چرا کودکان محروم با چالش های شناختی مواجه می شوند؟

چالش های شناختی در بسیاری از والدین به علت مشکلات مختلف ایجاد می شود. حال فرض کنید که کودکان با وجود محرومیت از والدین چگونه با چالش های شناختی مبارزه خواهند کرد. کودکان به طور کلی حساسیت های خاصی دارند که والدین باید به شدت بر روی این حساسیت ها تمرکز داشته باشند. تربیت فرزندان نقش مهمی در آینده آن ها دارد. در دنیای روان شناسی تعاریف متفاوتی وجود دارد. برخی از این تعاریف ممکن است باعث ایجاد روش های درمانی برای افراد دارای بیمار روانی شود. برای همین امر روان شناسان می گویند که خانواده ها باید بر روی هم مدیریت داشته باشند.

اما این مدیریت نباید به گونه ای باشد که به اعضای خانواده آسیب برساند. در دنیایی که زندگی می کنیم اختلالات روانی بسیاری وجود دارند. برخی از این اختلالات را ممکن است بشانسید. یکی از مواردی که قبلا درباره آن صحبت کردیم خانواده ناکارآمد است. ما درباره شناخت ویژگی های این نوع خانواده بررسی‌هایی انجام دادیم. امروز اما در ارتباط با شناخت چالش های شناختی در کودکان محروم صحبت خواهیم کرد. البته در پایان نحوه مدیریت این مشکلات را برای شما خواهیم گفت. در ادامه می خواهیم ببینیم که چرا کودکان محروم با چالش های شناختی مواجه می شوند چگونه است؟

شادی و خوشبختی و چالش های شناختی

در مقاله های قبل در ارتباط با این که شادی و خوشبختی چه تاثیری بر ذهنیت افراد دارد صحبت کردیم ما گفتیم که شادی و خوشبختی می تواند بر ذهنیت و جسم افراد تاثیرات بسیار زیادی داشته باشد. شادی واکنشی در بدن است که باعث ایجاد هورمون های خوب در بدن خواهد شد. در ادامه می خواهیم بدانیم که چالش های شناختی در کودکان محروم چگونه است. در ادامه این مقاله که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره تلفنی روان شناسی در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم در ارتباط با چرا کودکان محروم با چالش های شناختی مواجه می شوند، صحبت کنیم.

چالش های شناختی – الگوهای منفی یا غیرمنطقی

چالش های شناختی الگوهای منفی یا غیرمنطقی تفکر هستند. این الگوهای فکری منفی می توانند در کاهش انگیزه، کاهش عزت نفس، و کمک به مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی و مصرف مواد نقش داشته باشند. درمان شناختی رفتاری (CBT) رویکردی است که به افراد کمک می‌کند این تحریف‌های شناختی را بشناسند و آن‌ها را با افکار مفیدتر و واقعی‌تر جایگزین کنند.

نکته ای در ارتباط با این زمینه

این مقاله انواع مختلف چالش های شناختی را مورد بحث قرار می‌دهد. از جمله تعریف آن‌ها، نحوه عملکرد آن ها، و ارائه مثال‌های فرضی برای نشان دادن این که چگونه این نوع تفکر بر رفتار تأثیر می‌گذارد.

تکفر همه یا هیچ

تفکر همه یا هیچ به عنوان تفکر سیاه و سفید یا تفکر قطبی نیز شناخته می شود. این نوع تفکر شامل دیدن چیزها به صورت مطلق است: موقعیت ها همیشه سیاه یا سفید، همه چیز یا هیچ، خوب یا بد، موفقیت یا شکست هستند. تفکر همه یا هیچ با برخی از شرایط سلامت روان، از جمله اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) و اختلال شخصیت مرزی (BPD) مرتبط است.

مثالی در ارتباط با این زمینه

به عنوان مثال، شخصی در مدرسه احساس شکست می کند. هر بار که مرتکب اشتباهی می شود، به جای این که خطا را بپذیرد و سعی کند از آن عبور کند، تسلیم می شود و تصور می کند که هرگز نمی تواند به خوبی کار کند. مشکل این نوع تفکر این است که به هیچ جایی اجازه نمی دهد که چیزی بین دو افراط را تصدیق کند. می تواند انگیزه و اعتماد به نفس شما را مختل کند و پایبندی به اهداف بلندمدت را سخت کند.

مثال دوم برای چالش های شناختی

به عنوان مثال، به جای پایبندی به یک برنامه غذایی سالم، ممکن است هر بار که از برنامه خود منحرف می شوید، احساس عصبانیت کنید و خود را شکست خورده خطاب کنید. یا ممکن است احساس کنید که شروع یک برنامه تمرینی جدید ناامید کننده است. زیرا فکر می کنید که اگر نتوانید 100% به آن پایبند باشید، شکست خورده اید.

چرا کودکان محروم با چالش های شناختی مواجه می شوند؟

یک مطالعه جدید نشان می دهد که کودکان محروم در معرض خطر بیشتری برای ایجاد چالش های شناختی و رفتاری هستند. محققان دریافتند کودکانی که در فقر بزرگ می شوند استرس جسمی و روانی بیشتری دارند. این تأثیرات حتی تا اوایل بزرگسالی ادامه می‌یابد و مشکلاتی را که با زندگی روزمره پیش می‌آیند، ترکیب می‌کند. بسیاری از مطالعات قبلی اثرات فیزیکی فقر دوران کودکی را تحلیل کرده اند. این تحقیق همچنین ارتباط بین سلامت روان و طبقات اجتماعی-اقتصادی را کشف کرد. با این حال، نویسندگان این مطالعه رویکرد متفاوتی در پیش گرفتند و می‌خواستند ببینند آیا فقر دوران کودکی بر افراد بزرگسال تأثیر می‌گذارد یا خیر. اگر شد، چگونه؟

نکته ای در ارتباط با این زمینه

Deanna Barch، رئیس و استاد گروه روانشناسی و علوم مغز در هنر و علوم در دانشگاه واشنگتن، سنت لوئیس، این مطالعه را رهبری کرد. او با همکارش جوآن جوبی، دکترای ساموئل و مای اس. لودویگ، استاد روانپزشکی کودکان در دانشکده پزشکی همکاری کرد.

تحقیقات درباره بررسی چالش های شناختی کودکان محروم

برای انجام این تحقیق، لوبی، مارچ و سایر همکاران، داده هایی را از خانواده هایی که برای مطالعه داوطلب شده بودند جمع آوری کردند. محققان این خانواده ها را در اوایل بزرگسالی، که شامل 216 کودک پیش دبستانی بود، به مدت 17 سال دنبال کردند. محققان در طول دوره مطالعه از شرکت‌کنندگان اسکن‌های مغزی گرفتند تا تعیین کنند که وضعیت اقتصادی-اجتماعی پایین چه تأثیری بر رشد مغز دارد. آن‌ها سپس از این اطلاعات برای تجزیه و تحلیل روابط بین وضعیت اجتماعی-اقتصادی پیش دبستانی (SES) و پیامدهای شناختی، اجتماعی، تحصیلی و روانپزشکی اولیه بزرگسالی استفاده کردند.

نتیجه گیری از مطالعات

«متاسفانه فقر اولیه همچنان به پیش بینی نتایج بدتر در همه این حوزه ها ادامه می دهد. محققان دریافتند حتی اگر وضعیت اجتماعی-اقتصادی کودک قبل از بزرگسالی تغییر کند، رشد مغز مختل می شود. او گفت: “ما فکر می کنیم فقر و همه چیزهای مرتبط با آن” – مانند استرس، تغذیه ناکافی، دسترسی کمتر به مراقبت های بهداشتی – “بر رشد مغز تاثیر می گذارد.” اگر بتوانیم از فقر جلوگیری کنیم، می توانیم به دور زدن برخی از این پیامدهای منفی کمک کنیم.»

مراقبان اولیه برای کودکان و چالش های شناختی

برای این تحقیق، تیم شرکت کنندگان، از جمله مراقبان اولیه و کودکان 3 تا 5 ساله آن‌ها را جمع آوری کرد. برای افزایش دقت، آن‌ها از یک پرسشنامه خاص برای استخدام تعداد بیشتری از کودکان مبتلا به علائم افسردگی استفاده کردند. به این ترتیب، محققان می توانند بین اثرات فقر و اختلالات روانی از قبل موجود تمایز قائل شوند.

سپس، محققان سالی یک بار با کودکان مصاحبه کردند. هنگامی که آن‌ها شانزده ساله شدند، جوانان را از نظر عملکرد شناختی، اختلالات روانپزشکی، رفتارهای پرخطر، نتایج آموزشی و عملکرد اجتماعی مورد آزمایش قرار دادند. در طول این مطالعه هفده ساله، داوطلبان نیز تحت پنج اسکن مغزی قرار گرفتند که حجم ماده مغزی محلی و جهانی را اندازه گیری می کرد. این اطلاعات به محققان اجازه داد تا تعیین کنند که آیا رشد مغز خطرات فقر را واسطه می‌کند یا خیر.

اثرات آسیب دوران کودکی در بزرگسالی

به عبارت دیگر، آیا تغییرات مغزی ناشی از فقر دوران کودکی، اثرات ماندگاری در بزرگسالی ایجاد می کند؟سپس، تیم متغیرهایی از جمله آسیب شناسی روانی پیش دبستانی را به همراه رویدادهای مهم زندگی کنترل کردند. محققان دریافتند که وضعیت اجتماعی-اقتصادی در پیش دبستانی بر عملکرد شناختی، رفتارهای پرخطر، عملکرد اجتماعی و عملکرد تحصیلی 13+ سال پس از پیوستن کودکان به مطالعه تأثیر می گذارد.

چالش های شناختی و کودکان محروم

این تیم تحقیقاتی اسکن مغزی انجام داد و اثبات فیزیکی تلفات فقر بر روی کودکان خردسال را ارائه کرد. کودکانی که زیر خط فقر در دوره پیش دبستانی زندگی می کردند دارای حجم کمتری از مناطق زیر قشری مغز مانند هیپوکامپ، دم، پوتامن و تالاموس بودند. بارچ گفت: “اما آن‌ها در طول زمان زندگی رشد کمتری در این مناطق داشتند.” “بنابراین آن‌ها رشد چندانی ندارند.” در تحقیقات علمی، نواحی زیر قشری اغلب نادیده گرفته می‌شوند. زیرا مستقیماً مسئول یک عملکرد شناختی یا عاطفی خاص نیستند. در عوض، آن‌ها به عنوان پیام رسان عمل می کنند و اطلاعات را به مناطق دیگر مغز می فرستند، جایی که عملکرد مرتبه بالاتری انجام می شود.

نظر بارچ در ارتباط با این زمینه

بارچ گفت: «برای مثال، تالاموس همیشه در ادبیات مورد علاقه زیادی قرار نمی‌گیرد. اما این یک ساختار  بسیار مهم است که به هماهنگی انتقال اطلاعات از ساقه مغز به نواحی قشری درجه بالاتر کمک می‌کند. این نواحی مغز مانند نقاط مهمی در بزرگراه مغز هستند. این مناطق از مغز در برابر چالش های شناختی حساس هستند. این عوامل به طور نامتناسبی بر کودکان محروم تأثیر می گذارد.

با این حال، محققان می خواهند تأکید کنند که فقر دوران کودکی لزوماً آینده یک فرد را تعیین نمی کند. در حالی که این کودکان ممکن است با مشکلات بیشتری روبرو شوند. اما هنوز هم می توانند با حمایت و منابع مناسب بر آن‌ها غلبه کنند. در حقیقت، در تحقیقات آینده، بارچ می خواهد این نظریه را با ردیابی تأثیرات اعتبار مالیاتی اخیر بر روی رشد مغز کودکان آزمایش کند.

منابع
وبسایت powerofpositivity

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا