چگونه با کودک درونمان ارتباط برقرار کنیم؟

آیا تا به حال به این فکر کرده اید که چرا نمی توانید در زندگی رو به جلو بروید؟ آیا تا بحال از خود پرسیده اید که چرا به این راحتی احساس اضطراب ، افسردگی و انتقاد از خود می کنید؟ درون هر یک از ما یک کودک درون وجود دارد که زمانی زخمی شده است. در این مقاله می خواهیم در مورد ارتباط با کودک درون صحبت کنیم و امیدواریم در آخر شما بتوانید بیشتر به کودک درون خود توجه کنید.  اگر در پایان این مقاله باز هم احساس مشکل در خود داشتید، می توانید به مرکز همکده،‌ اولین و بزرگ ترین مرکز روان شناسی مراجعه نموده یا از مشاوره تلفنی روان شناسی استفاده کنید.

کودک درون بخشی از گذشته، حال و آینده

برای جلوگیری از درد ، ما سعی کرده ایم که آن کودک را نادیده بگیریم ، اما او هرگز از بین نمی رود. کودک درونی ما در ذهن ناخودآگاه ما زندگی می کند و بر نحوه انتخاب ، پاسخگویی به چالش ها و زندگی ما تأثیر می گذارد.  با گفتن یک واقعه اززبان یک فرد این بحث را بیشتر باز می کنیم.

داستانی برای فهم بیشتر و ارتباط با کودک درون

مادر من در شش سالگی مرا ترک کرد. من تا چهارده سالگی او را دیگر ندیدم. یادم نیست که هرگز به او فکر کرده کرده باشم. به خودم گفتم که این اتفاق خوبی بود که او مرا ترک کرد ، زیرا دیگر هیچ کس مرا کتک نمی زد. اما حالا مجبور شدم خودم را ثابت کنم تا پدرم به من افتخار کند. او تمام آنچه که داشتم بود. بنابراین من یکی از بچه های محبوب مدرسه بودم. نمرات خوبی می گرفتم. من برای گرفتن مدرک بازرگانی به دانشگاه عالی رفتم و قبل از فارغ التحصیلی در برنامه تحصیلات تکمیلی توسط یک بانک بزرگ استخدام شدم. من سال ها در صنعت مالی کار کردم.

کارهایی شامل نوشتن معاملات وام برای شرکت ها ، ملاقات با مشتریان و فروش ابزار های معاملات مشتقات. اما من از نزدیک دیدم که چگونه این امر باعث از بین رفتن ثروت و زندگی مردم می شود. این کار با ارزش های من همخوانی نداشت. احساس می کردم مثل یک انسان بد هر روزم را با کلاه برداری از افراد شروع می کنم. اما چه کار دیگری می توانسم انجام دهم؟ من همیشه اعتقاد داشتم که ورود به امور مالی راهی برای موفقیت است و کودک زخمی درون من از شکست و ناامید کردن پدرم می ترسید.

راه جدید برای ارتباط و درمان کودک درون 

چگونه با کودک درونمان ارتباط برقرار کنیم؟ | مرکز مشاوره همکده

من در بیست و نه سالگی ام ، با یک دوره هنری آنلاین برخورد کردم و علاقه خود را کشف کردم. اما هزینه های مالی برای دنبال کردن زندگی یک هنرمند برای من آسان نبود. پدرم ناامید و عصبانی بود و سعی کرد نظر من را تغییر دهد. حالا فهمیدم که او برای من احساس نگرانی می کرد. اما در آن زمان من از او عصبانی شده بودم که از من حمایت نمی کند زیرا در اعماق وجودم می ترسیدم که او دیگر مرا دوست نداشته باشد.

می دانستم پس از آن ، برای داشتن شجاعت و قدرت ادامه دادن به جاده ای که کمتر در آن سفر می کنم ، خواهم رفت. مجبور شدم کودک درون و ترسیده و زخمی خود را درمان کنم. اگر شما هم احساس گم شدن ، تنها بودن ، کوچک بودن و ترس از دست دادن عشق و پذیرش خود را دارید ، ممکن است از بهبود کودک درونی که زمانی احساس ناامنی کرده. شما از تفکر این که به اندازه کافی خوب نیست بهره مند می شوید.  گفتن این موارد برای شروع یک زندگی آرام خوب است.

چند مورد برای ارتباط با کودک درون 

دوست داشتن خود

چگونه با کودک درونمان ارتباط برقرار کنیم؟ | مرکز مشاوره همکده

در دوران کودکی ، بسیاری از ما معتقد بودیم که برای دستیابی به اهداف دوست داشتنی بودن، باید نمرات خوب کسب کنیم ، تیمی را برای خودمان تشکیل دهیم و یا جا پای خواهر و برادر بزرگتر خود را بگذاریم. ما ممکن است پدر و مادری نداشته باشیم که به ما بگویند لیاقت عشق را داریم. اما مهم نیست که چه چیزی در گذشته به دست آوردیم. ممکن است بعضی از ما پدر و مادری داشته باشیم که نشان دادن عشق و حساسیت را نشانه ضعف می دانستند. اما می توانیم به خود بگوییم که اکنون دوست داشتنی هستیم. هر وقت خود را در آینه دیدید کلمه دوست دارم را به خودتان بگویید. حتی در لحظات تصادفی هم این کلمه را بگویید. عشق رمز بهبود است ، پس آن را به خودتان بسپارید.

برای ارتباط با کودک درون به او بگویید من تو را می شنوم.

خیلی وقت ها که احساس آسیب می کنیم ، احساساتمان را تا سطح کمی پایین می آوریم و سعی می کنیم قوی رفتار کنیم. برای بسیاری از ما ، این از کودکی ناشی می شود ، زمانی که به طور مکرر می شنویم ، “گریه خود را ترک کن وگرنه با گریه کردن چیزی به تو نمی دهم.” اما این احساسات فقط از بین نمی روند. آن ها درون ما افزایش می یابند ، و تا زمانی که تلاش آگاهانه برای شنیدن آن ها نکنیم ، بر انتخاب هایمان در بزرگسالی تأثیر می گذارند.

من هرگز دوست نداشتم باور کنم که هنگام رفتن مادرم رها شده ام ، اما این کار را کردم و این را در روابط بزرگسالی ام با خود حمل کردم. برای بهبودی ، مجبور شدم این موضوع را برای خود ثابت کنم  که چگونه ترک او بر من تأثیر گذاشت. من مجبور شدم برای تمام دردی که در آن زمان می کشیدم فریاد بزنم. به جای سرکوب صدای کودک درونی خود ، بگویید: “من تو را می شنوم. ما از طریق این کار دیگر  مشکلی نخواهیم داشت. “

به کودک درون خود بگویید تو لیاقت این را نداشتی.

در زمان کودکی ، بسیاری از ما تصور می کردیم که لیاقت آزار ، شرمساری یا رها شدن را داریم.  به خودمان گفتیم که بچه بدی هستیم یا کار اشتباهی انجام داده ایم. اما این درست نیست در بسیاری از موارد ، افرادی که ما را زخمی کردند به سادگی راه دیگری برای انجام دادن داشتند اما آن را نمی دانستند. شاید مادر من در کودکی مورد ضرب و شتم قرار گرفته باشد ، بنابراین این تنها راهی بود که او می دانست چگونه به دخترش حرف ها و یا ناراحتی هایش را برساند. کودک معصوم و پاک است.  کودک لیاقت آزار ، شرمساری و رها کردن را ندارد. این تقصیر کودک نیست و اگرچه ممکن است آن زمان توانایی درک این موضوع را نداشته باشیم اما اکنون ، به عنوان بزرگسال ، این موارد را بیشتر درک  می کنیم.

 به کودک درون خود بگویید متاسفم.

من همیشه یک فرد بیش از حد عجول در کار ها بودم و کاهش سرعت را نشانه ضعف در نظر گرفتم. چندی پیش ، من دائماً تحت فشار قرار می گرفتم که کار کافی را انجام نمی دهم. من نمی توانستم از وقت با بچه هایم لذت ببرم زیرا فقط و فقط به کار فکر می کردم. یک روز به ذهنم خطور کرد که از بچگی بیش از حد خودم را تحت فشار قرار داده ام. من هرگز برای خودم زندگی نکردم. اگر بخواهم به راحتی استراحت کنم ، از خودم انتقاد می کردم.  بنابراین به فرزند درونم گفتم متاسفم. او لیاقت این را نداشت که خیلی سخت تحت فشار قرار گیرد و من هم اکنون به عنوان یک بزرگسال لیاقت این را ندارم. از آن زمان به من اجازه داده شده است که زمان آزادی بسیار بیشنری داشته باشم در نتیجه باعث شد روابطم با عزیزانم بهبود یابد.

به کودک درون خود بگویید من تو را می بخشم.

چگونه با کودک درونمان ارتباط برقرار کنیم؟ | مرکز مشاوره همکده

یکی از سریع ترین راه ها برای از بین بردن خود ، نگه داشتن شرم و پشیمانی است.

شب اولی که من ۱۴ ساله بودم هنگامی که مادرم به خانه بازگشت خواست که با من بخوابد آن زمان ما فقط دو تخت داشتیم یکی برای من و دیگری برای پدرم. آن شب نتوانستم به درستی بخوابم و مدام در خواب می چرخیدم. سپس مادرم از خواب بیدار شد و با عصبانیت اتاق را ترک کرد . روز بعد ، برای جلوگیری از ورود مادرم به اتاق ، تابلویی نوشتم که روی آن نوشته بود “ورود بدون اجازه ممنوع”. مادر من دوباره رفت و بعد  از چند روز پدرم به من گفت که آن ها طلاق می گیرند (پس از هشت سال  از هم جدا شدند). اما اکنون می دانم که طلاق آن ها تقصیر من نبوده است. پس من خودم را برای هر کاری که می توانستم بهتر انجام دهم می بخشم. من فقط بچه بودم و مثل همه انسان ها ناقص بودم و همچنان هستم.

از کودک درون خود تشکر کنید.

 از کودک درونی خود تشکر کنید که سعی کرد از شما محافظت کند ، حتی اگر راه او و خاطراتی که با شما گذرانده دردناک بوده است. فرزند درونی شما سزاوار قضاوت شما نیست. او شایسته سپاس و احترام شما است.

به کودک درون خود بگویید تو تمام تلاش خودت را کردی.

چگونه با کودک درونمان ارتباط برقرار کنیم؟ | مرکز مشاوره همکده

در دوران کودکی ، من همیشه سعی می کردم عملکرد عالی داشته باشم ، برای دستیابی به موفقیت بیشتر ، مطابق با استاندارد تفکر افراد دیگر، “عالی” باشم. من همیشه نسبت به خودم طلبکار و بی رحم بودم و هر چقدر هم که خوب کار می کردم ، هرگز احساس نمی کردم که به اندازه کافی خوب است. اما من در آن زمان بهترین کاری را که در توان داشتم انجام دادم و شما هم انجام دادید. ما هنوز هم بهترین کار ممکن را انجام می دهیم و لیاقت بهترین ها را داریم. در آخر پیشنهاد من به شما این است با کوچک ترین مسائلی که در روحیه شما اختلال یا ناراحتی ایجاد می کند حتما به روان شناس مراجعه کنید تا بهترین راه های درمان را برای خود انجام داده باشید. شما می توانید از مشاوره تلفنی روان شناسی استفاده نمایید.

منابع
tinybuddha.compsychologytoday.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا