چگونه زندگی در ذهن خود را متوقف کنیم؟
گاهی اوقات افراد به جای اینکه در زندگی اطرافشان شرکت کنند، در سر خود گیر می کنند. ممکن است متوجه شوید که فرصتها را از دست میدهید، در اضطراب و افسردگی به سر میبرید، یا در زندگیتان آنطور که میخواهید پیشرفت نمیکنید. زندگی در ذهن شما چالش های سختی را برای زندگی شما ایجاد می کند زیرا شما آنقدر که لازم است درگیر نیستید. در این مقاله از وب سایت همکده ما به این سوال پاسخ می دهیم که چگونه زندگی در ذهن خود را متوقف کنیم؟ مرکز مشاوره همکده اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران می باشد. این مرکز ارائه دهنده خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی می باشد.
“زندگی در ذهن خود” می تواند چند چیز متفاوت داشته باشد
اولین مورد “رویاپردازی ناسازگار” است. رویاپردازی ناسازگار زمانی است که فرد از رویاهای خود برای فرار از واقعیت ناراحت کننده ای استفاده می کند که ممکن است در حال تجربه آن باشد. این عادتی است که اغلب در دوران کودکی برای مقابله با سوء استفاده یا بی توجهی شکل می گیرد. کودک نمیتواند در مقابل آزارگر خود بایستد، وضعیت خود را تغییر دهد یا او را مجبور به ترک زندگی کند، بنابراین به رویاهای خود فرار میکند. مشکل این است که فقط با بزرگتر شدن آنها خاموش نمی شود. در عوض، تبدیل به یک مهارت مقابله ای ناسالم می شود که می تواند آنها را از حضور و درگیر شدن در لحظه باز دارد.
معنای دوم زمانی است که مردم خود را به طور منظم در دام افکار خود می بینند. برای مثال، یک فرد مضطرب ممکن است متوجه شود که دائماً نگران اتفاقاتی است که ممکن است در آینده بیفتد. آنها از تمام جزئیات، همه چیزهایی که اگر میخواهند عذاب میکشند و سعی میکنند چیزهای بدی را که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد، درک کنند.
این می تواند برای افراد مبتلا به افسردگی نیز مشکل ساز باشد که ممکن است لزوماً منتظر چیزی نباشند زیرا، می دانید، افسردگی است. در عوض، آنها ممکن است وقت خود را صرف جستجوی گذشته ای بهتر کنند که قبلاً از بین رفته است. ممکن است متوجه شوند که بیشتر به زمان هایی فکر می کنند که شادتر بودند و عملکرد بهتری داشتند.
مشکلات مهم در این زمینه
زندگی در ذهن خود چند مشکل مهم دارد. خیالپردازی دور از زندگی، رنج کشیدن برای آینده، یا آرزوی گذشته، شما را از زندگی در زمان حال باز میدارد، جایی که زندگی در حال وقوع است. شما نمی توانید آینده را پیش بینی کنید یا گذشته را تغییر دهید. درعوض، باید در زمان حال شرکت کنید تا زندگی مورد نظر خود را بسازید.
مشکل دیگر این است که افکار شما یک حلقه بسته هستند. وقتی با وسواس در مورد زندگی و موقعیت خود فکر می کنید، اطلاعات جدیدی به دست نمی آورید. زمانی می رسد که توجه آگاهانه به نشخوار فکری ناسالم تبدیل می شود، جایی که شما فقط در حال تکرار و تکرار افکار مشابه هستید. تنها کاری که انجام می دهد این است که به شما آسیب می زند، شما را تحت فشار قرار می دهد، و مقابله با هر چیزی را که می خواهید پاسخی برای آن پیدا کنید، سخت تر می کند.
هیچ یک از اینها دقیقاً اطلاعات جدید یا پیشگامانه نیستند. در واقع، متوجه خواهید شد که بسیاری از فلسفه ها، مذاهب و سیستم های اعتقادی وجود دارند که به دنبال پاسخی برای تثبیت ذهن شما در زمان حال هستند. این به این دلیل است که زندگی در ذهن خود مشکلی است که بسیاری از مردم اکنون، آن زمان و در آینده با آن روبرو هستند.
راه هایی برای توقف زندگی در ذهن خود
خبر خوب این است که راه هایی برای مقابله با این مشکل وجود دارد، از ذهن خود خارج شوید و به زمان حال بازگردید. خبر بد این است که به زمان و تلاش نیاز دارد. ممکن است مشکلی بزرگتر از تلاش برای اعمال کنترل بر افکارتان باشد. ممکن است لازم باشد قبل از اینکه به طور مؤثر این کار را انجام دهید، روی آسیب خود کار کنید یا سلامت روان خود را تحت کنترل بگیرید. با این حال، ممکن است در این روشهای مختلف برای رسیدگی به مشکل، آرامشی بیابید.
تکنیک های زمینه سازی را تمرین کنید
تکنیکهای زمینهسازی اغلب برای کمک به افراد در مواجهه با مشکلات حاد سلامت روان استفاده میشوند. به عنوان مثال، یک حمله اضطراب یا پانیک می تواند طاقت فرسا باشد و باعث شود ذهن شما به سمت افراط پرسه بزند. ایده این است که افکار خود را به زمان حال برگردانیم و به واقعیت بازگردانیم. همین تکنیکها میتواند برای افرادی که خود را در افکار خود گم کردهاند یا در رویاپردازی زندگیشان دور از ذهن هستند، مفید باشد. یک تکنیک زمینی ساده به نام 5-4-3-2-1 وجود دارد. وقتی متوجه شدید که در لحظه حال نیستید و به زندگی در ذهن خود مشغولید، کارهای زیر را انجام دهید:
- 5 چیز را که می توانید ببینید، تصدیق کنید.
- 4 چیز را که می توانید لمس کنید نام ببرید.
- 3 چیز را که می توانید بشنوید تصدیق کنید.
- 2 چیز را که می توانید بو کنید را بپذیرید.
- 1 چیزی را که می توانید بچشید، تصدیق کنید.
این تکنیک ذهن شما را از مسیر مضری که در آن قرار دارد خارج می کند. فرآیندهای فکری ناسالم و مضطرب اغلب مانند قطار به جلو می روند. وقتی قطاری تازه شروع به بلند شدن از ایستگاهش می کند، متوقف کردن آن بسیار آسان است. قطار کند حرکت می کند و هنوز هیچ حرکتی ایجاد نشده است. اما اگر قطار اجازه نگهداشتن نداشته باشد، در ادامه، سرعت آن افزایش می یابد و شتاب بیشتری می گیرد و توقف آن را بسیار دشوارتر می کند.
افکار ناخوشایند تقریباً مشابه هستند. تکنیکهای زمینهسازی به مختل کردن شتابی که فرآیندهای فکری ایجاد میکنند کمک میکند. آنها به متوقف کردن این افکار کمک می کنند قبل از اینکه به چیزی تبدیل شوند که به راحتی قابل کنترل یا توقف نیست.
یاد بگیرید آنچه را که نمی توانید کنترل کنید بپذیرید
برای این که زندگی در ذهن خود را متوقف کنیم می توانیم از این تکنیک استفاده ببریم. بسیاری از افرادی که در ذهن خود زندگی می کنند سعی در کنترل موقعیتی دارند که هیچ کنترلی روی آن ندارند. آنها ممکن است دائماً بیش از حد فکر کنند زیرا سعی می کنند راه خود را در مورد یک موقعیت ذاتا غیرمنطقی منطقی کنند. چرا این شخص این کار را کرد؟ این شخص چرا چنین کرد؟ چرا با من اینطور رفتار کردند؟ چرا کار درست را انجام ندادند؟ پاسخ بسیار ساده است. انسان ها موجوداتی عاطفی هستند که اغلب کارهایی را به عنوان یک واکنش زانویی به احساساتی که تجربه می کنند انجام می دهند.
فقط همین است که هست آنها کاری را انجام دادند، نه به این دلیل که در نظر داشتند این کار چه تأثیری بر سایر افراد اطرافشان می گذارد، بلکه به این دلیل که احساس می کردند و نسبت به آن احساس واکنش نشان می دادند. همین را می توان حتی برای افرادی که در ذهنشان زندگی می کنند نیز گفت. هر چیزی که آنها تجربه می کنند باعث واکنش عاطفی می شود، بنابراین به جای اینکه با مشکل برخورد کنند یا آن را رها کنند، به ذهن خود عقب نشینی می کنند تا در مورد آن فکر کنند یا رویاپردازی کنند.
برای توقف زندگی در ذهن روی مشاهده افکار خود کار کنید
ایده پشت مشاهده افکار شما این است که افکار خود را از واکنش های عاطفی فوری جدا کنید. به عنوان مثال، فرض کنید شخصی بدون دلیل به شما توهین می کند. شما در حال انجام کار هستید، و شخصی که به وضوح روز بدی را سپری می کند، در مورد چیزی که کاملاً خارج از کنترل شماست با شما صحبت می کند. واکنش تند به توهین اغلب حالت تدافعی است. این شخص به شما حمله می کند، بنابراین شما باید برای دفاع از خود آماده شوید. درست؟ واکنش فوری شما ممکن است این باشد که با عصبانیت به آن شخص پاسخ دهید. از این گذشته، وقتی شما فقط سعی می کنید زندگی خود را بگذرانید و کار خود را انجام دهید، چگونه به شما جرات می دهند؟ چگونه جرأت می کنند تصور کنند که می توانند بیرون بیایند و بدون هیچ دلیلی به شما حمله کنند؟ باید برای خودت بایستی!
اما یک انتخاب وجود دارد. می بینید، ایستادن برای خود لزوماً به این معنی نیست که باید عصبانی شوید و به آن پاسخ دهید. که به راحتی می تواند یک وضعیت را به چیزی غیرقابل کنترل تبدیل کند. و تشدید شخصیتی که استعداد اجتماعی لازم برای انجام این کار را ندارد می تواند موضوعی سوال برانگیز باشد. در عوض، ممکن است لازم باشد قبل از ادامه، چند ثانیه وقت بگذاریم تا وضعیت را در نظر بگیریم. مشاهده افکارتان این است که مستقیماً روی آنها نپرید و آنها را به جایی که میروند سوار نکنید. در عوض، یک کار واقعاً آسان که می توانید انجام دهید این است که فقط حدود 10 ثانیه صبر کنید و قبل از تصمیم به انجام کاری به احساس خود فکر کنید.
درباره آن با یک فرد حامی صحبت کنید
در ارتباط با زندگی در ذهن خود با یک فرد حامی صحبت کنید. من به طور خاص کلمات “فرد حامی” را انتخاب کردم زیرا برخی از افراد در حال حاضر در جایی نیستند که دوستان یا عزیزانی داشته باشند که به آنها تکیه کنند. همچنین ممکن است توسط افراد ناسالم احاطه شده باشید که می توانند مشکل را بدتر کنند. افراد حامی می توانند دوستان یا عزیزان باشند، اما می توانند اعضای یک گروه حمایتی یا یک درمانگر نیز باشند.
ایده پشت صحبت کردن درباره وضعیت این است که خود را از تفکر دایره ای خارج کنید. فردی که در ذهن خود زندگی می کند و در فرآیندهای فکری خود غرق شده است، خود را در دایره ای می بیند. صحبت کردن با شخص دیگری به مختل کردن این فرآیند کمک می کند زیرا آنها می توانند شما را در جهت رو به جلوتر تغییر جهت دهند.