خصوصیات مشترک شخصیت های خودشیفته
در مقاله های قبل در ارتباط با تعریف فرد خود شیفته و مدیریت آن صحبت کردیم. نکته ای که باید بدانید این است که خود شیفتگی برای بسیاری از افراد ممکن است در طول زندگی به وجود بیاید. برخی آن را کنترل می کنند یا با مراجعه به روان شناس مشکل خود را حل می کنند. برخی هم با این اختلال همیشه زندگی می کنند و شما هر کاری هم که انجام دهید آن ها درست نمی شوند. در یک زمانی به بعد افراد خود شیفته خواهند فهمید که ادم های اطرافشان آن ها را ترک می کنند. موضوع امروز مقاله ما که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره آنلاین در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم درباره خصوصیات مشترک شخصیت های خودشیفته صحبت کنیم.
اصطلاح خود شیفتگی
اصطلاح مدرن “خودشیفته” علیرغم ریشه در شکل گیری اسطوره های یونان باستان، معمولاً به افرادی گفته می شود که برخی از صفات مربوط به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) را از خود نشان می دهند. NPD به طور کلی توسط جامعه علمی به عنوان یک مسئله روانشناختی شناخته می شود، اگرچه دیدگاه های مختلفی در مورد عوامل موثر در درمان و بهبود وجود دارد. بسیاری از علائم کلاسیک در ارتباط با خودشیفتگی وجود دارد، از جمله برخی از آن ها تأثیرات منفی عمیقی بر روی دوستان، اعضای خانواده و همکاران دارند. در ادامه خصوصیات مشترک شخصیت های خودشیفته را بیان می کنیم.
خود شیفتگی در دنیای فیلم ها و سینماها
فیلم هایی مانند “مامان عزیزترین”، “روان شناختی آمریکایی”، “آقای با استعداد ریپلی” و “گرگ وال استریت” نگاهی اجمالی به خودشیفتگی در جامعه دارند. به اندازه کافی درست است که خودشیفته ها تجربه جالب تئاتر را تجربه می کنند. با این حال، لکه بینی خودشیفتگی در فیلم ها ممکن است پیشنهادی کاملا متفاوت از آن اختلال به عنوان لکه بینی زندگی باشد. نشانه های خودشیفتگی در دنیای واقعی همیشه به این اندازه مشخص نیست ، حداقل در ابتدا آن قدر که در آینده است مشخص نخواهد شد.
نظریه های روان شناسان درباره خودشیفتگی
روان شناسان نظریه های مختلفی در مورد چگونگی و چرایی خودشیفتگی در برخی افراد دارند. محور اصلی این نظریه ها حول این ایده است که فرد خودشیفته در اوایل زندگی خود از یک زخم روانی بزرگ رنج می برد. این زخم معمولاً ناشی از نوعی ضربه مانند سو استفاده یا بی توجهی است. این، به نوبه خود، باعث شد که خودشیفتگی یک خود کاذب ایجاد کند. بسیاری از نشانه های کلاسیک خودشیفتگی ناشی از نیاز خودشیفته به محافظت از این خود به هر قیمتی است. در حالی که بسیاری از علائم مختلف وجود دارد که منجر به اختلال شخصیت خودشیفته می شود، چند مورد زیر از جمله رایج ترین ها است.
انحصار مکالمه یکی از خصوصیات مشترک شخصیت های خودشیفته
نشانه انحصار خودشیفتگی در مکالمه بسیاری از خودشیفته ها در هنگام مکالمه با دیگران صحبت می کنند یا حرف دیگران را قطع می کنند تا نظرات خود را بیان کنند یا در مورد خودشان صحبت کنند. این رفتار می تواند محدود به یک اجبار باشد و دیگران را در هر دقیقه برای سکوت مطلق مجبور کند. آن ها همچنین تمایل دارند آن چه را دیگران می گویند نادیده بگیرند یا فقط قبل از اینکه مکالمه را به روایت خود برگردانند، پاسخ های سطحی می دهند.
این عادت بخشی از نیاز بیش از حد خودشیفته به ستایش و بخشی دیگر از احساس استحقاق خودشیفته است. این امر همچنین از این واقعیت ناشی می شود که خودشیفته ها تمایل کوتاهی در همدلی دارند. این که دیگران نیز ممکن است نیاز داشته باشند احساس کنند که دیده و شنیده می شوند خودشیفتگی را بی ربط می داند. برای یک فرد خودشیفته، همیشه در مرکز توجه بودن حق او است.
قوانین یا کنوانسیون های اجتماعی برجسته
یکی از نشانه های مخرب خودشیفتگی، میل به پرت کردن قوانین یا سنت ها است که گاهی اوقات عواقب چشم گیری را به همراه دارد. فردی با شخصیت خودشیفته بیشتر احتمال دارد که در سناریوهای مختلف به دنبال برخورد ویژه ای باشد و وقتی نتواند سیستم را دور بزند احساس ظلم می کند. به گزارش روان شناسی امروز، نقض قوانین راهنمایی و رانندگی، سرقت وسایل در محل کار و صف کشیدن در مقابل مردم، تنها چند روش برای بروز این ذهنیت است. به عبارت دیگر، قوانین برای افراد دیگر وجود دارد، نه خودشیفتگان. فرد خودشیفته خاص است. او به دلیل موقعیت ویژه ای که برایش قائل است، از قوانین دور می زند.
علائم خودشیفتگی در ظاهر افراد دارای این اختلال
خصوصیات مشترک شخصیت های خودشیفته نیاز به بررسی دقیق دارد. دقیقاً مانند خیلی از اطرافیان تان، افراد مبتلا به NPD اغلب تثبیت شدیدی در ظاهر دارند. بعضی ها هر روز ساعت ها را جلوی آینه می گذرانند و احساس می کنند باید مرتباً ظاهر خود را اصلاح یا تنظیم کنند. خودشیفتگان همچنین بیشتر در مورد ظاهر دیگران بحث می کنند یا آن ها را در مورد لباس، نوع بدن یا ویژگی های صورت خود به طور مستقیم کوچک می کنند. افراد مبتلا به خودشیفتگی علاوه بر شکل ظاهری، تمرکز خود را بر ایجاد برداشت های بزرگ از افراد دیگر می گذارند.
این می تواند آن ها را به سمت تورم یا حتی ساختن داستان هایی سوق دهد که ارزش ادراک شده آن ها را افزایش می دهد. همچنین گاهی اوقات این امر پیش می آید که خودشیفته ها از خانواده خود انتظار دارن که به آن ها خوش تیپ و خوش استایل بگویند. آن ها نمی توانند به خوبی خودشیفته باشند فکر می کنند پادشاه همه مکان ها هستند اما هنوز هم باید با خوش تیپ بودن خودشیفتگی را زیبا جلوه دهند. کسانی که در زمینه خودشیقتگی حد و حدود ندارند به دلیل کوتاهی در رفتار با والدین مورد آزار و اذیت هم خودشان و باعث آزار و اذیت آن ها می شوند.
نظر دانشمندان در این باره
یکی از دانشمندان معتقد است که این احساسات منطقی است زیرا وی معتقد است که یک کودک عزیز والدین است. کودکان خودشیفته برای خوب جلوه دادن خود به والدین خود وجود دارند. آن ها هیچ استفاده ای خارج از این ندارند. آن ها مطمئناً نیازها و خواسته های خود را ندارند. با این حال، ظاهر عادی برایشان فراتر از ظاهر فیزیکی است. برای یک خودشیفته نیز مهم است که زندگی آن ها کامل به نظر برسد. همراهی با جونز یک هدف مهم برای خودشیفته است. اگر فرد خودشیفته بتواند از یک سری ذهنیت ها پیشی بگیرد، این حتی بهتر است.
تأکید بر حسادت
ذهن حسود یکی دیگر از علائم کلاسیک خودشیفتگی است. در حالی که بسیاری از افراد در مقاطعی از زندگی خود نسبت به دیگران حسادت می کنند، خودشیفته ها می توانند کاملاً توسط این احساسات فرسوده شوند. آن ها ممکن است دائماً از نظر منفی در مورد دارایی یا خوش شانسی دیگران بحث کنند، یا عقیده قوی بر این دارند که افراد دیگر به آن ها حسادت می کنند.
برخی از افراد خودشیفته از این انگیزه برای نزدیک شدن به افراد ثروتمند یا افراد مشهور استفاده می کنند و فعالانه سعی می کنند با آن ها معاشرت کنند. در محل کار، احساس حسادت باعث می شود که فرد خودشیفته کارهای همکاران خود را بدزدد یا حداقل آن ها را ناچیز جلوه دهد. فرد دارای خودشیفتگی ممکن است کارهای کمی در پروژه انجام داده باشد اما هنوز هم، فرد خودشیفته انتظار دارد نام وی در بالای پروژه ظاهر شود.
این افراد چه ویژگی هایی دارند؟
خودشیفتگان ممکن است احساس کنند کسی که بهتر از آن چه که انجام می دهد مدیون استراحت در محل کار خود است. خودشیفته نسبت به مهارتی که دیگران با سال ها کار سخت کسب کرده اند احساس غبطه می کند. اگر خودشیفته نتواند آن مهارت ها را بدست آورد، به استفاده از فرد ماهر فکر نمی کند. اگر فرد خودشیفته نتواند از شخصی برای رسیدن به خواسته خود استفاده کند، ممکن است او سعی کند آن شخص را از محل کار بیرون کند. این امر از رقابتی که خودشیفته حداقل برای مدتی با آن رو به رو می شود، کاسته می شود.
بی توجهی به افراد دیگر
خودشیفته ها اغلب تمایلات سو استفاده را نشان می دهند و از تعاملات خود با دیگران برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کنند. افراد مبتلا به این اختلال معمولاً روابط عاطفی شدیدی را با دوستان یا اعضای خانواده خود برقرار می کنند و از این ارتباط برای سودآوری خود استفاده می کنند. این نوع دستکاری بسیار متفاوت است اما می تواند شامل تغییرات خلقی آشکار، مشاجرات شدید و نیاز به سرزنش به دیگران باشد. در نهایت، این نگرش حتی اگر فرد خودشیفته احساس کم تری داشته باشد، باعث عصبانی شدن فرد خودشیفته از دیگران می شود. به عنوان مثال، اگر شخصی از خانواده خودشیفته بیمار شود، فرد خودشیفته ممکن است در بهترین حالت غفلت کند و در بدترین حالت نیز عصبانی باشد. از آن جا که فرد خودشیفته فاقد همدلی است، تصور رنج دیگران برای او دشوار است.
ابزار شرمساری و سرزنش و خصوصیات مشترک شخصیت های خودشیفته
شرمساری و سرزنش کردن به عنوان دو ابزار بسیار مهم در جعبه ابزار دستکاری فرد خودشیفته محسوب می شود. با این دوقلوهای سمی، فرد خودشیفته کنترل قربانیان خود را اعمال می کند. در ذهن فرد خودشیفته، ایجاد احساس شرم برای کسی باعث می شود که فرد خودشیفته موقعیت بالایی در یک رابطه داشته باشد. او همیشه برای یک قربانی یک موقعیت یک بار مصرف است. اگر قربانی به نوعی این توازن قدرت را بر هم بزند، فرد خودشیفته تمام ایستگاه ها را برای تنظیم مجدد روحیات خود بیرون می کشد.