درک روان شناسی غیر عادی ( غیر طبیعی )

در دنیای روان شناسی موضوعات بسیار جذابی وجود دارد. پزشکان و روان شناسان در سرتا سر دنیا سعی کرده اند که شاخه های مختلفی را مورد بررسی قرار دهند تا شما بتوانید راحت تر با اختلالات مختلف دست و پنجه نرم کنید. یکی از مواردی که می خواهیم در زمینه شاخه های روان شناسی به آن بپردازیم درک روان شناسی غیر عادی و اختلالات آن است. مقاله روان شناسی توسط وبسیات همکده نوشته شده است. مرکز مشاوره همکده اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران و ارائه دهنده خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی می باشد.

روان شناسی غیرطبیعی

در این مقاله می خواهیم درباره این مبحث درک روان شناسی غیر عادی صحبت کنیم.

اختلالات روانشناختی

روان شناسی غیرطبیعی شاخه ای از روانشناسی است که با آسیب شناسی روانی و رفتارهای غیر عادی سروکار دارد، غالباً در یک زمینه بالینی است. این اصطلاح طیف وسیعی از اختلالات را شامل می شود، از افسردگی گرفته تا وسواس فکری عملی (OCD) گرفته تا اختلالات شخصیت از این موارد هستند. مشاوران، روان شناسان بالینی و روان درمانگران غالباً مستقیماً در این زمینه فعالیت می كنند.

روان شناسی بالینی

روانشناسی بالینی شاخه ای از روانشناسی است که به ارزیابی و درمان بیماری های روانی ، رفتارهای غیر عادی و مشکلات روانپزشکی مربوط می شود. این رشته علم روانشناسی را با درمان مشکلات پیچیده انسانی ادغام می کند ، و این یک انتخاب شغلی هیجان انگیز برای افرادی است که به دنبال کار در یک زمینه چالش برانگیز و با ارزش هستند.

تاریخ روانشناسی بالینی

درک روان شناسی غیر عادی ( غیر طبیعی )

تأثیرات اولیه در زمینه روانشناسی بالینی شامل کار روانکاو اتریشی زیگموند فروید است. وی یکی از اولین کسانی بود که به این ایده توجه داشت که بیماری روانی چیزی است که با گفتگو با بیمار قابل درمان است و این توسعه رویکرد گفتاردرمانی وی بود که غالباً به عنوان اولین کاربرد علمی روان شناسی بالینی ذکر می شود. روان شناس آمریکایی لایتنر ویتمر اولین کلینیک روانشناسی را در سال 1896 با تمرکز ویژه بر کمک به کودکانی که دارای اختلالات یادگیری هستند افتتاح کرد. همچنین ویتمر بود که اولین بار در مقاله ای در سال 1907 اصطلاح “روانشناسی بالینی” را مطرح کرد. ویتمر ، دانشجوی سابق ویلهلم وونت ، روانشناسی بالینی را چنین تعریف كرد: “مطالعه افراد، با مشاهده یا آزمایش ، به منظور ارتقا تغییر”.

تکامل در طول جنگ های جهانی

روانشناسی بالینی در طی جنگ جهانی اول تثبیت شد، زیرا پزشکان سودمندی ارزیابی های روان شناسی را نشان دادند. در سال 1917، انجمن روان شناسی بالینی آمریکا تاسیس شد، اگرچه فقط دو سال بعد با تأسیس انجمن روان شناسی آمریکا (APA) جایگزین آن شد. در طول جنگ جهانی دوم، روان شناسان بالینی برای کمک به درمان آنچه که در آن زمان شوک پوستی شناخته می شد، که اکنون تحت عنوان اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شناخته می شود، فراخوانده شدند.

تقاضا برای متخصصان برای درمان بسیاری از جانبازان بازگشتی که نیاز به مراقبت دارند، به رشد روان شناسی بالینی در این دوره کمک کرد. در طول دهه 1940، ایالات متحده هیچ برنامه ای نداشت که مدرک رسمی روان شناسی بالینی را ارائه دهد. اداره پیشکسوتان کشور های اروپایی تعدادی برنامه آموزشی در سطح دکترا تنظیم کرد و تا سال 1950 بیش از نیمی از کل دکترای فلسفه (Ph.D)  درجه روانشناسی در زمینه روان شناسی بالینی اعطا شد.

تغییرات در تمرکز

در حالی که تمرکز اولیه در روانشناسی بالینی بیشتر بر روی علوم و تحقیقات بود، برنامه های تحصیلات تکمیلی تأکید بیشتری بر روان درمانی اضافه کردند. در روان شناسی بالینی Ph.D. برنامه ها، این رویکرد امروز به عنوان دانشمند-عملگر یا مدل بولدر نامیده می شود. بعداً، گزینه درجه دکترای روان شناسی (Psy.D.) ظهور کرد ، که بیشتر از تحقیق به عمل حرفه ای تأکید داشت. این مدرک دکترا تمرین گرا در روان شناسی بالینی به عنوان محقق-دانشجو یا مدل Vail شناخته می شود. این رشته به رشد فوق العاده ای ادامه داده است و تقاضا برای روان شناسان بالینی همچنان همچنان ادامه دارد. روان شناسان بالینی که به عنوان روان درمانگر کار می کنند، معمولاً هنگام کار با بیمار از روش های مختلف درمانی استفاده می کنند.

بررسی اجمالی روان شناسی غیرطبیعی

برای درک روانشناسی غیر عادی، ضروری است که ابتدا منظور ما از اصطلاح “غیر طبیعی” را بفهمیم. در ظاهر، معنی واضح به نظر می رسد. غیرطبیعی چیزی را نشان می دهد که خارج از حد معمول است. بسیاری از رفتارهای انسان می تواند آن چه را که به عنوان منحنی طبیعی شناخته می شود، دنبال کند. با نگاهی به این منحنی زنجیره ای، اکثر افراد در اطراف بالاترین نقطه منحنی که به عنوان میانگین شناخته می شود، جمع شده اند. افرادی که در انتهای منحنی طبیعی بسیار دور افتاده اند ممکن است “غیرطبیعی” تلقی شوند. توجه به این نکته مهم است که تمایز بین عادی و غیر عادی مترادف با خوب یا بد نیست.

ویژگی ای مانند هوش را در نظر بگیرید. شخصی که در انتهای فوقانی منحنی قرار می گیرد در تعریف ما از حالت غیر عادی قرار می گیرد. این شخص همچنین یک نابغه محسوب می شود. بدیهی است که این نمونه ای است که خارج از هنجارها واقعاً کار خوبی است. هنگامی که به روان شناسی غیر طبیعی فکر می کنید، به جای تمرکز روی تمایز بین موارد طبیعی و غیرعادی، در عوض بر میزان ناراحتی یا اختلالی که ممکن است یک رفتار آزار دهنده ایجاد کند تمرکز کنید. اگر رفتاری باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی یک فرد شود یا برای افراد دیگر اختلال ایجاد کند، این یک رفتار “غیر عادی” است که ممکن است به نوعی مداخله بهداشت روان نیاز داشته باشد.

چشم اندازها در درک روان شناسی غیرطبیعی

چندین دیدگاه مختلف در روان شناسی غیر طبیعی استفاده می شود. در حالی که برخی از روان شناسان یا روان پزشکان ممکن است بر یک دیدگاه واحد تمرکز کنند، بسیاری از متخصصان بهداشت روان برای درک بهتر و درمان اختلالات روان شناختی از عناصر مختلف استفاده می کنند. این دیدگاه ها شامل موارد زیر است:

رویکرد روانکاوی

این دیدگاه ریشه در نظریه های زیگموند فروید دارد . رویکرد روانکاوی نشان می دهد بسیاری از رفتارهای غیرعادی ناشی از افکار، خواسته ها و خاطرات ناخودآگاه است. در حالی که این احساسات خارج از آگاهی هستند ، اما هنوز هم اعتقاد بر این است که بر اعمال آگاهانه تأثیر می گذارد. درمان گرانی که این رویکرد را در پیش می گیرند معتقدند که با تجزیه و تحلیل خاطرات، رفتارها، افکار و حتی رویاها، افراد می توانند برخی از احساساتی را که منجر به رفتارهای ناسازگار و پریشانی شده است کشف و با آن ها کنار بیایند.

رویکرد رفتاری

این رویکرد در روان شناسی غیر عادی بر رفتارهای مشاهده شده متمرکز است . در رفتار درمانی، تمرکز بر تقویت رفتارهای مثبت و نه تقویت رفتارهای ناسازگار است. رویکرد رفتاری فقط خود رفتار را هدف قرار می دهد نه دلایل اصلی آن. هنگام برخورد با رفتارهای غیر طبیعی، یک درمان گر رفتاری ممکن است از استراتژی هایی مانند شرطی سازی کلاسیک و شرطی سازی عملیاتی برای از بین بردن رفتارهای ناخواسته و آموزش رفتارهای جدید استفاده کند.

رویکرد پزشکی

این رویکرد در روانشناسی غیر طبیعی با تأکید بر درک علت اصلی اختلالات ، که ممکن است شامل وراثت ژنتیکی، بیماریهای جسمی مرتبط، عفونت ها و عدم تعادل شیمیایی باشد، بر علل بیولوژیکی بیماری روانی متمرکز است. درمان های پزشکی اغلب ماهیت دارویی دارند، گرچه داروها اغلب همراه با نوعی روان درمانی استفاده می شود.

رویکرد شناختی

رویکرد شناختی روان شناسی غیرطبیعی بر چگونگی تأثیر افکار، ادراکات و استدلال های درونی در اختلالات روان شناختی متمرکز است. درمان های شناختی معمولاً بر کمک به فرد در تغییر افکار یا واکنش های خود متمرکز است. شناخت درمانی نیز ممکن است همراه با روش های رفتاری در تکنیکی شناخته شود که به عنوان درمان شناختی رفتاری (CBT) شناخته می شود.

انواع اختلالات روان شناختی

اختلالات روان شناختی به عنوان الگوهای علائم رفتاری یا روان شناختی تعریف می شود که بر زمینه های مختلف زندگی تأثیر می گذارد. این اختلالات روانی برای شخصی که علائم را تجربه می کند پریشانی ایجاد می کند. کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی توسط انجمن روانپزشکی آمریکا (APA) منتشر شده و توسط متخصصان بهداشت روان برای اهداف مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. این راهنما شامل لیستی از اختلالات روان پزشکی، کدهای تشخیصی، اطلاعات در مورد شیوع هر اختلال و معیارهای تشخیصی است. برخی از دسته های اختلالات روان شناختی عبارتند از:

  • اختلالات اضطرابی، مانند اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال هراس و اختلال اضطراب عموم
  • اختلالات خلقی، مانند افسردگی و اختلال دو قطبی
  • اختلال رشد عصبی مانند اختلال ذهنی یا اختلال طیف اوتیسم
  • بیماری های شناختی مانند هذیان
  • اختلالات شخصیتی، مانند اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت اجتنابی و اختلال شخصیت وسواسی-اجباری
  • سوء مصرف مواد

سخن آخر در مورد روان شناسی غیرطبیعی

روان شناسی غیرطبیعی ممکن است بر رفتارهای غیرمعمول متمرکز باشد، اما هدف آن اطمینان از انطباق همه افراد در تعریف محدود “طبیعی” نیست. در بیشتر موارد، این کار با شناسایی و درمان مشکلاتی انجام می شود که ممکن است در برخی از جنبه های زندگی فرد باعث پریشانی یا اختلال شود. با درک بهتر آن چه “غیرعادی” است، محققان و درمان گران می توانند راه های جدیدی برای کمک به مردم در زندگی سالم تر و رضایت بخش تر پیدا کنند.

 

 

منابع
verywellmind.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا