من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم
بسیاری از مردم در صحبت کردن در مورد مشکلات خود مردد هستند. آنها ممکن است ترجیح دهند به تنهایی از پس مسائل برآیند، یا ممکن است آموخته باشند که باز شدن با دیگران می تواند منجر به انواع مشکلات شود. پس چه اتفاقی میافتد وقتی احساس میکنید میخواهید با کسی در مورد مسائل صحبت کنید اما نمیدانید از کجا شروع کنید؟ یا اگر احساس می کنید تحت فشار قرار می گیرید تا در مورد این مسائل صحبت کنید اما احساس نمی کنید نیازی به این کار ندارید؟ نکته کلیدی در اینجا این است که تعیین کنید بهترین اقدام برای شما چیست. خیلی به مشکل(های)ی که روی آن کار می کنید، و همچنین به شرایطی که چرا ممکن است بخواهید در مورد آنها بحث کنید یا نخواهید بستگی دارد. من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم موضوع ما در این نوشته همکده است.
مرکز مشاوره همکده برای رفع مشکلات شما، مراجعه حضوری و مشاوره تلفنی روانشناسی را ارائه می کند.
چرا دوست ندارید در مورد مشکلات خود صحبت کنید؟
اگر متوجه شدید که غریزه ای برای ساکت شدن و خاموش شدن هنگام بحث در مورد مسائلی که بر شما سنگینی می کنند دارید، مهم است که تعیین کنید این غریزه از کجا می آید. برای بسیاری از افراد، اگر نه بیشتر مردم، این نوع واکنش تند ناشی از مواردی است که در آنها احساسات منفی مربوط به تلاش برای باز شدن را تجربه کردند. برخی از افراد ممکن است سعی کرده باشند با والدین خود در مورد چیزهایی صحبت کنند که آنها را آزار می دهد، فقط به این دلیل که این بزرگان ظاهراً مورد اعتماد احساسات آنها را باطل می کنند یا اصلاً برای گوش دادن به آنها زحمت نمی دهند.
در موارد دیگر، مشکلات فرد ممکن است توسط نزدیکترین افراد به او ایجاد شده باشد. در نتیجه، آنها خیلی زود فهمیدند که نمی توانند با کسی صحبت کنند یا به کسی اعتماد کنند. به هر حال، وقتی کسانی که قرار است بتوانید به آنها اعتماد کنید و به آنها روی بیاورید، کسانی هستند که به شما آسیب می رسانند، چگونه می توانید به دیگران اعتماد کنید؟ اگر آنها سعی میکردند با دیگران (مانند معلمان یا والدین دوستان) در مورد چیزهایی که در حال وقوع است، صحبت کنند، ممکن است بدتر هم شود.
البته، افراد دیگر ممکن است زندگی خانوادگی کاملاً محبت آمیزی داشته باشند. آنها ممکن است ترجیح دهند مسائل خود را در سینه خود نگه دارند و آنها را با دیگران در میان نگذارند. برخی از آنها ممکن است نخواهند با اعتراف به مشکلات شخصی “ضعیف” به نظر برسند. در حالی که برخی دیگر فقط می خواهند به تنهایی کارها را حل کنند.
من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم: صداقت با خود
اگر دوست ندارید در مورد مشکلات خود صحبت کنید، پس با خودتان صادق باشید که چرا چنین احساسی دارید. ممکن است مجبور شوید با انجام این کار برخی شرایط قدیمی را بپذیرید. با آنها روبرو شوید. اما برای اینکه بتوانید خودتان را کاملاً درک کنید، جستجوی واقعی روح مهم است.
آیا احساس می کنید که باید در مورد این مسائل صحبت کنید؟
آیا به دنبال مشاوره در مورد اینکه اگر دوست ندارید در مورد مشکلات خود صحبت کنید، چه کاری انجام دهید، زیرا نیاز صادقانه به کار بر روی برخی از مسائل عمیق دارید؟ یا تحت فشار قرار می گیرید تا در مورد جنبه هایی از خودتان صحبت کنید که ترجیح می دهید وارد آن نشوید؟ اگر این نیازی است که شما را تحت فشار قرار می دهد، پس این نشانه خوبی است که چیزهایی در درون شما وجود دارد که آماده انجام آنها هستند.
در مقابل، اگر دیگران به شما فشار می آورند تا در مورد مسائلتان صحبت کنید، بهتر است یک قدم به عقب بردارید و از خود بپرسید که چرا. انگیزه آنها چیست؟ چرا باید در مورد مشکلات خود صحبت کنید؟ چرا این یک ضرورت است؟ تجزیه و تحلیل کنید که آنها از کجا می آیند. آیا می توانید اعتماد کنید که این افراد صادقانه بهترین منافع شما را در دل دارند؟ یا آنها کنجکاو هستند و سعی می کنند بیشتر در مورد شما بیاموزند؟ اگر چنین است، چرا؟ آیا اینها از آن دسته افرادی هستند که می خواهند از دیگران اطلاعاتی داشته باشند تا بر آنها قدرت داشته باشند؟ یا آنقدر در زندگیشان کم اتفاق میافتد که نیاز به نفوذ به دیگران را احساس میکنند؟
باز کردن در مورد چیزهایی که با آنها سر و کار دارید همیشه سالم ترین یا معقول ترین گزینه نیست. اگر این چیزی است که به شدت روی شما سنگینی می کند، مطمئناً باید به آن رسیدگی شود. اما اگر چیزی نسبتاً جزئی است، بهتر است به جای اینکه انرژی بیشتری نسبت به نیازش در آن بریزید، کمی رواقتر باشید و خودتان آن را حل کنید.
من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم: از خود سوال بپرسید
از خود بپرسید که آیا اینها مشکلات واقعی هستند یا صرفاً ناراحتی. اولین چیزی که باید به آن بپردازید این است که از خود بپرسید که آیا مشکلاتی که در آن وجود دارد یا خیر واقعی هستند؟ آیا به طور مداوم تحت تأثیر این مسائل قرار گرفته اید؟ آنها با توانایی شما در عملکرد تداخل دارند؟ آیا اگر این مسائل دیگر وجود نداشت، زندگی شما به طور قابل توجهی تغییر می کرد؟ یا کمبود چیزهای دیگری در زندگی شما وجود دارد، بنابراین شما در حال تثبیت چیزی هستید که احتمالاً می تواند به عنوان یک مشکل تعبیر شود تا هدف داشته باشید؟ ممکن است خشن به نظر برسد، اما باید به آن رسیدگی شود.
در یک طرف طیف، برخی از افراد هستند که چیزهای وحشتناک زیادی را پشت سر گذاشته اند و باید در مورد آنچه در درون آنها را نابود می کند صحبت کنند. در همین حال، در آن سوی خط، افرادی هستند که با برخی مسائل جزئی دست و پنجه نرم کرده اند و به جای کار کردن، آنها را می جوند. به این ترتیب، آنها این کار را به گونهای انجام میدهند که کل هویت آنها حول آنچه از سر گذراندهاند بچرخد. برخی افراد مشکلات خود را به تمام شخصیت خود تبدیل کرده اند. آنها نمی توانند از برچسب ها و بنرهایی که تصمیم دارند با آنها زندگی کنند عبور کنند.
صداقت با خود
همانطور که در نظر دارید با چه کسی در مورد مشکلات خود صحبت کنید، به طور باورنکردنی با خودتان صادق باشید که آیا این مشکلات مستحق انرژی و توجه زیادی هستند یا خیر. انگیزه های خود را برای بحث در مورد آنها و همچنین زمانی که این مسائل روی شما سنگینی می کند را بررسی کنید. برخی از افراد تا حد زیادی تحت تأثیر حلقههای اجتماعی خود قرار میگیرند و تا زمانی که با افرادی احاطه شوند که 24 ساعت هفته در مورد حلقههای خود صحبت میکنند، متوجه نمیشوند که واقعاً مشکل دارند.
من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم: به دقت بدانید با چه کسی صحبت می کنید
بسیاری از مردم تردید دارند که در مورد مشکلات خود صحبت کنند، زیرا از آنها احساس شرم می کنند، یا از واکنش دیگران به خود می ترسند. همچنین، ممکن است خیلی زود یاد گرفته باشند که بیان آشکار خود آسیبپذیری ایجاد میکند که میتواند توسط افراد بدخواه یا نامتعادل مورد سوء استفاده قرار گیرد.
اول و مهمتر از همه، بهترین فردی که می توانید با او صحبت کنید، خودتان هستید. ممکن است سعی کرده باشید از چیزهایی که برای مدت طولانی شما را آزار میدهند دوری کنید، شاید با بازیها، اعتیادها، رابطه جنسی، تلویزیون، چه کسی میداند، حواس خود را پرت کرده باشید. زمانی را به نشستن اختصاص دهید و مراقبه درونی خود را انجام دهید.
می توانید شروع به نگه داشتن دفترچه ای کنید که می دانید هیچ کس هرگز آن را نگاه نخواهد کرد. نوشتن تمام چیزهایی که احساس می کنید می تواند به شما کمک کند تا از طریق آنها کار کنید تا بفهمید از کجا نشأت گرفته اند. فقط مطمئن شوید که این را در جایی نگه دارید که هیچ کس هرگز نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد. اگر از ژورنال کاغذی استفاده می کنید، آن را در گاوصندوق یا جعبه قفل نگه دارید. اگر در رایانه شما است، رمز عبور فایل را محافظت کنید.
ممکن است از این که بفهمید چقدر میتوانید به تنهایی کار کنید، متعجب شوید. مشروط بر اینکه با خودتان صادق باشید. از افکار خود فرار نکنید. بسیاری از مردم سعی می کنند افکار و احساسات خود را با سرگرمی خفه کنند. به دلیل افکار ناخواسته ای که به آنها تجاوز می کند، تنها نشستن در سکوت ناراحت کننده است.
سعی کنید با این افکار روبرو شوید و به جای فرار از آنها، با آنها کار کنید
من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم پس باید چه رفتاری نشان دهم؟ در این مسئله لازم است روبرویی با افکار خود داشته باشید. اگر این به جای تسکین باعث ناراحتی و اضطراب شما می شود، بله – ایده خوبی است که در مورد آن با شخص دیگری صحبت کنید. می توانید سعی کنید با دوستان یا خانواده در مورد آنچه که می گذرانید صحبت کنید. اما توصیه می شود به جای آن یک درمانگر را انتخاب کنید تا به شما کمک کند تا در این موارد به شما کمک کند. درمانگری را پیدا کنید که با او احساس راحتی کنید.
صحبت کردن با یک درمانگر به جای یک دوست یا شریک ممکن است برای شما غیر منطقی به نظر برسد. ممکن است تعجب کنید که چرا ما چنین چیزی را پیشنهاد می کنیم. در واقع دلایل خوبی وجود دارد که چرا صحبت کردن با یک حرفه ای ترجیح داده می شود تا با فردی در حلقه خود صحبت کنید.
به عنوان مثال، شخصی که در گذشته آسیب جنسی را تجربه کرده است، ممکن است نگران باشد که شریک زندگیاش به گونهای متفاوت از او برداشت کند یا اگر متوجه شود نداند چگونه با او رفتار کند. به همین ترتیب، فردی که با مشکلاتی در رابطه با تغییراتی که میخواهد در زندگی ایجاد کند کار میکند – هر چیزی از تغییر شغلی گرفته تا تغییر جنسیت – ممکن است با مقاومت، رنجش و مشاجره دوستان و اعضای خانوادهاش روبرو شود. از این رو یافتن کمک حرفه ای از اهمیت بالایی برخوردار است.
من دوست ندارم در مورد مشکلاتم صحبت کنم: تغییر نقش
تغییر نقش در بهترین زمان برای کسی دشوار است. اما غیرمنصفانه است که انتظار داشته باشیم نزدیکترین افراد به ما کمک کنند تا یک لحظه مشکلات عمیق را حل کنیم. سپس به تعاملات «عادی» برگردیم. چیزهایی که با نزدیکترین افراد به آنها اعتماد میکنیم، ناگزیر بر پویایی بین فردی تأثیر میگذارند. ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم یا ترجیح دهیم که این کار را نکنند. اگر تصمیم میگیرید با دوستان یا شریک زندگیتان در مورد چیزی که شما را آزار میدهد صحبت کنید، این نیز کاملاً اشکالی ندارد. نکته کلیدی در اینجا این است که فردی را پیدا کنید که راحتتر با او صحبت کنید. همچنین شرایط لازم را برای پردازش آنچه دارید را دارد.