چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم؟ + 6 دلیل این احساس
آیا احساس می کنید که در معاشرت با مشکل مواجه هستید؟ به تلاش برای برقراری ارتباط با مردم هیجان زده یا حتی از راه دور علاقه ندارید؟ فقط می خواهید در رختخواب به صورت یک توپ جمع شوید و اجازه دهید دنیا از کنار شما بگذرد؟ اشکالی ندارد! احتمالاً دلیل خوبی وجود دارد که چرا چنین احساسی دارید. و هنگامی که این دلیل را درک کردید، اگر احساس کردید که در توانایی شما برای اداره زندگی شما اختلال ایجاد می کند، می توانید راهی برای دور زدن آن پیدا کنید.
سوال ما در این مقاله همکده این است که چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم؟ مرکز مشاوره همکده اولین و بزرگترین مرکز مشاوره در ایران است. این مرکز ارائه دهنده خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی می باشد.
چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم؟
به یاد داشته باشید که هر چند وقت یکبار استراحت کردن اشکالی ندارد. فقط به این دلیل که در حال حاضر نمی خواهید با کسی صحبت کنید، به این معنی نیست که دیگر هرگز نمی خواهید با کسی صحبت کنید. در ادامه می خواهیم به دلایل عدم صحبت کردن بپردازیم.
شما افسرده هستید
افسردگی، به معنای واقعی کلمه، احساسات، سطح انرژی و توانایی شما را به “پایین ترین حالت روانی انسان” کاهش می دهد. افرادی که افسرده هستند اغلب مایل به معاشرت نیستند زیرا به انرژی ذهنی و عاطفی زیادی برای هدایت افراد دیگر نیاز دارد. چیزهای زیادی برای فکر کردن وجود دارد، آنچه می گویید، چگونه آن را می گویید. حتی در پاسخ به این سوال، “هی، حال شما چطور است؟” می تواند انرژی زیادی بگیرد. آیا در مورد احساسم صادق باشم؟ من می خواهم آن مکالمه را داشته باشم؟ آیا آنها واقعاً حال من را می پرسند یا فقط از یک سلام مودبانه استفاده می کنند؟
افسردگی می تواند موضوعی بسیار پیچیده تر از آن چیزی باشد که به نظر می رسد. مفروضات و باورهای رایج زیادی در مورد اینکه چه کاری باید انجام داد، چه کاری را نباید انجام داد و چگونه برخورد کرد وجود دارد. واقعیت این است که فرد افسرده باید قبل از استفاده از یک راه حل معنادار به علت افسردگی خود پی ببرد. همه افراد مبتلا به افسردگی از یک بیماری روانی رنج نمی برند. گاهی اوقات افسردگی موقعیتی است. ممکن است با استرس، کار، عادات ناسالم، تغذیه ناسالم مرتبط باشد. فردی که افسردگی موقعیتی را تجربه می کند ممکن است بتواند با تغییر وضعیت خود آن را کاهش دهد.
راه حل: اگر احساس افسردگی می کنید، باید در مورد آن با پزشک یا درمانگر خود صحبت کنید. درمانگر معمولاً گزینه بهتری خواهد بود زیرا آنها می توانند به شما کمک کنند که واقعاً همه چیزهایی را که با آنها سر و کار دارید انتخاب کنید تا بفهمید چه اتفاقی دارد می افتد. در این صورت می دانید چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم.
شما در حال سوختن هستید
فرسودگی شغلی می تواند مانند افسردگی به نظر برسد، اما آنها یکسان نیستند. زندگی پر استرس است. کارهای زیادی برای انجام دادن در یک روز وجود دارد. ممکن است شغل پر استرسی داشته باشید، خانواده خود را مدیریت کنید، و سعی کنید تمام کارهای خانه را که نیاز به انجام دادن دارند، انجام دهید. سپس تمام استرس های دیگر زندگی و روابط را می پاشید و زیر سنگینی همه آن فرو می ریزید.
ممکن است متوجه شوید که انرژی لازم برای انجام هیچ کاری را ندارید و غرق می شوید. در چنین شرایطی، منطقی است که فردی که از فرسودگی شغلی رنج میبرد، خود را کنار بکشد، سعی کند از فعالیتهای بیش از حد طاقتفرسا اجتناب کند و خود را منزوی کند.
راه حل: هر فردی به راهی برای مدیریت استرس خود نیاز دارد. ممکن است به طور منظم ورزش کنید تا مقداری از آن انرژی اضافی خارج شود. ممکن است یک سفر یا یک سفر یک روزه برای از بین بردن مسئولیت زندگی باشد. به دنبال فعالیت های غیرضروری باشید که می توانند از برنامه شما حذف شوند. شاید همه بچهها نیازی به یک فعالیت فوقدرسی کاملاً متفاوت نداشته باشند که نیاز به خرید وسایل، زمان و کار داشته باشند.
مدتی از برنامه خود را صرفاً برای استراحت و آرامش خود اختصاص دهید تا فرصتی برای بهبودی داشته باشید. اگر فردی پرمشغله هستید، بهترین راه برای انجام این کار این است که به طور منظم زمان مراقبت از خود را برنامه ریزی کنید و آن را به عنوان مهمترین اولویت خود در نظر بگیرید – زیرا اینطور است. اگر در حال سوختن هستید، برای هیچکس یا خودتان خوب نیستید.
چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم؟ تروما
یک تجربه آسیب زا می تواند عمیقاً بر نحوه ارتباط شخص با جهان و افراد دیگر تأثیر بگذارد، به خصوص اگر شخص دیگری آن ضربه را مرتکب شود. پاسخهای عاطفی که تروما ایجاد میکند میتواند باعث کنارهگیری فرد شود، زیرا ممکن است احساس کند هیچکس نمیداند چه میگذرد یا آسیبهایش را نمیداند. همچنین، مردم می توانند بسیار بدجنس باشند. و منطقی است که از افرادی که وضعیت آسیب زا را نادیده می گیرند یا به نظر می رسد آن درد را جدی نمی گیرند کناره گیری کنید. این مشکلی با فردی که دچار آسیب روحی شده است نیست. این یک مشکل با افرادی است که توسط آنها احاطه شده اند.
راه حل: حمایت بهترین راه برای مقابله با تروما است. پیامهای عمومی زیادی وجود دارد که میگویند: «درباره آن صحبت کن. صحبت در مورد آن.” به من اجازه دهید آن پیام را برای شما اصلاح کنم: در مورد آن با کسی صحبت کنید که واقعاً می تواند به شما کمک کند. بسیاری از مردم با دوستان، خانواده و عزیزان خود تماس می گیرند و سپس به طور کامل از مسیر بهبودی خود پرت می شوند، زیرا آن افراد برای مقابله با تروما مجهز نیستند. در نتیجه، آنها می توانند وضعیت بد را به طرز فاجعه باری بدتر کنند.
این ایده بسیار بهتری است که ترومای خود را نزد یک درمانگر ببرید تا بتوانید به طور معناداری بر روی آن کار کنید و بعداً در صورت نیاز برای حمایت بیشتر با افراد دیگر تماس بگیرید.
چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم؟ درونگرایی
درونگرایی و برونگرایی معمولاً اشتباه برداشت میشوند. سوء تفاهم بزرگ این است که درونگرایی به این معنی است که فرد از اجتماعی شدن ناراحت است. این فقط درست نیست درونگراها هنگام معاشرت انرژی مصرف می کنند، در حالی که برون گراها انرژی ذهنی بیشتری را هنگام معاشرت تولید می کنند.
سوء تفاهم مهم دیگر در مورد درونگرایی و برونگرایی این است که آنها حالتهای سیاه و سفید هستند. تعداد کمی از مردم 100% درونگرا یا 100% برونگرا هستند. مردم معمولا ترکیبی از این دو هستند. یا ممکن است آنها یک آمبیورت باشند، یعنی فردی که دارای تعادل ویژگی های درون گرا و برون گرا است. گاهی انرژی زیادی از معاشرت به دست می آورند و گاهی انرژی زیادی از معاشرت از دست می دهند.
راه حل: فردی که از اجتماعی شدن احساس خستگی می کند ممکن است فقط به مدتی نیاز داشته باشد تا باتری های اجتماعی خود را دوباره شارژ کند. درونگراها اغلب به زمان و فضایی آرام برای انجام برخی فعالیتهای انفرادی برای شارژ مجدد نیاز دارند. اگر ارتباطات ضعیفی وجود داشته باشد یا یک شریک درونگرا نباشد، این می تواند در روابط مشکل ساز باشد.
برخی افراد از این ایده که شریک عاشقانه آنها ممکن است گاهی اوقات به تنهایی نیاز داشته باشد، به شدت آزرده می شوند. انگار که مشکلی در آنها وجود دارد. وجود ندارد. فقط این است که یک درون گرا گاهی اوقات قبل از اینکه بتواند دوباره به طور معناداری مشارکت اجتماعی داشته باشد، به فضا و زمان آرام برای خود نیاز دارد.
چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم؟ احساس لیاقت نمی کنید
گاهی اوقات اتفاقاتی در زندگی رخ می دهد که باعث می شود ما احساس لیاقت نداشته باشیم. به عنوان مثال، فردی که رابطه خوبی با خود ندارد، ممکن است تمایلی به معاشرت نداشته باشد، زیرا احساس می کند که شایسته وقت یا توجه دیگران نیست. آنها ممکن است کاری انجام داده باشند که به آن افتخار نمی کنند. همچنین ممکن است این باشد که آنها در حال گذراندن روزهای سختی هستند که با آنها دست و پنجه نرم می کنند. گاهی اوقات افراد از معاشرت اجتناب می کنند زیرا نمی خواهند صادقانه به این سؤال پاسخ دهند: “حالت چطور است؟”
آنها در این تصور اشتباه هستند که باید شایسته، سالم یا بهتر از آنچه هستند باشند تا سزاوار تماس انسانی باشند. و این به سادگی درست نیست.
راه حل: این یک راه حل پیچیده است. پاسخ به این بستگی دارد که واقعاً مشکل چیست. بهترین گزینه این است که با یک درمانگر در مورد احساس خود صحبت کنید تا به علت اصلی این احساسات برسید.
از طرد شدن یا ناراحتی اجتناب می کنید
اگر به این فکر می کنید که چرا نمی خواهم با کسی صحبت کنم، باید به موارد زیادی دقت کنید. اگر اعتماد به نفس زیادی در موقعیتهای اجتماعی ندارید، یا حتی اضطراب اجتماعی ندارید، ممکن است نخواهید با کسی صحبت کنید زیرا ساکت ماندن برای شما آسانتر است. صحبت نکردن با کسی به این معنی است که خودتان را بیرون نگذارید و ناراحتی مکالمه یا احتمال رد شدن را به خطر نیندازید.
متأسفانه، هرچه بیشتر از قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی که در آن مجبور به صحبت با مردم هستید، اجتناب کنید، احساس امنیت بیشتری خواهید داشت که همیشه تنها باشید. شما به درون می چرخید و از دنیای بیرون دوری می کنید، صرفاً به این دلیل که کمتر ترسناک است.
راه حل: قدم هایی بردارید تا خود را در معرض گفتگوهای احتمالی با دیگران قرار دهید. حتی چند کلمه ای که با صندوقدار در یک مغازه گفته می شود می تواند به شما کمک کند وقتی دهان خود را باز می کنید آسمان به زمین نمی رسد. به تدریج دامنه مکالمات خود را افزایش دهید و مدام متوجه شوید که چگونه می تواند واقعا خوب پیش برود و گاهی اوقات احساس خوبی داشته باشید.
کسب راهنمایی های بیشتر در زمینه مشاوره فردی