۵ استراتژی برتر برای بازیابی مغز پس از آسیب

هنگامی که مغز آسیب می بیند، مانند موارد TBI، ضربه مغزی، سکته مغزی یا سایر شرایط عصبی، اقدامات مهمی وجود دارد که متخصصان پزشکی برای حفظ و بازیابی سازمان و عملکرد مغز باید انجام دهند. بر اساس تجربیات بالینی موجود و پس از تحقیق کامل در ادبیات پزشکی آسیب مغزی، استراتژی اصلی را برای دستیابی به این حفظ و ترمیم شناسایی شده است. بازیابی مغز پس از آسیب بسیار مهم است.

استراتژی های بازیابی مغز

برای بازیابی مغز نیاز به استراتژی های مهمی است که در ادامه به بررسی آن ها می پردازیم. این استراتژی ها به ما تکنیک های بسیاری را می آموزند. برای رفع مشکلات مغزی می توانید به مرکز مشاوره همکده مراجعه نمایید. مرکز مشاوره همکده که  اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران است، ارائه دهنده خدمات حضوری و مشاوره تلفنی روان شناسی می باشد. اما بعد از آن بیایید با هم استراتژی های مهم را بررسی کنیم.‌

استراتژی 1: حفاظت از سلول های عصبی از طریق مداخلات ترمیمی

  

با فراهم آوردن مداخلات حاد که سعی در ترمیم و تثبیت مغز برای بازیابی مغز پس از آسیب دارند، در دوره ترمیم فوری بدنبال آسیب مغزی، تأثیر آسیب را کاهش دهید. حفظ نورون هایی که فرد در آن متولد می شود مهم ترین عامل در بهبودی پس از آسیب مغزی است که در وهله اول با اقدامات پیشگیری از آسیب می توان به این مهم دست یافت. وقتی آسیب دیدگی رخ می دهد، اجرای مداخلاتی که سلول های مغز را حفظ می کنند بسیار مهم است.

اقدامات انجام شده برای حفظ خون رسانی، حفظ اکسیژن و تغذیه به مغز و مهار عواملی که باعث وخیم شدن در نقطه آسیب می شوند و فراتر از آن توسط اولین پاسخ دهندگان همراه با سیستم های عصبی و تیم مراقبت های ویژه انجام می شود، در نتیجه بیمار پس از آسیب دارای شرایط اساسی است. مداخله در مراحل اولیه مجموعه بعدی اقدامات محافظت از نورون را ارائه می دهد. در سطح فیزیولوژیکی، تمرکز اصلی درمان با بررسی های دقیق به موارد زیر می رسد:

متوقف کردن ذهنیت و مشکلات مغزی از حوادث مخرب برای بازیابی مغز پس از آسیب

تخریب هایی که پس از آسیب رخ می دهد که شامل آزاد سازی گسترده انتقال دهنده های عصبی مانند گلوتامات و استیل کولین است که بیش از حد سیستم عصبی را تحریک می کند. قطع این روند توانایی عصبی را در حفظ سیستم روشن و خاموش که تولید پیام می کند و باعث عملکرد انسان می شود، حفظ می کند.

مدیریت جذب بیش از حد کلسیم در سلول که سیستم تولید انرژی شامل میتوکندری سلول را که برای کار سیستم عصبی لازم است، عقب می اندازد. جلوگیری از تجزیه غشای سلول، جایی که تبادل طبیعی یون ها اتفاق می افتد. علاوه بر این، جلوگیری از تجمع محصولات سمی که از تجزیه غشای سلول تجمع می یابد.

متوقف کردن تورم مغز و افزایش فشار داخل جمجمه

اقداماتی که بر چنین آبشار مخرب پس از آسیب تأثیر می گذارد، به طور کلی در مرحله حاد اجرا می شود و ممکن است شامل استراحت مغزی و همچنین مداخلات مراقبت های جراحی و مراقبت های ویژه مانند کنترل فشار خون، آرام بخشی، تهویه و بهبود مغز باشد.

استراتژی 2: درک تاریخ طبیعی روند بهبودی برای هر فرد

بازیابی مغز پس از آسیب

چالشی که پزشکان در ارزیابی و درمان آسیب مغزی (TBI) / ضربه مغزی با آن روبرو هستند این است که در بسیاری از موارد، درک درستی از تاریخچه طبیعی (چگونگی پیشرفت بیماری در طول زمان) از مغز در حال بهبودی نداریم. پیچیدگی مغز و عوامل چند بعدی مانند شدت، نوع و ماهیت آسیب، دسترسی به درمان و حمایت خانواده و جامعه.

در حالی که ما درک بهتری از ph داریم. تغییرات روان شناختی مغز در طی روند بهبودی، بعضی اوقات قادر به مطابقت دادن آن تغییرات با سایر عناصر چند بعدی مانند اختلالات عصبی رفتاری، جسمی و شناختی نیستند. بازیابی مغز پس از آسیب بسیار مهم است. آسیب و بازیابی از استفاده بیش از حد انرژی در فازهای اولیه به نقطه محدودیت در دسترس بودن انرژی در اثر آسیب به سیستم های تولید انرژی می رسد.

در طی این انتقال، ترسیم تاریخچه طبیعی پیشرفت بیمار در حین بهبودی بسیار مهم است. عدم تشخیص پزشکان توسط کلینیک ها می تواند منجر به رویکرد شات گان برای تشخیص و درمان شود که ممکن است مناسب نباشد.

استراتژی 3: اجرای روش درمانی مناسب در طول تاریخ طبیعی آسیب و بهبودی

پس از تعیین مکان در تاریخچه طبیعی آسیب و بهبودی، روش درمانی بیمار می تواند با موفقیت اجرا شود. روش های درمانی باید براساس درک فیزیولوژی و مشتقات عملکردی که می توانند در طول بهبودی تغییر کنند، به طور مناسب تغییر کنند. روش های درمانی که ممکن است در مراحل اولیه موثر باشد ممکن است در مراحل بعدی به دلیل تغییر ماهیت مداوم مغز در حال بهبودی موثر نباشد.

مداخلات مناسب با استفاده از دامنه های زمانی، مرحله ای، پارامترهای تشخیصی و امتحانی و حالت های عملکردی برای معرفی مناسب انواع روش های درمانی  تنها محدود به درمان های نورو فارماکولوژی و توانبخشی حیاتی نیستند. درک این نکته نیز مهم است که توانایی مغز در تحمل یک روش خاص بسیار به توانایی آن در کنترل برخی از فعالیت ها بستگی دارد. دانستن اینکه مغز در کجای روند بهبودی قرار دارد، می تواند ما را درمورد اینکه چه زمانی یک ورزشکار باید به استراحت خود ادامه دهد یا به بازی برگردد، یا داروی خاص می تواند موثر باشد ، راهنمایی می کند.

استراتژی 4: تعیین کنید که سیستم عصبی در طی بهبودی چه مکانیسم های جبرانی ایجاد می کند و مداخله مناسب را برای پیشبرد نتایج مثبت ارائه می دهد

مغز در هر مرحله از بهبودی توانایی سازگاری و جبران را دارد. این امر اغلب با رفتارهایی نمایان می شود که پزشکان گاهی اوقات قادر به انجام آن نیستند. نمونه ای از این موارد در بازیابی عصبی رفتاری عملکردهای اجرایی، از جمله برنامه ریزی، کنترل عاطفی و تکانه ای، تفکر انعطاف پذیر و موارد دیگر، در صورت آسیب به قشر پیش پیشانی (جلوی مغز) است. با بهبود قشر جلوی مغز، بیماران درک بهتری از محدودیت های خود پیدا می کنند، که اغلب علت افسردگی است. از دیدگاه درمان، پزشکان باید این پیشرفت را ببینند نه بدتر کنند. با درک مکانیسم های جبرانی در طی بهبودی، به عنوان مثال با درک افسردگی بیمار ، یک پزشک می تواند با موفقیت بیمار را در روند بهبودی مدیریت کند.

در مورد TBI ، مسائلی مانند سرگیجه و سردرد هنگام قرار گرفتن در معرض حرکت در محیط باعث مشکل می شود و در نتیجه مغز محافظ و جبرانی است که به بدن “می گوید” آن ها آماده نیستند از عهده تحریک چنین محرک هایی برآیند. مکانیسم جبرانی می تواند به ارگانیسم کمک کند و آسیب برساند. وظیفه هر فرد به عنوان پزشک بالینی تسهیل مواردی است که به آن ها کمک می کند و دلسرد کردن در آن ها نیست.

استراتژی 5: اجرای یک فرایند توانبخشی مناسب

پزشکان و متخصصان روان شناسی باید در مورد هدف از مداخله در طول درمان روشن باشند. پس از دستیابی به سطح سازمان موجود در مغز بیمار و شایط در حال بهبودی، اقدامات برای توانبخشی بیمار می تواند یک یا چند مورد از این سه جهت متمرکز را انجام دهد:

 بازگرداندن توابع قبلاً تاسیس شده در هر زمان ممکن

به عنوان مثال اگر بیمار با ضعف طرف راست دچار سکته مغزی شود و مغز تا حدی بهبود یابد که بیمار به حالت عادی برگردد، ترمیم محسوب می شود.

اصلاح عملکرد بیمار برای جبران زمانی که آن ها قادر به بازیابی عملکرد های قبلی خود نیستند.

به عنوان مثال اگر بیمار دچار سکته مغزی با ضعف سمت راست شود و مغز تا مرحله عملکرد بهبود یابد، با این وجود راه رفتن وی هنوز به دلیل سکته به حالت عادی برنگشته است (اثر مشترک ضعف در یک پا است) مجبور به اصلاح راه رفتن می شود. از آنجایی که آن ها کاملا به حالت عادی برنگشته اند، مجبورند با تغییر نحوه راه رفتن ، ناتوانی را در خود جای دهند.

سازگاری با محیط بیمار. هنگامی که عملکردهای بیمار قادر به بازیابی نیستند و توانایی کمی برای جبران آن وجود دارد.

اگر بیمار با ضعف طرف راست دچار سکته مغزی شود و مغز تا حدی بهبود یابد که بیمار به حالت عادی برگردد، ترمیم محسوب می شود.

نکته قابل توجه درباره بازیابی مغز پس از آسیب

به عنوان مثال اگر بیمار سکته مغزی با ضعف سمت راست  داشته باشد و مغز تا مرحله عملکرد بهبود یابد، با این حال راه رفتن وی به دلیل سکته هنوز به حالت عادی بر نمی گردد (اثر مشترک). آن ها باید راه رفتن خود را اصلاح کنند.

استفاده از این ۵ اصل، یک رویکرد علمی و عملی برای بهبودی پس از ضربع مغزی را فراهم‌ می کند.

 

 

منابع
psychologytoday.com

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا