منظور از تردید و ارتباط آن با اعتماد به نفس چیست؟{6 دلیل آن}
غلبه بر شک و تردید همیشه یکی از مشکلات اساسی همه آدمیان بوده است. در جوامع امروز روان شناسان در ارتباط با افراد با این اختلال تردید نظرات مختلفی را ارائه داده اند. در ادامه این مقاله قصد دارم به تعریفی از اختلال تردید و عوامل موثر بر روی آن صحبت کنیم. پس در ادامه می توانیم بفمیم که منظور از تردید چیست؟!
الگوی خود باوری در تردید
این بار می خواهیم از زبان یک شخص این الگو را برای شما تعریف کنیم. من این الگو را بارها و بارها با کسانی که توصیه می کنم ، خودم دیده ام. با توجه به این روند تلاش ، همه ما در معرض اعتماد به نفس و انتقاد قرار داریم. ترس متعاقب آن یک اتفاق طبیعی است و با احساس عزت نفس از دست رفته تشدید می شود. همچنین هنگامی که بخش دلسوز “جنگ یا گریز” از سیستم عصبی شما عمل می کند ، می تواند یک واکنش دردناک در بدن یا یک ذهنیت منفی مداوم وجود داشته باشد. هنگامی که این اتفاق می افتد جریان خون شما منقبض می شود ، بیشتر آن به بازو ها و پا های شما ارسال می شود تا بتوانید به سلامتی برسید. با این حال ، اگر این قسمت در مدت زمان معینی حل نشود ، مغز و ذهن شما به خطر می افتد.
در نتیجه ، ما به یک معنا گنگ می شویم. تلاش برای استدلال کردن راه خروج از این شرایط دشوار می شود زیرا به نظر می رسد ناخودآگاه شما برای همیشه احیا شده است. نیازی نیست که 24 ساعت در روز برای خود پس انداز کنیم. می توانیم از آن استفاده های بهینه کنیم.
زیست شناسی خودباوری
در اینجا توضیحی آورده شده است که می تواند به فرد کمک کند تا آنچه را که از نظر بیولوژیکی اتفاق می افتد تشخیص دهد و وسیله ای برای انتقال از این وضعیت ایجاد کند. یک قسمت فوق العاده مهم از سیستم عصبی شما وجود دارد که از طریق روده ، مغز و قلب شما عبور می کند که به درستی عصب واگوس نامیده می شود. منشأ لاتین آن به معنای سرگردانی است و عصب ترحم است که به تنظیم متابولیسم و هضم غذا از دیگر کار ها می پردازد. اما برای افرادی که دچار تردید و وضعیت نا امن هستند ، شرایط شما را منقبض می کند و می تواند راه تان را مسدود کند.
شک و تردید و اعتماد به نفس
اعتماد به نفس در بعضی موارد می تواند مفید باشد ، زیرا اغلب منجر به درون نگری و افزایش عملکرد می شود. به عنوان مثال کسانی که نگران خوب انجام نشدن در یک کار خاص هستند ، ممکن است زمان بیشتری را برای آماده سازی صرف کنند و بنابراین اجرای پروژه را بهبود ببخشند. با این حال ، اعتماد به نفس همچنین می تواند یک تجربه دردناک و چالش برانگیز باشد که می تواند به طور منفی بر رفتار و عملکرد تأثیر بگذارد. برخی ممکن است به شک و تردید در توانایی انجام کار با خود معلولیت پاسخ دهند. یافتن راه هایی برای خرابکاری در ذهن خود برای اینکه بتوانند عواملی غیر از عدم توانایی را در شکست خود مقصر بدانند اهمیت دارد.
به عنوان مثال ، دانش آموزی که نگران عدم موفقیت در آزمون است ، ممکن است به هیچ وجه درس نخواند و سپس نمره ضعیف ناشی از آن را دلیل این عدم مطالعه می داند. این ممکن است در بعضی موارد شخص را ترغیب کند تا در آینده تلاش بیشتری برای دستیابی به آن انجام دهد ، اما همچنین ممکن است به خودباوری بیشتر کمک کند. بیش از حد دستیابی ممکن است در برخی از افراد به احساس اعتماد به نفس منجر شود.
وقتی مشخص نیست که آیا توانایی یا تلاش منجر به موفقیت فرد شده است ، عدم اطمینان و اعتماد به نفس ممکن است شکوفا شود زیرا فردی تلاش می کند با تمرکز بر روی هر عنصری که منجر به شکست شود ، موفقیت آینده را تضمین کند. هنگامی که با نگرانی نسبت به عملکرد فرد همراه باشد ، این احساس عدم اعتماد به نفس ممکن است باعث شود برخی تلاش بیشتری را برای انجام کارهای خاص یا اهداف خاص انجام دهند و گاهی أوقات ممکن است از اطرافیان خود سو استفاده هم کنند.
در تردید چگونه اعتماد به نفس توسعه می یابد؟
اعتماد به نفس می تواند از تجربیات اولیه کودکی ناشی شود ، که ممکن است شامل مسائل مربوط به دلبستگی باشد. تئوری دلبستگی معتقد است کودکانی که به طور مداوم با مراقبین ارتباط متقابل مثبت دارند ، ممکن است یک پیوست ایمن یا یک درک اساسی ایجاد کنند که می توانند برای مراقبت از نیاز های خود به مراقبان خود اعتماد کنند. اعتقاد بر این است که این پیوند دلبستگی ایمن احتمالاً کمک می کند تا زمینه ایجاد روابط خوب در آینده فراهم شود.
پس افرادی که در اوایل کودکی به یک پیوست ایمن مبتلا می شوند ، معمولاً بیشتر در روابطی دیده می شوند که در آن ها احساس دوست داشته شدن و مورد حمایت قرار گرفته شدن دارند. از طرف دیگر ، پیوستگی نا امن به طور کلی با تعاملات ناسازگار یا منفی با مراقبان مشخص می شود. این نوع دلبستگی می تواند فرد را به زیر سوال بردن لیاقت سوق دهد و ممکن است در ایجاد احساس عمومی تردید در خود و همچنین سایر نگرانی های مربوط به سلامت روانی نقش داشته باشد. یک فرد با وابستگی نا امن نیز ممکن است در بزرگسالی در روابط سالم و حفظ روابط سالم دچار مشکل شود.
غلبه بر شک و تردید
در هنگام تلاش برای غلبه بر شک و تردید در خود ، تمرکز بر لحظه فعلی به جای شکست های گذشته مفید خواهد بود. مورد انتقاد قرار گرفتن همچنین ممکن است منجر به ایجاد تمایل به انتقاد از خود شود. کسانی که مداوم به آن ها گفته می شود از توانایی ندارند ، ممکن است سطحی از تردید در خود را تجربه کنند که برای رشد مضر است. اعتماد به نفس را می توان با مراحل رشد روانشناختی اریکسون نیز توضیح داد. به گفته اریكسون ، كودكان مرحله مهمی از رشد را از 18 ماهگی تا سه سالگی طی می كنند.
در این دوره زمانی ، آنها معمولاً به استقلال بیشتر و به دست آوردن احساس کنترل بیشتر بر خود تمرکز می کنند. کودکانی که این مرحله را با موفقیت پشت سر می گذارند ممکن است به طور فزاینده ای اعتماد به نفس داشته باشند ، در حالی که کودکانی که در اتمام این مرحله ناکامی هایی را تجربه می کنند ممکن است دچار مشکل در اعتماد به نفس شوند و این کار را در طول زندگی ادامه دهند. راه حل ها به وضوح باید بر حال تمرکز کنند ، زیرا شما نمی توانید گذشته را تغییر دهید. برای آرامش بخشیدن به عصب واگوس، یادگیری متقابل از روابط غیرقضاوتی لازم است. ممکن است نتایج قابل پیش بینی نباشد اما مطمئناً وجود دارد
تردید های بهداشت روانی مرتبط با خودسازي
تجربه نگرانی های گاه به گاه مرتبط با شایستگی امری طبیعی تلقی می شود. وقتی فرد با وظیفه ای روبرو می شود که جدید است یا خصوصاً چالش برانگیز است. افرادی که دچار خودباوری مزمن هستند، ممکن است طیف گسترده ای از نگرانی های را تجربه کنند. اعتماد به نفس با موارد زیر مرتبط است:
- اضطراب
- افسردگی
- به تأخیر انداختن یا نداشتن انگیزه
- بی ثباتی احساسی
- عزت نفس پایین ناشی از اعتماد به نفس پایین.
- مشکل در تصمیم گیری احساس اینکه گویی فرد کنترل کمی روی زندگی خود دارد.
سندروم ایمپوستر
سندرم ایمپوستر که به آن پدیده جعل کننده نیز گفته می شود ، یک پدیده روانشناختی خاص است که با خودباوری مرتبط است. این شرایط به عنوان تجربه احساس تقلب توصیف می شود. از اینکه دیگران ممکن است درک کنند که در واقع به اندازه آنچه که به نظر می رسد موفق نیستند. کسانی که این پدیده را تجربه می کنند ممکن است موفقیت خود را به جای توانایی یا هوش شخصی خود ، به شانس نسبت دهند.
در گذشته ، اعتقاد بر این بود که این پدیده عمدتا در زنانی اتفاق می افتد که در تحصیل یا مشاغل حرفه ای خود دارای موفقیت بالایی هستند ، اما از آن زمان تحقیقات نشان داده است که این بیماری در زنان و مردان رخ می دهد ، اگرچه برخی از گروه ها به طور ویژه ای حساس هستند. به عنوان مثال ، یک مطالعه در سال 2013 نشان داد که دانشجویان دانشگاه آسیایی-آمریکایی بیشتر از دانشجویان آفریقایی-آمریکایی یا لاتین دچار سندرم تحریک کننده هستند. این بیماری پیش بینی کننده برخی نگرانی های مربوط به سلامت روان است و به نظر می رسد با شیوع بیشتری با شروع کار جدید ، ورود به مرحله جدیدی از زندگی رخ می دهد. پدیده تحمیل کننده ممکن است با علائم بالینی مانند اضطراب ، افسردگی یا عدم اعتماد به نفس همراه باشد.
مشاوره بیستر در زمینه افسردگی