آمارهای جالب در مورد فرزندان طلاق
فرزندان طلاق جزو پرچالش ترین کودکانی هستند که در جامعه حضور دارند. البته بسته به فرهنگ و آداب و رسوم یک ملت، تأثیر طلاق بر خانواده و فرزندان متفاوت است. اما در هر صورت کودکان آسیب های جدی از این رویداد می بینند. هر چند در یک جامعه طلاق رشد بالایی داشته باشد و آمار آن بالا باشد، هنوز هم آسیب های آن عادی نمی شوند و بر تمام اعضای خانواده تأثیرات منفی خود را بر جای می گذارند. در این مقاله به بررسی آمارهای جالب در مورد فرزندان طلاق و چالش های مختلف آن ها از بعدهای مختلف می پردازیم تا تأثیر این معضل را بر آن ها بهتر متوجه شویم. این آمار نشان می دهند که والدین باید سعی کنند زندگی خود را حفظ کنند. از هر روشی برای ایجاد یک زندگی مقاوم و صمیمی بهره ببرند تا کودکان سالم و موفق داشته باشند.
فرزندان طلاق شاهد گسستن خانواده
بیشترین آمار طلاق در کشور آمریکاست اما امروزه اکثر کشورها دارای آماری مشابه هستند. تقریباً 50 درصد از کودکان آمریکایی شاهد گسستن نظام خانواده خود هستند. مشکل زمانی بیشتر می شود که تعداد زیادی در حدود نصف این افراد باز هم شاهد شکست والدین خود در ازدواج دوم هستند. علاوه بر این هر 10 فرزند طلاق یک نفر از آن ها شاهد بیش از دو ازدواج والدین خود هستند. از این رو فرزندان طلاق زندگی بی ثباتی را در اکثر مواقع تجربه می کنند که باعث باورسازی اشتباهی در مورد زندگی مشترک در آن ها می شود. به همین علت است که خود نیز در ازدواج معمولاً با شکست مواجه می شوند. البته این آمار در کشور ما کمتر است ولی رشد زیادی در سال های اخیر داشته است.
اثرات احساسی آمارهای جالب در مورد فرزندان طلاق
در اوایل دهه 1980 مطالعاتی بر روی فرزندان طلاق انجام گرفت که نشان داد کودکانی که والدینشان از هم جدا شده اند از هم سالان خود سطح پایین تری دارند. همچنین هم سالانشان به آن ها نمره کمتری از نظر احساسی می دهند.
نوجوانانی که در خانواده طلاق بزرگ می شوند نیز 300 درصد بیشتر از افراد دیگر به روانشناسی و خدمات آن نیاز دارند. علاوه بر این کودکانی که خانواده ای جدا شده دارند، بیشتر از کودکانی که والدین خود را از دست داده اند به مشکلات روانشناختی دچار می شوند.
فرزندان طلاق نسبت به افراد دیگر و هم سن و سالان خود تقریباً دو برابر احتمال خودکشی دارند و افکار آن ها بیشتر در این زمینه فعالیت می کند.
فرزندان طلاق در سن بزرگسالی معمولاً تحصیلات پایین تری نسبت به همسالان و حتی والدین خود دارند و به روابط نامشروع بیشتر روی می آورند. همچنین آسیب پذیری آن ها در برابر الکل و مواد مخدر به مراتب بیشتر است. آن ها تعهد و طلاق و خاطرات بد زندگی باعث شده تا از سیستم های حقوقی بگریزند و این عامل، گرایش به بزهکاری را در آن ها افزایش می دهد.
مشکلات جسمی در فرزندان طلاق
بیشتر مشکلاتی که در جسم انسان به وجود می آید، ناشی از آسیب های روحی است. از این رو کودکان و فرزندان طلاق علاوه بر مشکلات روحی و احساسی ممکن است از نظر جسمی نیز دچار مشکل شوند. معمولاً کودکانی که والدین آن ها طلاق گرفته اند، احتمال ابتلا به بیماری هایی مانند آسم، سردرد، اختلالات گفتاری و … را بیشتر تجربه می کنند. پس از طلاق در خانواده، کودکان بیش از 50 درصد بیشتر مشکلات بهداشتی نسبت به زمانی که در خانواده با هر دو والد بودند، دارند. عامل این مشکل احتمالاً به عدم توجه کافی یک والد است که در اصل باید دو برابر قبل به فرزند خود از هر نظر توجه داشته باشد.
کودکانی که در یک خانواده سالم زندگی می کنند نسبت به فرزندان طلاق بین 20 تا 35 درصد بیشتر از نظر فیزیولوژیکی و جسمی سالم هستند. از این رو احتمال بیماری هایی مانند سرماخوردگی و آنفولانزا و تب های مکرر در این کودکان بیشتر می شود و به صورت مکرر دچار بیماری های مختلف و دوره ای می شوند. این عوامل همگی نشان دهنده ی تنش های روحی در کودکان است.
بلاتکلیفی آمارهای جالب در مورد فرزندان طلاق
حضور والدین در زندگی می تواند کودکان را سازمان یافته تر کند. در آمریکا امروزه 40 درصد از فرزندان طلاق طی 12 ماه گذشته پدر خود را ندیده اند. به هر حال فرزند به حضور پدر و مادر در زندگی هر چند اندک نیاز دارد. نیاز به والدین در هر سنی احساس می شود و این عامل سبب می شود تا فرزندان طلاق احساس دلتنگی و به مرور نفرت را در خود بپرورند. علاوه بر این آنان نمی دانند در نهایت با کدام یک از والدین خود باید زندگی کنند یا احتمال این که حضانت به فرد دیگری سپرده شود وجود دارد. از این رو همیشه خود را در شرایطی ناپایدار می بینند که این شرایط سبب می شود تا فرد دچار شخصیتی بی ثبات شوند.
بیشترین زمان تأثیر طلاق بر فرزندان طلاق
هر چند ممکن است در دوره های مختلف طلاق و عدم حضور هر دو والد در کنار فرزندشان باعث شود تا آسیب هایی متوجه او شود؛ اما فرزندان طلاق در سال اول بعد از طلاق والدینشان بیشترین تجربیات تلخ را دارند و اعمال و احساساتی مانند افسردگی، پرخاشگری، خودکشی و… بیشتر در آن ها دیده می شوند. معمولاً بعد از مدتی تنش ها کمتر شده و فرد خود را با واقعیت های زندگی وفق می دهد. همچنین دعواهای موجود بین والدین به مرور فروکش می کند و زندگی حالت باثبات تری به خود می گیرد.
از این رو درصد بالایی از فرزندان طلاق در سال اول بعد از این واقعه، دچار مشکلاتی می شوند. که نیاز آن ها را به درمان های روانشناسی بیشتر می کند. علاوه بر این در این مواقع اکثراً والدین خود نیز درگیری فکری زیادی دارند. ممکن است نتوانند به اندازه کافی فرزندان را از نظر احساسی و فکری حمایت کنند. بهتر است در این زمان فرد دیگری از خانواده ها سعی کند که بیشتر با فرزندان طلاق به خصوص در ماه های اول وقت بگذراند. آن ها را از جنگ و جدال های پدر و مادر دور کند تا اوضاع کمی از آشفتگی خارج شود.