک کردن به تو در اینجا حضور دارم؟ ایا باید با پزشک در تماس باشیم؟ “
برای مدیریت بیماری های روانی در ازدواج بیماری روانی خود را مدیریت کنید.
در مورد تنش هایی که دارید صادق باشید.
نباید مشکلات و تنش هایی که در رابطه با بیماری روانی خود دارید را از دیگران پنهان سازید. شاید حس کنید برای رفتار همسر خود در جلوی دیگران خجالت زده می شوید یا از بیان احساسات خود خجالت می کشید. باید در مورد چالش های خود صادق باشید و احساس نکنید که نیاز است تا خودتان را از دیگران پنهان سازید.
در مورد چیزهایی که برای شما سخت است و تاثیری که روی زندگی شما دارد با صداقت صحبت کنید. برای مثال می توانید بگویید ” زمان های زیادی هستند که من احساس استرس و گیجی داشته و حس می کنم علائم اختلال وسواس فکری عملی را تجربه می کنم. این کار به شکل های زیادی روی زندگی من اثر خواهد گذاشت و برای در کنترل داشتن آن مشکل دارم “
در روال های درمانی منظم شرکت داشته باشید.
درمان بخش مهمی از روند بهبود در بیماری های روانی است. در حالی که داروها می توانند به شما کمک کنند اما دارو نمی تواند علت اصلی بیماری روانی را درمان کرده و اغلب عوارض جانبی همراه با خود خواهد داشت. باید با مشاوری که به او اعتماد دارید وارد روند درمانی شوید، کسی که برای صحبت کردن با او احساس راحتی دارید. در مورد اینکه بیماری روانی شما چطور روی ازدواجتان اثر می گذارد صحبت کرده و ببینید برای بهبود خود می توانید چه کار کنید.
حتی اگر با بیماری روانی خود به درستی برخورد می کنید باید مشاوری را داشته باشید که می دانید در روزهای سخت می توانید به او دسترسی داشته باشید.
برای مدیریت بیماری های روانی در ازدواج هر چیزی که نیاز است را بگویید.
مکالمات صادقانه برای هر رابطه ی ازدواجی اهمیت دارند و خصوصا زمانی مهم هستند که شما نیازهایی مرتبط با سلامت خود دارید. اگر مرتبط با بیماری روانی خود چیزی را احساس می کنید آن را با همسرتان در میان بگذارید. برای مثال اگر احساس افسردگی می کنید از او بخواهید شما را تشویق کند در اجتماع شرکت داشته یا به فعالیت های ورزشی بپردازید.
بیماری روانی چیزی نیست که از آن خجالت بکشید. هرکس با احساسات دردناک، شک ها، نگرانی ها و ترس هایی در نقطه ای از زندگی خود برخورد می کند. به احتمال زیاد همسرتان می خواهد به شما کمک کند و باید به او بگویید چطور می توانید به او کمک کنید تا حس بهتری داشته باشید.
برای مثال اگر با تغییرات خلقی مواجه هستید می توانید بگویید ” زمانی که متوجه تغییرات خلقی در من شدی لطفا به من کمی فضا بده. من دوست ندارم چیزی بگویم که منظور واقعی من نیست و نیاز دارم در تنهایی کمی اوضاع را مرتب کنم. این ربطی به شخص تو ندارد “
اگر احساس نگرانی دارید به همسر خود بگویید ” این شرایط باعث می شود من احساس استرس و نگرانی داشته باشم. من می دانم تو در تلاش هستی که به من کمک کنی اما دوست ندارم فعلا در این مورد باهم صحبتی داشته باشیم. در ابتدا به کمی زمان نیاز دارم تا با احساسات خود کنار بیایم “
در مورد زندگی جنسی خود صحبت کنید.
مشکلات در سلامت روان می توانند روی زندکی جنسی شما نیز اثر بگذارند، خصوصا اگر دارو مصرف می کنید. اگر داروهای مصرفی با زندگی جنسی شما تداخل دارند با همسر و پزشک خود در این مورد مشورت داشته باشید. بدون داشتن اجازه از سوی پزشک خود نباید دارویی را از جانب خودتان مصرف کنید، زیرا این ها می تواند منجر به علائم شدید انزوا شود.
با همسر خود صادق باشید. بگویید ” من دوستت دارم اما داروها برقراری رابطه ی جنسی را حالا برای من کار سختی کرده است. اما دوست دارم نسبت به تو مهربان باشم. من می خواهم شرایط را درست کرده و با پزشک خود در مورد تنظیم داروها صحبت کنم.
برای مدیریت بیماری های روانی در ازدواج دقت کنید اگر در رابطه از هم دور شده اید.
اگر همسرتان دیگر زیاد از شما مراقبت نمی کند یا فرد بیمار به خاطر نیاز خود به مراقبت احساس شرمندگی یا گناه دارد این ها روی رابطه اثرگذار خواهند بود. اغلب این ها منجر به جدایی زوج ها شده، آن ها از هم فاصله گرفته یا تعاملاتی تنها در حد سطحی داشته باشند. اگر متوجه شدید این اتفاقات در رابطه ی ازدواج شما دیده می شوند باید ببینید چطور می توانید این الگو را بشکنید.
می توانید در درمان های خانوادگی نیز شرکت داشته باشید.
می توانید برای زوج درمانی یا خانواده درمانی اقدام کنید زیرا به شما و همسرتان کمک می کند در مورد مشکلات مرتبط با بیماری مکالمات موثری با یکدیگر داشته باشید. همچنین می توانید استراتژی هایی را پیدا کنید که به شما برای داشتن عملکردی بهتر در رابطه ی ازدواجتان کمک می کند. هردو شما باید مکالمات خود در مورد نیازهاف افکار و احساسات را بهبود بخشید. درمان خانواده می تواند به عملکرد بهتر هر عضو کمک کند.