واکنش های شما به ترس های کودکان
والدین به کودکان خود یاد می دهند باید از برخی چیزها بترسند و در مقابل خطرهای خاصی احتیاط کنند. مانند آتش یا رد شدن از خیابان. در این مثال ها اضطراب می تواند برای شما مفید باشد. زیرا کمک می کند کودک از آسیب دیدن مصون بماند. با این وجود کودکان ممکن است از اشیا و موقعیت هایی ترس داشته باشند که اصلا نیازی به ترسیدن ندارد و بزرگترها آن را تهدیدکننده نمی دانند. واکنش های شما به ترس های کودکان قابل بررسی است.
منبع ترس ممکن است با بزرگتر شدن کودک تغییر کند. برای مثال ترس از تاریکی یا هیولاهای زیر تخت ممکن است با ترس از خشونت یا دزدیده شدن تغییر کنند. تاکتیک هایی که برای مقابله با ترس های کودک موثر نخواهند بود عبارتند از تهدید کردن کودک برای ترسش یا مجبور کردن او برای مقابل شدن با شرایط ترسناک.
با جدی گرفتن احساسات کودک، تشویق او برای صحبت کردن در مورد نگرانی ها، گفتن حقایق و فرصت دادن به او برای مقابل شدن با بحث ها با روش خود و حمایت از کودک، به او در مقابله با ترس هایش کمک کنید.
مغز کودک شما چطور ترس را پردازش می کند؟
مغز ما دو مسیر عصبی برای ترس خواهد داشت: مسیر پایین که باعث یک واکنش فوری می شود و مسیر بالا که شرایط را ارزیابی می کند. مسیر پایین احساسات شما را – چشم ها و گوش ها – به آمیگدال (بخشی در مغز)، و بعد به ماهیچه ها، غدد ادرنال نخاع متصل می سازد. بنابراین اگر با یک سگ بزرگ مقابل شوید این بخش واکنش فرار یا مبارزه در بدن را فعال خواهد کرد. اگر صدای ترکیدن بادکنک یا کوبیده شدن درب را بشنوید ابتدا وحشت می کنید. قبل از اینکه بفهمید صدایی شنیده و ترسیده اید. درکی که در انتهای ترکیبدن بادکنک دارید همان مسیر بالاست.
این مسیر از نواحی بیرونی مغز عبور می کند که باعث ترکیب منطق و تجربه ی شما خواهد شد. این بخش فعال شده و به شما می گوید ” این یک مار بی خطر است” یا ” این تنها یک عنکبوت کوچک بدون نیش می باشد” . واکنش های شما به ترس های کودکان نیاز به اطلاعات دقیق دارد.
کودکان کوچک اغلب وقتی می ترسند به احتمال بیشتری ترس خود را نشان می دهند.
زیرا واکنش های فرار یا مبارزه در آن ها کاملا شکل گرفته است اما مسیرهای عصبی آن ها هنوز در حال تکامل است. آن ها وقتی صدای ترکیدن یک بادکنک را حس می کنند همان استرس یک فرد بزرگ را تجربه خواهند کرد اما نمی توانند به سرعت متوجه شوند این فقط ترکیدن یک بادکنک بوده و اتفاق مهمی نیفتاده است.
کودکان در سنین قبل از دبستان ممکن است با این صدا شدیدا اشفته شده و واکنش شدیدی داشته باشند. اما با بیشتر شدن سنشان، قسر جلویی مغز تکامل بیشتری یافته و از تجربیات زندگی درس می گیرند. بنابراین ساده تر می توانند بر ترس های دوران کودکی خود غلبه یابند. آن ها دیگر به هیولاهای زیر تخت یا صداهای پشت پنجره توجه ندارند. با بزرگتر شدن کودک، او می تواند متوجه شود هیولاها واقعی نیستند و صدای شاخه ها تنها صدایی از بیرون خانه است.
ترس: طبیعی یا آموخته شده؟
دانشمندان ترس ها را دو نوع می دانند. ترس هایی ذاتی هستند که ما با آن ها متولد می شوند و برخی ترس ها در طول رشد و با بزرگتر شدن ما آموخته می شوند. اغلب ترس ها اموخته شده هستند اما تحقیقات می گویند تمامی پستانداران؛ از انسان ها گرفته تا موش ها –تنها دو ترس ذاتی اصلی دارند: ترس از سقوط و ترس از صداهای بلند. واکنش های شما به ترس های کودکان می تواند منجر به بهبود ترس شود.
کودکی که می ترسد
برخی کودکان از بقیه ی آن ها بیشتر می ترسند. فاکتورهای موثر در این امر عبارتند از:
- استعداد ژنتیکی؛ برخی کودکان در کل حساس تر و عاطفی تر بوده و خلقیات متفاوتی دارند
- حداقل یکی از والدین مضطرب هستند؛ کودکان با دیدن والدین خود یاد می گیرند چطور رفتار کنند
- والدینی که بیش از حد محافظه کار هستند؛ یک کودک وابسته به احتمال بیشتری احساس می کند به هیچ دردی نمی خورد و این باعث اضطراب فراگیر در او خواهد شد
- حوادث استرس زا؛ مانند جدایی والدین، داشتن جراحت یا بستری شدن در بیمارستان.
ترس های متداول برای نوزادان
وقتی یک نوزاد به حدود شش یا هفت ماهگی می رسد ارتباطی قوی با والدین یا مراقبان خود احساس می کند. جدایی از افرادی که برای همیشه در کنار او هستند حتی برای زمانی کوتاه می تواند اضطراب زیاد و گریه ی شدید را برای او همراه داشته باشد. به همین شکل نوزادان بسیاری ترجیح می دهند بیشتر با افراد خاصی که همیشه در کنارشان هستند در ارتباط باشند و در نتیجه برای مدتی از غریبه ها می ترسند. به مرور زمان نوزاد از این مرحله خارج خواهد شد.
واکنش های شما به ترس های کودکان – پیشنهادهایی برای کمک به نوزاد جهت کنار امدن با اضطراب جدایی و ترس از غریبه ها عبارتند از:
- هر زمان ممکن بود در خانه، اگر نوزاد بعد از رفتن شما احساس ناراحتی می کند، او را با خود به اتاق دیگر ببرید یا با او از اتاق دیگر وقتی جلوی چشمانش نیستید حرف بزنید
- وقتی از اتاق بیرون می روید به او بگویید (یا از خانه خارج می شوید ) و وقتی برگشتید نیز او را مطلع سازید. این کار کمک می کند کودک به شما اعتماد کند.
- بگذارید کودک شما روی پاهایتان و در جایی که احساس امنیت دارد با غریبه ها آشنا شود. بگذارید او ببیند که شما می دانید دیدن افراد جدید ایرادی ندارد.
- اگر کودک شما مضطرب است با بیانی مطمئن و آرام به او اطمینان دهید.
- اینکه کودک را بگذارید تا کمی گریه کند تنها اضطراب او را بدتر خواهد کرد.
ترس های متداول برای کودکان نوپا
کودکان در حدود سن دو تا سه سالگی یاد می گیرند چطور شروع به برخورد با احساسات قوی خود کنند، مانند احساس عصبانیت. یک ترس متداول برای یک کودک نوپا این است که با احساسات شدید خود گیج می شود.
کودک نوپا درک کمی از اندازه داشته و شاید ترس های غیرعادی قابل مشاهده ای از خود نشان دهد، مانند افتادن داخل یک سوراخ یا افتادن درون دستشویی.
پیشنهادها برای کمک به کودکان نوپا عبارتند از:
- کودک خود را تشویق کنید تا در مورد ترس ها و نگرانی هایش حرف بزند.
- به ترس هایی مانند افتادن در سوراخ دستشویی اهمیت دهید زیرا این ها احساساتی واقعی برای کودک هستند و او هنوز درک درستی نسبت به فضا و اندازه ها ندارد.
- کودک را مجبور نکنید با شی یا شرایطی که از آن می ترسد مواجه شود زیرا این کار اوضاع را بدتر خواهد کرد. به او کمک کنید به تدریج با این شرایط کنار بیاید.
- بپذیرید شاید برای مدتی مجبور باشید به کودک خود کمک کنید تا از شی ترسناک برای او دور بماند.
ترس های متداول برای کودکان در سنین قبل از دبستان
همزمان با اینکه کودک بیشتر در مورد جهان اطراف خود یاد می گیرد لیست چیزهایی که از ان ها می ترسد نیز بزرگتر خواهد شد. ترس های متداول عبارتند از ترس از تاریکی، جنگ، دزدیده شدن، جدایی یا طلاق والدین و موجودات غیرواقعی ( روح ها و هیولاها)
واکنش های شما به ترس های کودکان- پیشنهادها برای کمک به کودک شما عبارتند از:
- بگذارید کودکتان بداند شما ترس های او را جدی می گیرید.
- به کودک خود اطلاعات واقعی و درست در مورد موضوعاتی مانند مرگ یا جنگ بدهید و بگذارید بداند شما دوست دارید به همه ی سوالات او پاسخ دهید.
- او را تشویق کنید با چیزهایی که از آن می ترسد مواجه شود مانند سگ ها، هربار می تواند یک گام جلوتر برود. برای مثال شاید شاید بتوانید با تصاویر سگ ها شروع کنید، سپس از سگ های کوچک و آرام شروع کنید که بسته است و بگذارید کودک خودش تصمیم بگیرد تا چقدر به آن نزدیک شود.
- داشتن روال های روزانه به کودک حس امنیت و ثبات خواهد داد و شاید باعث کاهش اضطراب او شود.
ترس از تاریکی
کودکان زیادی از تاریکی می ترسند. یک کودک نوپا یا کودک در سنین قبل از دبستان از چیزهای ناآشنایی که ممکن است درک درست یا کنترلی روی آن نداشته باشد بترسد. تخیلات فعال این کودکان و عدم توانایی آن ها برای تشخیص بین حقیقت و فانتزی، یعنی ممکن است هیولاهای زیر تخت را باور داشته باشند یا اینکه کسی با خاموش شدن برق پشت درب اتاقشان می آید.
اگر این مورد درست بررسی نشود ترس از تاریکی ماندگار شده و شروع به تخریب عادات خواب کودک و روال همیشگی او خواهد کرد. راه های زیادی هستند که والدین می توانند به کودک خود برای غلبه بر ترسش از تاریکی کمک کنند.
کمک کردن به کودکی که از تاریکی می ترسد.
درست مانند ترس های دیگر، اهمیت زیادی دارد که ترس کودک از تاریکی با درک درست و همدردی مدیریت گردد.احساسات کودک خود را ندیده نگرفته یا مسخره نکنید یا از دست او عصبانی یا ناامید نشوید. اولین گام برای کمک به کودک برای غلبه بر ترس هایش این است که احساسات او را به عنوان حسی واقعی بپذیرید و به حساسیت های او واکنش نشان دهید.
واکنش های شما به ترس های کودکان – پیشنهادها برای شما این ها هستند:
- از او بخواهید در مورد ترس هایش به شما بگوید و اینکه دقیقا چه چیزی باعث ترس او می شود.
- به او نشان دهید شما ترس هایش را درک می کنید اما لزوما شما هم این ترس را ندارید.
- به او اطمینان دهید که در امنیت است. برای او توضیح دهید چیزهایی مانند هیولاها واقعی نیستند.
- سعی نکنید با چک کردن کمد یا زیر تخت به کودک خود اطمینان خاطر دهید زیرا این کار ممکن است به کودک این ذهنیت را دهد که شما نیز وجود هیولاها را باور دارید.
- اگر کودک شما به خاطر ترس از وارد شدن کسی از تاریکی می ترسد نشان دادن سیستم های امنیتی اطراف خانه می تواند به او کمک کند، مانند قفل های درب. با این وجود وقتی کسی داخل خانه است درب را قفل نکنید زیرا ممکن است به خاطر آتش سوزی یا شریط اضطراری دیگر نتواند خارج شود.
- از کودک خود بپرسید چه چیزهایی به او احساس ارامش و امنیت می دهند. خودتان نیز می توانید برای او پیشنهادهایی داشته باشید. مثلا اگر اسباب بازی خاص یا تخت راحت تری داشته باشد حس آرامش بیشتری خواهد کرد
- ببینید ترس او از تاریکی به خاطر ترس های دیگر است یا نه. برای مثال برخی کودکان از جدا شدن از والدین خود یا تاریکی می ترسند و این ترس وقتی در جایی تاریک تنها هستند شدیدتر خواهد شد. در مورد هر موضوعی صادقانه با کودک حرف بزنید.
چگونه از ترس های کودکان به سود او استفاده کنیم؟
از انجایی که کودکان اغلب با بزرگتر شدن ترس های خود را فراموش می کنند نیازی نیست والدین بیش از حد نگران این ترس ها باشند. اما نه به این معنا که باید به ان بی توجه بوده یا ترس های کودکتان را ندید بگیرید. شما باید بدانید این ترس ها از کجا می آیند و ایا ریشه در واقعیت دارند یا تخیل. اگر کودکتان می گوید از آمدن یک عنکبوت بزرگ به تختخوابش می ترسد شما باید به او بگویید عنکبوت ها در چوب های خانه ی ما هستند و شاید گاهی ان ها را اطراف ببینی اما چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. اما اگر ترس کودک ریشه در چیزی دارد که در تلویزیون می بیند، مانند عنکبوت، خوردن کودکان و … به او اطمینان دهید که این تهدیدها واقعی نیستند.
و سعی کنید وقتی با ترس های خودتان روبه رو می شوید آرام بمانید – زیرا کودکان همه چیز را از شما الگو می گیرند. والدین باید متوجه باشند که رفتار آن ها چه تاثیری حتی روی کودکان شیرخوار دارد. حتی اگر مستقیما در مورد چیزی که می ترسید با کودک خود حرف نزنید او احساسات شما را متوجه شده و از شما درس می گیرد. واکنش های شما به ترس های کودکان باعث می شود تا شرایط بهتر شود.