گفتوگوی احساسی چرا در برخی از افراد استفاده نمی شود؟
گفتوگوی احساسی بین زوجین باید به صورتی باشد که هر دو طرف آرامش درونی در خود ایجاد کنند. البته که بحث و جدل بین زوجین وجود دارد. برخی از ما نیز برای ایجاد یک رابطه جز منطق به هیچ نوع احساسی ورود نمی کنیم. گاهی اوقات برخی از ما به خاطر اتفاقاتی که در گذشته برایمان افتاده است احساسات خود را کنار می گذاریم.
گفتوگوی احساسی در زندگی بسیار مهم است. شما نمی توانید شخصی را پیدا کنید که احساسات برایش مهم نباشد. احساسات بخش بسیار مهمی را در زندگی و روند رشد فرد تشکیل می دهد. در روان شناسی تعاریف متفاوتی از احساسات وجود دارد. نکته ای که باید بدانید این است که همه روان شناسان احساسات را مهم می دانند. احساسات انواع مختلفی دارد. احساس دوست داشتن کسی یا چیزی یا احساس خشمگین شدن نسبت به دوستان یا عضوس از خانواده همه نمونه های از این فرایند هستند.
گفتوگوی احساسی در زوجین
عدم احساسات و گفتوگوی احساسی نسبت به موضوعات مختلف درست نیست. هر فرد در طول زندگی خودش ممکن است رفتار های مختلفی از خودش بروز دهد. این رفتار ها می تواند به علت های مختلفی ایجاد شود. هر فرد در طول زندگی خودش دارای رفتار های مختلفی است. برخی از آن ها ممکن است به خاطر شرایط مختلف زندگی دچار حالت های رفتاری مختلف شوند.
این رفتار ها می تواند در هر فردی به گونه ای باشد که او را آزار دهد یا این که او را به سمت بیماری های روحی دیگر ببرد. در ادامه این مقاله که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره تلفنی روان شناسی در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم در ارتباط با چرا برخی از افراد از گفتوگوی احساسی خودداری می کنند، صحبت کنیم.
گفتوگوی احساسی شما هنگام عدم انجام کار درست
گفتوگوی احساسی و ویژگی های آن کاملاً رایج است و برای اکثر ما در یک زمان یا زمان دیگر اتفاق می افتد. در دنیایی که بسیاری از تجربههای ما از دیگران در دنیای دیجیتال است، به راحتی میتوان همه چیز را فراموش کرد. نسخهای که از دوستان، همکاران و عزیزانمان میبینیم، نسخهای است که آن ها میخواهند ما ببینیم. بیشتر مردم عکسها و داستانهایی درباره لحظات خوب زندگیشان به اشتراک میگذارند. و اکثر آن ها در مورد زمانی که در زندگی سختی می گذرانند به اشتراک نمی گذارند.
نکته ای در ارتباط با این زمینه
دلایل مختلفی وجود دارد که چرا ممکن است گفتوگوی احساسی را تجربه کنید، و اقدامات مختلفی که می توانید برای کاهش آن انجام دهید. در ادامه بخوانید تا بدانید چرا ممکن است چنین احساسی داشته باشید و چگونه همه چیز را در ذهن خود تغییر دهید.
چرا احساس می کنید گفتوگوی احساسی در شما کمتر از قبل است؟
دلایل بی پایانی وجود دارد که چرا ممکن است افکار و احساساتی را تجربه کنید که هیچ کاری در زندگی انجام نمی دهید درست نیست.
فشار بیش از حد به خاطر گفتوگوی احساسی
این یک موتیف رایج در فرهنگ ما است، به ویژه از زمانی که یک بیماری همه گیر سال ها پیش شروع شد. استرس زندگی را طاقت فرسا می کند و می تواند بر توانایی ما برای شفاف فکر کردن تأثیر بگذارد. راههایی برای گفتوگوی احساسی که رها کردن آنها خیلی سخت است جزئی از فشار های بیش از حد محسوب می شود.
دلایلی که چرا برخی از افراد از گفتوگوی احساسی خودداری می کنند (و چگونه کمک می کنند)
گفتوگوی احساسی پیچیده هست. مدیریت، درک و پردازش آنها می تواند ناراحت کننده، غم انگیز و چالش برانگیز باشد. وقتی این حقایق را در نظر می گیرید، چندان تعجب آور نیست که بسیاری از مردم به هیچ وجه از احساسات امتناع می ورزند و ترجیح می دهند تا حد امکان از آنها غافل بمانند. اما بیایید عمیق تر از آن برویم. علل ذاتی این رفتار چیست؟ آیا سالم است؟ آیا می توان آن را تغییر داد؟
چند دلیل که برخی افراد از گفتوگوی احساسی خودداری می کنند
در اینجا چند دلیل وجود دارد که چرا برخی از افراد از گفتوگوی احساسی خودداری میکنند و از چند طریق به آنها کمک میکنند تا احساسات خود را باز کنند.
افراد دارای عدم ویژگی گفتوگوی احساسی مکانیسم های مقابله ای سالمی ندارند
مکانیسمهای مقابله سالم، افراد را قادر میسازد تا انعطافپذیر شوند. این بدان معنی است که آنها یاد می گیرند احساسات پیچیده و دشوار را پردازش کنند یا حتی از آنها به عنوان فرصتی برای رشد استقبال کنند. وقتی کسی می داند چگونه چیزهایی را که به آنها آسیب می زند مدیریت کند، نیازی به رد احساسات خود ندارد. آنها می توانند گفتوگوی احساسی را تجربه کنند و نتایج را مطابق با آن مدیریت کنند.
متأسفانه، همه روش های مثبت مقابله را نمی آموزند. آنها ممکن است در عوض مسائل خود را سرکوب کنند، که منجر به احساسات بدتر می شود، همچنین منجر به سرکوب بیشتر می شود. افرادی که در این چرخه خطرناک گیر کردهاند، احتمالاً در مورد امتناع از احساسات خود سرسختتر هستند.
نکته ای در ارتباط با این زمینه
اغلب در دوران کودکی است که افراد یاد می گیرند احساسات را رد کنند. آنها ممکن است در یادگیری نحوه احساس، بیان و پردازش احساسات شکست خورده باشند. این امر به ویژه در مردان رایج است، که اغلب به این باور بزرگ می شوند که “پسرا گریه نمی کنند” و برای تجربه این احساس ضعیف هستند. گفته می شود، این ممکن است برای افراد از هر جنسیتی اتفاق بیفتد. توانایی کنار آمدن با تجربیات منفی یک مهارت آموخته شده است. این نیاز به بیان کلامی، خودآگاهی و پذیرش دارد. اگر مهارت های لازم به اندازه کافی توسعه نیافته باشند، طبیعی است که مغز آن احساسات را خاموش کند.
افراد با گفتوگوی احساسی با قضاوت روبرو می شوند
قضاوت امری بیخطر به نظر میرسد. اما در مواجهه با آن، بسیاری از مردم به حالت تدافعی برمیگردند و سعی میکنند از خود در برابر اتهامات ناگفتهای که با آن روبرو هستند محافظت کنند. قضاوت می تواند برای کسانی که برای مقابله با احساسات خود تلاش می کنند بسیار مضر باشد. زیرا احساسات معمولاً موضوع چنین قضاوتی هستند. در اینجا چند راه وجود دارد که این اتفاق می افتد:
خودشان را قضاوت می کنند
مردم اغلب بدترین منتقدان خودشان هستند. یک فرد ممکن است باورهای درونی در مورد آنچه باید و نباید احساس کند داشته باشد، در نتیجه قاضی او برای احساسات خود می شود. هنگامی که آنها چیزی را احساس می کنند، ممکن است شخصی تصمیم بگیرد که لیاقت داشتن آن احساس را ندارد. به نوعی برای تجربه آن فرد مضر است، یا این که اصلاً احساسش ضعیف است.
آنها به خاطر گفتوگوی احساسی در دوران کودکی مورد قضاوت قرار گرفتند
الگوهای دوران کودکی همیشه افراد را تا بزرگسالی دنبال می کنند. کسی که از گفتوگوی احساسی امتناع می ورزد ممکن است در دوران کودکی به دلیل ابراز احساسات خود با بی اعتباری مواجه شده باشد. ممکن است به آنها گفته شده باشد که «دست از گریه کردن بردارید»، «فقط سپاسگزار باشید» یا «از بازی بیش از حد امتناع کنید». در نتیجه، آنها ممکن است آموخته باشند که آن «صحبت ها» را درونی کنند و به جای گفتوگوی احساسی، استفاده کنند زیرا این همان چیزی است که آموخته اند.
آنها در حال حاضر توسط دیگران قضاوت می شوند
دنیا می تواند مکانی خشن باشد. کسی که فقط برای رویارویی با قضاوت زندگی می کند، ممکن است با سرکوب احساسات خود از خود محافظت کند. زمانی که فرد در محاصره همسالان نزدیک و عزیزان قرار می گیرد که آنها را قضاوت می کنند، طبیعی است که یک فرد تصمیم بگیرد به دلیل این محیط های سمی هیچ گونه نشانه ای از گفتوگوی احساسی را نشان ندهد.
آنها از قضاوت می ترسند
گاهی اوقات، قضاوت لازم نیست به طور فعال وجود داشته باشد تا باعث شود افراد از احساس احساسات خودداری کنند. رفتارهای آموخته شده، عوامل مشاهده شده و تأثیر رسانه ها همگی می توانند به ترس افراد از قضاوت کمک کنند. این افراد همچنین ممکن است از ناکافی بودن، آزاردهندگی یا افزایش هراس داشته باشند. بنابراین تصمیم می گیرند که بهترین گزینه برای اجتناب از این موضوع این است که به هیچ وجه گفتوگوی احساسی نکنند.
آنها از گفتوگوی احساسی می ترسند
احساسات می توانند طاقت فرسا باشند. ترس از آنها غیرعادی نیست، و این ترس می تواند کافی باشد. این کار باعث می شود تا کسی به هیچ وجه از احساس آنها امتناع کند. در اینجا برخی از انواع ترس از احساسات که منجر به این رفتار می شود آورده شده است:
ترس از این که ارتباط گفتوگوی احساسی در شما تمام شود
برخی از افراد ترس از احساسات را شدیدا ایجاد می کنند و برای همیشه ادامه می یابند. ممکن است کسی بترسد که اگر تسلیم شود، این احساسات پایانی نخواهد داشت. برای مثال، ممکن است آنقدر درد داشته باشند که باور کنند اگر به خود اجازه گریه بدهند، هرگز نمی توانند متوقف شوند. البته این حقیقت ماجرا نیست هر چقدر هم که احساس یک شخص قوی باشد، مشکلات هم می گذرد. اما در مواجهه با ترس از یک احساس بی پایان و وحشتناک، ممکن است افراد برای شروع کاملاً منطقی فکر نکنند.
ترس از احساسات ناشناخته در افراد با ویژگی گفتوگوی احساسی
بسیاری از افرادی که از گفتوگوی احساسی امتناع می ورزند در ابتدا از روی ناچاری این کار را انجام دادند.