برخورد با متوسط بودن در زندگی

هر روز با پیام هایی در مورد اینکه چقدر مهم است که در زندگی همه مان خاص، منحصر به فرد و متفاوت باشیم، بمباران می شویم. جامعه نمونه هایی از بهترین ها را ارائه می دهد و می گوید: «چرا نمی توانی این گونه باشی؟ تو باید اینطوری باشی!» آیا می خواهید زندگی شما معنایی داشته باشد؟ سپس سخت کار کنید، استثنایی شوید و ثمره کار خود را درو کنید. برخورد با متوسط بودن در زندگی در این نوشته از وب سایت همکده بررسی شده است. مرکز مشاوره همکده در کنار خدمات حضوری، مشاوره تلفنی روان شناسی را ارائه می دهد.

برخورد با متوسط بودن در زندگی

گاهی اوقات آن را از اطرافیانتان به روشی ناسالم دریافت خواهید کرد. والدین فشار زیادی بر فرزندان خود وارد می کنند تا استثنایی باشند. بلند شوید، تمرین کنید، تمرین کنید، تمرین کنید، به مدرسه بروید، به خانه بیایید، تمرین کنید، تمرین کنید، تمرین کنید. اوه البته، شما نمی توانید برای شب به خانه دوست خود بروید. چرا مثل خواهر و برادر خود نمرات بهتری نمی گیرید؟ برای چه تندتر نیستی؟ چرا باهوش تر نیستی؟ چرا بیشتر کار نمی کنی؟ بهتر باش! بهتر از حد متوسط ​​باشید در غیر این صورت، شما فقط یک بازنده هستید! این کاملا غیر منطقی است و گاهی اوقات به رفتارهای توهین آمیز تبدیل می شود. اما متوسط ​​بودن اشکالی ندارد. در واقع، اکثر مردم طبق تعریف متوسط ​​هستند.

چگونه با متوسط ​​بودن کنار می آیید؟ چگونه می توانید بپذیرید که آن زندگی فرد معروف را نخواهید داشت؟

چمن خانه همسایه سبز تر است

برخورد با متوسط بودن در زندگی جنبه های بسیار مثبتی هم دارد. آیا می دانید افراد برای استثنایی بودن چقدر باید تلاش کنند؟ بیایید یک ورزشکار المپیکی را برای یک دقیقه در نظر بگیریم. واقعاً هیچ استانداردی برای تمرین در روز یا هفته وجود ندارد. بسیاری از المپیکی های بالقوه به طور متوسط ​​حدود 30 ساعت در هفته برای ورزش صرف می کنند. سپس شما برنامه های سفت و سخت، برنامه ریزی وعده های غذایی و انجام تعهدات کاری دارید. ممکن است به کسی نگاه کنید که در کاری که انجام می دهد استثنایی است و در حسرت چیزهایی است که دارد، اما احتمالاً متوجه فداکاری او برای رسیدن به آن نشوید. علاوه بر این، بسیاری از مردم برای این موفقیت با کمبود زمان، ساعات طولانی کار و روابط شخصی ناراضی هزینه می کنند.

مقایسه دزد شادی است

افرادی که روی چیزهایی که ندارند تمرکز می کنند تمایل دارند شادی خود را از خود سلب کنند. هر چه بیشتر روی چیزهایی که ندارید تمرکز کنید، فضای کمتری در ذهنتان برای قدردانی از چیزهایی که دارید خواهید داشت. معنی آن این است که در آن واحد هم شاد بودن و هم حسادت کردن دشوار است.

اینجاست که اعمالی مانند قدردانی می‌تواند نقش مؤثری در یافتن آرامش با متوسط ​​بودن داشته باشد. روی چیزهایی که دارید تمرکز کنید، حتی اگر چیزهای زیادی نباشند. به عنوان مثال، آیا شغل متوسطی دارید که دستمزد متوسطی داشته باشد؟ هیچ ایرادی در آن وجود ندارد، هرچند در مورد بیشتر خواستن نیز ایرادی وجود ندارد. اما لازم نیست برای داشتن یک زندگی شاد و رضایت بخش بهترین باشید. شادی شخصی خود را پرورش دهید و زمان کمتری را برای آرزوی زندگی غیر مال خود صرف خواهید کرد.

برخورد با متوسط بودن در زندگی: با افراد منفی گرا معاشرت نکنید

دو دسته از افراد وجود دارند که می توانند احساس وحشتناکی در مورد موقعیت خود در زندگی ایجاد کنند. اولین آنها افراد موفقی هستند که باید برتری خود را به همه اطرافیان یادآوری کنند. این نوع افراد مغرور هستند. آنها بر این باورند که بهتر از سایر افراد اطراف خود هستند، زیرا در کاری که انجام می دهند، به موفقیت بزرگی دست یافته اند. شما برای تسلط بر یک مهارت تلاش زیادی می کنید. شما بر این مهارت مسلط هستید و حق دارید به آن افتخار کنید.

چیزی که جالب نیست این است که یک نفر از موفقیت خود به عنوان یک نوازنده استفاده می کند تا از بالای سر شما را زیر پا بگذارد و با هزینه شما احساس بهتری در خود ایجاد کند. صادقانه بگویم، این افراد غمگین هستند. آنها چنان نفس های شکننده ای دارند که به آن نیاز دارند.

دوم افرادی هستند که نمی خواهند موفقیت شما را ببینند. این می تواند از هر جهتی باشد، واقعا. اما اینها افرادی هستند که ذهنیت «خرچنگ در سطل» دارند. این ذهنیت چیست؟ زمانی که ماهیگیران خرچنگ را صید می کنند، فقط می توانند آنها را در یک سطل بیندازند. خرچنگ ها به یکدیگر کمک نمی کنند زیرا خرچنگ های دیگر سعی می کنند فرار کنند. در عوض، آنها خرچنگ های موفق به فرار را به داخل سطل می کشند تا از روی آنها بالا بروند.

به نظر شما شبیه کسی است که می شناسید؟ مثل آدم های بدبخت! کسانی که همیشه تلاش های شما را تضعیف می کنند، به شما می گویند که به اندازه کافی خوب نیستید و به شما یادآوری می کنند که هرگز موفق نخواهید شد؟ همچنین ممکن است جملاتی مانند “اگر اول نیستید، بازنده هستید” بشنوید. این افراد را کنار بگذارید یا با آنها مرزهای محکمی ایجاد کنید.

برخورد با متوسط بودن در زندگی: ای کاش ها

آیا می خواهید در چیزی خوب باشید؟ تمرین. تمرین، تمرین، تمرین. سخت کوشی هر بار استعداد و هوش را شکست می دهد. میدونی چرا؟ زیرا سخت کوشی به شما تجربه متنی می دهد که نمی توانید از یادگیری کتاب بدست آورید. به همین دلیل است که بسیاری از برنامه های آموزشی و کالج نیاز به آزمایشگاه و زمان عملی با موضوع دارند. شما می توانید تمام روز را در مورد نحوه تعمیر ماشین بخوانید، اما این بسیار متفاوت از تلاش برای باز کردن پیچ زنگ زده ای است که ده سال است باز نشده است.

نکته این است که افراد با تمرین و انجام آن کارها را خوب می کنند، اما با یک احتیاط. به نوعی آموزش برای آنچه می خواهید انجام دهید نگاه کنید. تمرین نحوه انجام یک کار اشتباه، آن کار اشتباه را تبدیل به یک عادت می کند که برای انجام درست آن باید آن را ترک کنید. هرچند گاهی اوقات درست یا غلطی وجود ندارد. اگر فقط به این دلیل طراحی می‌کنید که واقعاً می‌خواهید نقاشی کنید، این مسئله مهمی نیست. اما فرض کنید به الکترونیک علاقه مند شده اید. برق خطرناک است. اگر روش صحیح و ایمن برای مدیریت برق را یاد نگیرید، به راحتی می توانید آسیب ببینید یا خانه خود را بسوزانید. هیچ کدام گزینه های عالی نیستند.

علم می گوید که برای تسلط بر یک چیز 10000 ساعت تمرین لازم است. آیا می دانید چه کسی آن ساعت ها تجربه را به دست نمی آورد؟ افرادی که کاری انجام نمی‌دهند، زیرا خیلی مشغول نشستن هستند و آرزو می‌کنند که این‌طور باشند. اگر می خواهید فرصتی استثنایی داشته باشید، کار را انجام دهید.

کارهای بیشتری انجام دهید

برای برخورد با متوسط بودن در زندگی، کارهای بیشتری انجام دهید. فرض کنید معتقدید که در هیچ کاری خوب نیستید. برخی از افراد وجود دارند که فقط احساس می کنند که نیستند. خوب، ممکن است اینطور نباشد که آنها در هیچ کاری خوب نباشند. در واقع ممکن است چیزی پیدا نکرده باشند که جرقه ای برای یادگیری و انجام کار در آنها ایجاد کند. اما حتی در آن زمان، ممکن است برای مدت زمانی که طول می کشد تا بیشتر از حد متوسط ​​باشد، با چسبیدن به چیزی مبارزه کنید. پس در آن شرایط چه کاری می توانید انجام دهید؟ فعالیت های بیشتری انجام دهید.

زندگی لزوماً تسلط بر یک چیز نیست. اگر بیرون بروید و کارهای زیادی انجام دهید، از هر یک از آن کارها تجربیاتی خواهید گرفت. این به شما این امکان را می دهد که افق وسیعی برای خود ایجاد کنید انواع علایق و تجربیات هم بالاتر از حد متوسط ​​و هم جالب است!

برخورد با متوسط بودن در زندگی: برای شاد بودن لازم نیست شماره یک باشید

چه دنیایی خواهیم داشت که همه در آن شماره یک باشند؟ همه نمی توانند رهبر، مدیر عامل باشند یا در راس هر چیزی که هستند بنشینند. رهبر بدون پیروان چه نوع فردی است؟ بله، آنها کار زیادی انجام نمی دهند، درست است؟ به عنوان مثال، فرض کنید شما درگیر یک جنبش اجتماعی هستید. رهبر نمی‌تواند وقت خود را صرف صحبت با تک تک افراد کند، نقاشی بکشد و تلاش کند تا حمایت خود را به دست آورد. آنها مسئولیت های زیادی در مدیریت افراد، هدایت کمک های مالی و حامیان، و حفظ حرکت سازمان در یک جهت دارند.

یک مدیر عامل نمی تواند با مدیریت عملیات روزانه بخش های تجاری به خود زحمت دهد. این چیزی است که مدیران و روسای بخش ها برای آن هستند. برای آنها غیرممکن است که با تمام نکات ظریف در هر نقش حمایتی در تجارت خود همراهی کنند. برای پیدا کردن مکانی برای ایجاد تفاوت یا موفقیت، لازم نیست شماره یک باشید. شما می توانید شماره دو، سه، چهار، پنج یا پنجاه و دو باشید و اگر مشتاق آن موقعیت بالاتر نیستید، همچنان موفق خواهید بود. بنابراین هر کاری که انجام می دهید، آن را تا جایی که می توانید به خوبی انجام دهید.

آدمی باشید که دیگران به او نگاه می کنند

برخورد با متوسط بودن در زندگی می تواند با جزئیات بسیاری باشد. شاید شما در هر کاری که انجام می دهید متوسط ​​باشید. هوش، مهارت، شغل و زندگی شما کاملاً متوسط ​​است. با این حال، مواردی وجود دارد که می‌توانید استثنایی بودن در آن‌ها را انتخاب کنید که به تمرین بسیار کمی، بدون تحصیل یا هر چیز دیگری نیاز دارند.

شما می توانید انتخاب کنید که فردی فوق العاده آگاه باشید. با تشویق افراد دیگر و کارشان عشق را به دنیا بیاورید. کارهای کوچک را برای مردم انجام دهید بدون اینکه انتظاری در عوض داشته باشید. پدر و مادر بزرگی باشید که هر کاری برای حمایت و دوست داشتن فرزندان خود انجام می دهد. دوستی باشید که مردم می‌دانند قابل اعتماد است، هرچند که مرزهای سالمی دارید، زیرا دوستان نمی‌دانند محدودیت‌های شما چیست.

ویدیوهای زیادی در اینترنت در مورد بهبود روابط اجتماعی، برقراری ارتباط بهتر و صرفاً اجتماعی تر بودن وجود دارد. این می تواند به شما کمک کند که متمایز شوید زیرا بسیاری از مردم اهمیتی نمی دهند. اطرافیان شما مهربانی شما را به یاد خواهند آورد. آنها ممکن است به مهربانی شما نیاز داشته باشند.

برخورد با متوسط بودن در زندگی: خودت را بشناس

هیچ کس قدرتمندتر از کسی نیست که خود را بشناسد. خودآگاهی قوی است زیرا به شما امکان می دهد نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید. انتظارات خود را تغییر دهید میلیاردها نفر در جهان وجود دارند که به همان اندازه متوسط ​​هستند. پذیرش آسایش و شادی را تسهیل می کند. بسیاری از مردم در تلاش هستند تا در پوست خود راحت باشند. سپس دیگران عمیقاً ناراضی هستند زیرا چیزی را می خواهند که نمی توانند به آن برسند. زندگی خود را با آرزوی متفاوت بودن چیزها تلف نکنید. شما هرگز در زندگی ناامید نخواهید شد اگر فقط بخواهید همه چیز همانطور که هست باشد، چه عالی باشد چه نباشد. حتی اگر استثنایی نباشید، باز هم انسان ارزشمندی هستید که سزاوار آرامش و شادی است.

 

 

 

منابع
aconsciousrethink

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا