گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند
” گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند موضوع ما در این نوشته از وب سایت همکده است. برای داشتن زندگی هدفمند می توانید هم به صورت حضوری و هم با مشاوره تلفنی روان شناسی در همکده با ما همراه شوید.
با زندگیم چه کنم؟” سوالی است که ابتدا در دوران نوجوانی پیش از اینکه به دنبال هر مسیر شغلی باشیم، مطرح می شود. اما این یکی از آن سوالاتی است که هرگز به ذهن نمی رسد: ممکن است به دهه 30، 40 یا 50 سالگی خود نزدیک شوید و سن شما باعث می شود که زندگی خود را دوباره ارزیابی کنید. شاید هر روز خود را به سر کار می کشانید و مدام از خود می پرسید که آیا تصمیمات درستی در زندگی گرفته اید یا خیر. ممکن است زندگی عاشقانه شما کمی به هم ریخته باشد و این باعث می شود که این سوال را در شما ایجاد کند که آیا مسیر دیگری وجود دارد که می توانید انتخاب کنید. حقیقت این است که سؤال “با زندگیم چه کنم” برای مدت طولانی با ما خواهد ماند. آیا پاسخی وجود دارد؟ یا همیشه قرار است با آن مبارزه کنیم؟
مشکل سوالات بزرگ در زندگی
گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند می توانند چالش برانگیز باشند. اما آیا پاسخی برای این سوال وجود دارد که با زندگی ام چه کنم؟ مشکل سؤالات بزرگ مانند این این است که آنها به پاسخ های بزرگ نیاز دارند و این چیزی نیست که ما انسان ها بتوانیم با 100٪ تضمین ارائه دهیم. سوالات بزرگتری مانند “معنای زندگی چیست؟” یا «واقعیت چیست؟ فیلسوفان، الهیدانان و دانشمندان قرنهاست که درباره این موضوع بحث کردهاند و به نظر میرسد که ما حتی به پاسخ قطعی هم نزدیک نیستیم.
پرسش سؤالات اساسی برای بشریت خوب است. تأمل در زندگی شخص بسیار مهم است. با این حال، وقتی نوبت به زندگی روزمره ما میرسد، اتخاذ همین رویکرد برای یافتن پاسخی کامل برای این سؤال که «با زندگیام چه کنم» میتواند بیشتر از اینکه مفید باشد به ما آسیب برساند. درعوض، راه حل این سوال می تواند به دست آید اگر روشی را که در آن رویکرد داریم تغییر دهیم.
ذهن ما برای حل مسئله
ذهن ما برای حل مشکلات در دنیای بیرون تکامل یافته است. این رویکرد حل مسئله بسیار مؤثر است. به ما یک مزیت تکاملی عظیم می دهد. ما را قادر می سازد مفاهیمی مانند حقوق بشر و دموکراسی را ایجاد کنیم و درمان بیماری ها را پیدا کنیم. با این حال، وقتی همین رویکرد را برای حل تجربیات و مشکلات درونی خود به کار می گیریم، نمی توان همین را گفت. شاید گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند به شما کمک کنند.
بیایید به یک مثال فکر کنیم. فرض کنید برای قدم زدن در جنگل می روید و بعد از سی دقیقه خود را گرفتار می بینید: گم شده اید و نمی دانید چگونه به خانه برگردید. ذهن حل مسئله شما “به کار می افتد” و شروع به تجزیه و تحلیل محیط می کند. متوجه خواهد شد که چگونه اشتباه کردید و چگونه به آنجا رسیدید. سپس به آینده نگاه می کند و راه حل های بالقوه را شناسایی می کند. هنگامی که به برخی از پاسخهای بالقوه رسیدید، ذهنتان به شما این امکان را میدهد که برای رهایی از مشکل اقدام کنید. فرمول ساده است: هر زمان که با مشکلی مواجه شدیم، باید آن را حل کنیم، باید از آن خارج شویم.
راه حل فوری در ذهن
ما سعی می کنیم همان فرمول را در تجربیات و زندگی درونی خود به کار ببریم: اگر چیزی اشتباه است، سعی می کنیم تا آنجا که ممکن است آن را به سرعت برطرف کنیم. وقتی اضطراب را تجربه می کنیم، سعی می کنیم راه هایی برای خلاص شدن از شر مشکل پیدا کنیم و زمانی که احساسات ناخواسته ای را در مورد خود تجربه می کنیم، سعی می کنیم به سرعت عزت نفس خود را تقویت کنیم. وقتی در مورد زندگی خود مطمئن نیستیم، سعی می کنیم فورا خود را از آن خلاص کنیم. آیا گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند می توانند به ما کمک کنند؟
مسئله این است که ما انتظار داریم یک راه حل فوری پیدا کنیم و سخت تلاش کنیم مشکلات خود را خیلی سریع از بین ببریم. در اعماق وجود، ما امیدواریم که پاسخ های قطعی داشته باشیم که ما را راهنمایی کند و همه مشکلات ما را حل کند. به عنوان مثال، اگر از حرفه خود در صنعت مالی ناراضی هستید، می توانید تفسیر کنید که این احساس باید به این معنا باشد که باید عکاسی را به طور حرفه ای دنبال کنید. به جای این که فرض کنید این پاسخی است که به دنبالش بوده اید، باید افکار و احساساتی را به عنوان نشانه هایی در نظر بگیرید که فقط باید تغییراتی در زندگی خود ایجاد کنید، نه تغییری اساسی.
مشکلات مربوط به اهداف زندگی
مشکل دیگری که با این سوال پیش می آید که «با زندگیم چه کنم» مشکل اهداف زندگی است. معمولاً به ما می گویند که برای موفقیت باید در زندگی اهدافی داشته باشیم و این که اهداف زندگی با رضایت از زندگی مرتبط است. برخی از اینها واقعاً می تواند درست باشد، اما برخی از جنبه های منفی در اهداف زندگی وجود دارد که ما معمولاً در مورد آنها چیزی نمی شنویم:
مثال هایی برای مشکلات اهداف
اگر کسی قصد دارد قبل از 30 سالگی ازدواج کند، این می تواند مشکلاتی را به همراه داشته باشد. یک قانون «اگر-آنوقت» یا «وقتی-پس» ایجاد می کند. این قوانین می توانند زندگی شما را تحت شرایطی قرار دهند که فقط در صورتی و زمانی که چیزهایی را که می خواهید بدست آورید خوب خواهد بود. آنها چیز زیادی در مورد اینکه چگونه می توانید از زندگی خود در زمان حال استفاده کنید، نمی گویند. اگر تجربه چیزهای مهمی را که در اینجا در مقابل شما اتفاق میافتد، از دست بدهید، ممکن است زندگی شما دچار چالش منفی شود. شاید این جا گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند مهم باشند.
اهداف همچنین حاکی از آن است که ما هنوز هدف مورد نظر خود را نداریم. اگر هدف چیزی در آینده باشد که دوست داریم به آن برسیم، به این معنی است که در لحظه حال آن را نداریم. اگر کسی هدفش این است که تناسب اندام به نظر برسد، ممکن است از فرم بدن خود به شدت ناراضی باشد. آنچه به عنوان یک هدف انگیزشی تصور می شد تنها در صورتی ممکن است بدبختی بیشتری را در زمان حال به همراه داشته باشد که فرد شروع به فکر کردن در مورد اینکه چقدر از دستیابی به آن فاصله دارد کند.
دستیابی به اهداف می تواند شما را خالی کند. تصور کنید که همه چیز طبق برنامه پیش رفت. شما قبل از 35 سالگی به تمام اهداف خود رسیدید. ازدواج کردید. کار پیدا کردید. خانه و ماشین گرفتید. حالا چه؟ اگر 15 سال گذشته را صرف اهداف کردید، پس از دستیابی به آنها می توانید بفهمید که هیچ مسیری ندارید. همانطور که اسکار وایلد می گوید: “در زندگی فقط دو تراژدی وجود دارد: یکی نرسیدن به آنچه می خواهد و دیگری به دست آوردن آن.”
گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند با شناخت ارزش های خود
ارزش های خود را بشناسید و از آنها به عنوان قطب نما استفاده کنید. اگر رویکردهای رایج در مورد سؤال «با زندگیم چه کنم» جواب نداد، در عوض چه کنیم؟ پیشنهادی که در اینجا وجود دارد این است که ما باید از زندگی مبتنی بر هدف و اتخاذ طرز فکر حل مسئله به زندگی مبتنی بر ارزش ها تغییر مسیر دهیم. ارزش های شخصی ما مانند قطب نمایی است که ما را به سمت نوع زندگی و شخصی که می خواهیم باشیم هدایت می کند. ما با تأمل در مورد ویژگی هایی که می خواهیم در اعمال خود بیاوریم، ارزش های خود را می شناسیم.
یک تمرین سریع که در حال حاضر می توانید انجام دهید این است که جشن تولد 80 سالگی خود را تصور کنید. برخی از مهم ترین افراد زندگی شما آنجا خواهند بود، و از آنجایی که این یک موقعیت مهم است، در مورد اینکه شما به عنوان یک شخص چگونه هستید سخنرانی می کنند و برخی از ویژگی های شما را برجسته می کنند. دوست دارید بگویند چه ویژگی هایی دارید؟ شاید شما یک پدر و مادر دلسوز، یک دوست وفادار و صادق و فردی بوده اید که در زندگی حرفه ای خود شجاع و پیگیر بوده است.
تفاوت این رویکرد به یک پاسخ مشخص و روش های ثابت زندگی محدود نمی شود. به عنوان مثال، لازم نیست منتظر پاسخ «آنچه باید بکنید این است که یک روانشناس شوید» بمانید تا درک واضحی داشته باشید که برخی از ارزش های شما کنجکاوی و مشارکت است. هنگامی که ارزشهای خود را بدانید، زمانی که در حال مطالعه برای روانشناس شدن هستید، اقدامات شما را راهنمایی خواهند کرد. حتی اگر هرگز تبدیل به یکی نشدید، می توانید راه های دیگری برای کنجکاوی و کمک به دیگران پیدا کنید.
نکته مهم درباره زندگی با ارزش ها
گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند با ارزش های ما هم مشخص می شوند. علاوه بر این، زندگی مطابق با ارزش های ما هرگز تمام نمی شود. این یک سفر مادام العمر است هرگز نمی توان به طور کامل به ارزش ها دست یافت. در حالی که ممکن است به اهدافی که برای خود تعیین کرده ایم دست یابیم یا نتوانیم، ارزش های ما جهت گیری را در طول فرآیند ارائه می دهند. اگر برای مهربانی در روابط خود ارزش قائل هستید، همیشه سعی خواهید کرد با دیگران مهربانانه رفتار کنید.
هیچ نکته ای در زندگی وجود ندارد که بتوانید بگویید به هدفی که یک فرد مهربان است رسیده اید. «اگر-پس» یا «وقتی-پس» وجود ندارد: شما می توانید در لحظه حال دوست داشتنی، مهربان، کنجکاو، شجاع، صبور باشید. ما انگیزه و احساس هدف خود را از ارزش های خود می گیریم. دانستن ارزش های خود مانند داشتن قطب نما است که رفتارهای شما را هدایت می کند. اگر میخواهید به سمت شمال بروید، میایستید، نگاه میکنید و میپرسید: «آیا این مرا به سمتی میبرد که میخواهم بروم؟ همین کار را می توان قبل از هر اقدامی انجام داد. از خود میپرسید «آیا این به زندگیای که من میخواهم ایجاد کنم کمک میکند؟» یا “این رفتار چگونه با ارزش های شخصی من مرتبط است؟”
چگونه گام های عملی برای رسیدن به زندگی هدفمند را اجرایی کنیم؟
در حالی که مغز ما را وادار می کند تا پاسخی برای سؤالات بزرگ پیدا کنیم، گاهی اوقات آنها می توانند باعث شوند احساس فلج بودن و پوچی کنیم.
ما معتقدیم که قبل از شروع زندگی به پاسخ نیاز داریم. واقعیت این است که زندگی از روش زندگی و رفتار هر روز ما تشکیل می شود. زندگی مبتنی بر ارزش راهی برای تغییر از دیدگاه تلاش برای یافتن پاسخی برای این سوال بزرگ است که “با زندگی خود چه کنم؟” و در عوض از خود بپرسیم که آنچه واقعاً مهم است را روشن کنیم و از ارزش های خود به عنوان راهنمایی برای نحوه رفتار خود استفاده کنیم. از این دیدگاه جدید، این سوال بیشتر شبیه این است که “چه چیزی برای من مهم است و چه ویژگی هایی می توانم به زندگی خود بیاورم؟”
هنگامی که درک روشنی از ارزشهایمان داشتیم، میتوانیم شروع به پرسیدن سؤالاتی از این قبیل کنیم:
من می خواهم با … چه کار کنم؟
- روزهای من
- آخر هفته ها
- بقیه این هفته
- باقی این روز
- این ساعت
و همچنین، در هر حوزه زندگی، چه کاری می خواهم انجام دهم:
- سلامتی/بدن من
- شغل
- خانواده و دوستان
- اوقاعت فراغت
همیشه از ساعت ها، روزها و هفته ها به عنوان مرجع استفاده کنید.