عشق در قسمت عمیق مغز
رابطه عاشقانه در زندگی افراد اهمیت بسیار زیادی دارد. زوجین قبل از ازدواج عموما عشق را تجربه می کنند. البته گاهی اوقات با احساساتی متفاوت از عشق روبرو می شویم که در آینده می تواند شرایط رابطه را پیچیده تر و سخت تر نماید. آیا رابطه عاشقانه شما بر خلاف هر کاری که می کنید بدتر می شود؟ شاید لازم است به بررسی دقیق تر عشق در قسمت عمیق مغز بپردازید. برای رابطه خود اقداماتی را انجام دهید. یکی از مهم ترین واصلی ترین اقداماتی که می توان برای یک رابطه انجام داد، توجه به این نکته است که در هر رابطه ای نیاز به مشاور وجود دارد.
مشاوران زبده مرکز مشاوره همکده می توانند در این زمینه راهنمای خوبی برای افراد باشند. مرکز مشاوره همکده اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران است. این مرکز با ارائه خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی شما را هدایت خواهد کرد.
عشق، رابطه و ذهنیت ها در رابطه
یکی از اصلی ترین نکاتی که می تواند رابطه را نجات دهد یا آن را تا اعماق نابودی بکشاند، ذهنیت ها در رابطه است. هر فردی می تواند در رابطه خود دارای ذهنیت های خاصی باشد. در عین حال برخی افراد نیز ذهنیت های منفی ای دارند که باعث آزار و اذیت طرف مقابل خواهد شد. عشق در قسمت عمیق مغز می تواند منفی باشد. در این صورت، زیر متن زیر آشنا به نظر می رسد، حتی اگر از کلمات دقیق استفاده نشده باشند:
- یکی از شما در رابطه تان می گوید: “من دوست دارم تو این کار را بکنی” ، یعنی: “اگر مرا دوست داشته باشی ، این کار را می کردی.”
- دیگری فکر می کند ، “اگر مرا دوست داشته باشی، از من چنین کاری نمی خواستی.”
- “اگر مرا دوست داشتی، نیاز های مرا برآورده می کردی.”
- در مورد نیاز های من چه اقدامی صورت داده ای و نیاز های من در رابطه چطور می شود؟
- چرا نمی توانی من را درک کنی؟
- چرا تو باید من را کنترل کنی؟
واکنش عاطفی بالا مشخصه نوع خاصی از تعارض است. این روند برای زمانی است که یک احساس منفی در یکی از شما باعث ایجاد هرج و مرج یا خاموش شدن احساسات در دیگری شود. شدید ترین واکنش پذیری ها در افراد توسط هورمون ها کنترل می شود که احتمالاً به ما توضیح می دهد چرا در جوانی با شدت بیشتری مبارزه می کنیم و با افزایش سن به حالت ایستادگی در برابر فعالیت ها عقب نشینی می کنیم.
ریشه های درگیری و تعارضات ذهنی در رابطه
ریشه های این درگیری به دوران کودکی و نوباوگی ما برمی گردد. با ظهور تناقض در طبیعت انسان – تناقض بزرگ انسانی – انگیزه های رقابت ما برای استقلال (تصمیم گیری در مورد افکار، احساسات و رفتار خودمان) و ارتباط – با اعتماد به عشق و حمایت از دیگران قابل توجه است که دارای همان انگیزه های متناقض هستند. مبارزه برای اتصال به خودمختاری همان چیزی است که کودکان نوپا را غیرقابل مقاومت می کند و اداره آن ها را بسیار سخت می نماید.
تناقض بزرگ انسانی به ناچار در روابط صمیمی و عاشقانه ما دوباره ظاهر می شود و ما می خواهیم درگیری هایی را که به وجود می آورد به همان روشی که در کودکای خود برای کنترل شرایط انجام دادیم، با سرزنش، انکار، اجتناب ، پوزخند زدن و خلق و خوی مطبوع مدیریت نموده و به بررسی آن ها بپردازیم.
به واقع ما در مغز یک کودک نوپا گیر می افتیم. سیستم هشدار لیمبیک، که تقریباً در سطح ساختاری تقریباً در سه سالگی کاملاً توسعه یافته است. در مغز کودک نوپا، احساسات منفی زنگ خطر را به صدا در می آورند – اتفاق بدی می افتد! همه افکار زنگ خطر را تقویت می کنند و همه رفتار ها نسبت به وحشت درک شده از آن خطر واکنش نشان می دهند.
ارزیابی ریشه های درگیری ذهنی و عشق در قسمت عمیق مغز
توانایی ارزیابی (تعیین میزان واقعاً بد بودن آن) ، بهبود و ترمیم، مستلزم تسلط بر مغز بزرگسالان است – از جمله قشر جلوی پیشانی ، که تا اواسط تا اواخر دهه بیست کاملاً رشد نکرده است. در مغز بزرگسالان می توانید هر دو دیدگاه را همزمان ببینید. شما می توانید صدمات شریک زندگی خود را احساس کنید و همچنین احساس خود را بفهمید که به شدت مراقب شخصی هستید که در حال حاضر شما را در رابطه تان با چالش هایی مواجه کرده است. با این حال باید بدانید که در یک رابطه شما این فرصت را دارید که به بهترین حالت برای هر دوی تان کار کرده و به خواسته های خود برسید. در واقع باید احساس مراقبت متقابل داشته باشید.
کودکان نوپا نیاز دارند، بزرگسالان آرزو دارند.
به نظر می رسد در عشق به حالت کودک نوپا، همه احساسات منفی ناشی از “نیاز های عاطفی” است که شریک زندگی شما از جبران آن خودداری می کند. میل به عشق به “برآورده ساختن نیاز های من” تنزل می یابد ، که برای یک شریک زندگی به همان اندازه نیازمند معنی می دهد: “من برای جلب رضایت شما باید از آنچه که هستم دست بکشم.”
وقتی عشق و اشتیاق با نیاز عاطفی اشتباه گرفته شود ، سرانجام شرکا آهنگ قدیمی باب دیلن را اجرا می کنند ، “من قلبم را به تو دادم، اما تو روحم را می خواستی.” روح عشق، مانند احساس قدرتمندی در درون خود، با آرزو قوی تر و با نیاز های درک نشده ضعیف تر می شود. هدف در یک رابطه انگیزه دادن است. نیاز های درک شده باعث ایجاد انگیزه در خواسته ها می شود.
نکته قابل توجه درباره عشق در قسمت عمیق مغز
حال شما خود بگویید احتمال موفقیت در عشق کدام یک بیشتر است؟ کودک نوپا به واقع عاشق نوعی استقلال و ارتباط است. اما در نقطه متقابل باید بدانید که عشق بزرگسالان انگیزه های متناقض استقلال و ارتباط را متعادل می کند. در حقیقت خود با رابطه رشد می کند. کودکان نو پا و عاشق تقاضا می کنند. این در حالی است که بزرگ سالان عاشق، مذاکره می کنند. کودکان نوپا و عاشق نمی توانند دیدگاه های یکدیگر را ببینند. اما بزرگسالان از دید دو چشمی برای دیدن هر دو دیدگاه به طور همزمان استفاده می کنند.
عشق در یک کودک نوپا نمی تواند اختلافات را تحمل کند اما بزرگ سالان تفاوت ها را با قدردانی از یکدیگر و احترام متقابل می گذرانند. کودکان نوپا عاشق انتقام جویی هستند. بزرگسالان و عاشق دلسوز هستند. کودکان نوپا عاشق تقسیم ویژگی ها هستند (همه شما خوب یا بد هستید) اما بزرگسالان عاشق درک می کنند: من شما را دوست دارم حتی وقتی احساس بد یا خوبی پیدا می کنم ، وقتی شما احساس بد یا خوبی دارید و یا وقتی رفتار شما را دوست ندارم و وقتی رفتار من را دوست ندارید. به واقع بزرگ سالان برای دوست داشتن مرز تعیین نمی کنند و افراد با رفتار هایشان خارج از دامنه دوست داشتن یا داخل دامنه دوست داشتن خود نمی برند.
برای کودکان نوپا و عاشق، احساسات منفی زنگ خطر هستند. بزرگسالان عاشق احساسات منفی را انگیزه هایی برای بهبود، قدردانی، ارتباط یا محافظت می دانند.
شریک زندگی شما به عنوان یک دوست صمیمی
زمانی که تعاملات با شریک زندگی تان همراه با استرس و اضطراب می شود و در رابطه چالش هایی را تجربه می کنید، بلافاصله سعی کنید به مغز بزرگ سال خود بروید. شریک زندگی خود را به عنوان یک دوست صمیمی ببینید و بر نحوه بهبود، قدردانی، اتصال یا محافظت از رابطه تان تمرکز کنید. برای دید دو چشمی و برای کسب توانایی دیدن دیدگاه شریک زندگی خود در کنار دیدگاه خود، تلاش کنید. دقت کنید که با این چالش در رابطه تان چقدر ممکن است احساس بدی بدهید در حالی که حتی مقصر نیستید. به چگونگی بهتر کردن رابطه تان فکر کنید. سرانجام، بزرگسالان عاشق تعادل بین انگیزه های رقابتی را به ذهنیت خود مختار متصل می کنند و عمیق تر از احساسات، خود را تحت تأثیر قرار می دهند.
نکته قابل توجه برای عشق در قسمت عمیق مغز
این باعث می شود آن ها روی آنچه که برای شان مهم است و درباره آن ها مهم است متمرکز شوند. آن ها ممکن است احساس کنند که ناهنجاری یا منطقه بندی می کنند یا از یک شریک زندگی مضطرب دور می شوند یا تلافی می کنند، اما تمایل این گونه افراد برای بهبود، قدردانی، محافظت و ارتباط بیشتر از جلب احساسات موقتی است. اگر به ارزش های خود عمل کنید، در نهایت احساس اصالت گونه ای در رابطه شما به دنبال خواهد داشت. اما عمل بر اساس احساسات معمولاً باعث می شود که ارزش های عمیق خود را نقض کنید (به عنوان مثال، در مورد صدمه نرساندن به شخصی که دوستش دارید) ، که باعث احساس گناه، شرمندگی و پشیمانی خواهد شد. ما باید در مغز بزرگ سال خود باشیم تا بر اساس ارزش های عمیق عمل کنیم.
این همیشه آسان نیست ، اما پاداش تبدیل شدن به فرد و شریکی است که شما بیشتر می خواهید. شما می توانید خودکفا ، در عین حال مراقب، قابل اعتماد و قادر به اعتماد به عزیزان خود باشید. بزرگسالان عاشق می فهمند که تنها شانسشان برای بدست آوردن شریکی که بیشتر دوست دارند، داشتن شرایط مناسب روحی است که آن ها را به درستی در مسیر هدایت می کند.
سخن آخر
عشق در قسمت عمیق مغز نیاز به درک دارد. برای داشتن یک رابطه درست و اساسی بهترین کار این است که شما مغز بزرگسال را بر مغز کودکانه خود ترجیح دهید. مغز کودکانه شما می توانید مشکلاتی را در زمینه های مختلف پدید آورد. این در حالی است که مغز بزرگسالی می تواند مسائل را از زوایای مختلف مشاهده نماید.