تاثیر نظریات گوردون آلپورت بر روان شناسی
همان طور که قبلا هم برای شما گفتیم نظریات بسیار متفاوتی در روان شناسی وجود دارد. افرادی زیادی در طول سالیان سال وجود داشتند که نظریات مختلف روان شناسی را ارائه داده اند. یکی از اشخاصی که همه ما آن را می شناسیم فروید هست. فروید نظریه روان کابی و رشد افراد را گفت و تاکید کرد که ذهن افراد به به بخش های ناخود آگاه و خود آگاه ، ایگو پ سوپر ایگو تقسیم می شود. اما خیلی از افراد هم به خصوص پزشکان و روان شناسان نوین این نظریات را نقض کردند یا بخشی از آن را تایید نکردند. در ادامه این مقاله که در وبسایت همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره آنلاین در ایران و ارائه دهنده خدمات مشاوره و روان شناسی نوشته شده است می خواهیم درباره تاثیر نظریات گوردون آلپورت بر روان شناسی صحبت کنیم.
تاثیر نظریات گوردون آلپورت بر روان شناسی شخصیت
در ادامه به بررسی این نظریه برای شما خواهیم پرداخت.
نظریه صفات
گوردون آلپورت یک روانشناس پیشگام بود که اغلب از وی به عنوان یکی از بنیان گذاران روانشناسی شخصیت یاد می شود. او به نفع رویكرد خود كه بر اهمیت تفاوت های فردی و متغیرهای موقعیتی تأكید داشت، دو مكتب فكری غالب در روانشناسی در آن زمان، روانكاوی و رفتارگرایی را رد كرد. امروز شاید او را بیشتر بخاطر سهم خود در نظریه ویژگی های شخصیتی بخاطر بسپارند. در مروری بر تأثیرگذارترین روانشناسان قرن بیستم، آلپورت در رتبه یازدهم برجسته ترین روانشناس قرار گرفت.
اوایل زندگی گوردون آلپورت
گوردون آلپورت در 11 نوامبر 1897 در مونتزوما، ایندیانا متولد شد. وی از هر چهار برادر کوچک ترین فرزند بود و اغلب او را خجالتی، اما سخت کوش و اهل مطالعه نیز معرفی می کردند. مادرش معلم مدرسه بود و پدرش پزشکی بود که اخلاق کاری قوی را در آلپورت ایجاد کرد. در دوران کودکی، پدرش از خانه خانوادگی برای خانه داری و معالجه بیماران استفاده می کرد.
آلپورت در سال های نوجوانی
آلپورت در سال های نوجوانی تجارت چاپی خود را انجام می داد و به عنوان سردبیر روزنامه دبیرستان خود فعالیت می کرد. در سال 1915، آلپورت در کلاس خود دوم فارغ التحصیل شد و به کالج هاروارد، جایی که یکی از برادران بزرگ تر او، فلوید هنری آلپورت، در بخش مخصوص Ph.D دانشگاه درس می کرد، بورسیه شد. در روانشناسی پس از اخذ مدرک لیسانس در رشته فلسفه و اقتصاد از هاروارد در سال 1919، آلپورت برای تدریس فلسفه و اقتصاد به استانبول ترکیه سفر کرد. پس از یک سال تدریس، برای پایان تحصیلات به هاروارد بازگشت. آلپورت دکترای خود را کسب کرد. در روان شناسی در سال 1922 به راهنمایی هوگو مونستربرگ.
ملاقات با زیگموند فروید
در مقاله ای با عنوان “الگو و رشد شخصیت”، آلپورت تجربه خود در ملاقات با روانپزشک، زیگموند فروید را بازگو کرد. وقتی او 22 ساله بود، آلپورت برای دیدار با روانکاو مشهور به وین در اتریش سفر کرد. وی پس از ورود به دفتر فروید، با حالتی عصبی نشست و داستانی در مورد پسر جوانی تعریف کرد که در سفر به وین در قطار دیده بود. پسربچه یا همان شخصی که آلپورت درباره او توضیح داد این گونه بود که، کودک از کثیف شدن ترس داشت و از نشستن جایی که قبلاً مردی با ظاهری کثیف نشسته بود خودداری کرد. آلپورت این نظریه را مطرح كرد كه كودك این رفتار را از مادرش كه به نظر می رسد بسیار سلطه گر است، بدست آورده است. فروید لحظه ای آلبورت را مطالعه کرد و سپس پرسید: “و آیا آن پسر کوچک تو بودی؟”
تاثیر نظریات گوردون آلپورت بر روان شناسی
آلپورت این تجربه را تلاش فروید برای تبدیل یک مشاهده ساده به تجزیه و تحلیل خاطره ناخودآگاه فرض شده آلپورت از کودکی خود می دانست. این تجربه بعداً یادآوری می کند که روانکاوی تمایل به کاوش خیلی عمیق دارد. از سوی دیگر در زمینه رفتارگرایی، آلپورت معتقد بود به اندازه کافی ذهن خود را آماده نکرده است. در عوض، آلپورت تصمیم گرفت که هم روانکاوی و هم رفتارگرایی را رد کند و از رویکرد منحصر به فرد خود در شخصیت استقبال کند. در این مرحله از تاریخ روانشناسی، رفتارگرایی به نیروی مسلط در ایالات متحده تبدیل شده بود، و روانکاوی همچنان یک نفوذ قدرتمند بود. رویکرد آلپورت به روانشناسی انسانی، تأثیر تجربی رفتارگرایان را با این تصدیق که تأثیرات ناخودآگاه نیز می تواند در رفتار انسان نقش داشته باشد، ترکیب کرد.
حرفه گوردون آلپورت
آلپورت در سال 1924 در هاروارد کار خود را آغاز کرد و بعداً برای پذیرش موقعیت دارتموث را ترک کرد. تا سال 1930، او به هاروارد بازگشت و در آن جا برای بقیه حرفه آکادمیک خود باقی ماند. در طول اولین سال تحصیل در هاروارد، وی تدریس می کرد که به احتمال زیاد اولین کلاس روانشناسی شخصیت است که در ایالات متحده ارائه می شود. کار او به عنوان یک معلم همچنین تأثیر زیادی بر برخی از شاگردان وی داشت، از جمله استنلی میلگرام، جروم اس. برونر، لئو پستمن، توماس پتی گرو و آنتونی گرین والد که هر کدام از روان شناسان محبوب امروزی هستند.
تاثیر نظریات گوردون آلپورت بر روان شناسی، نظریه صفت شخصیت
آلپورت را شاید بتوان بیشتر به خاطر نظریه ویژگی های شخصیتی اش شناخت. وی توسعه این نظریه را با مرور فرهنگ لغت و یادداشت هر اصطلاحی که ویژگی های شخصیتی را توصیف می کند آغاز کرد. وی پس از تهیه لیستی از 4504 صفت مختلف، آن ها را در سه دسته مختلف صفت سازمان داد ، از جمله
صفات اصلی
این صفات بر کل شخصیت فرد حاکم است. تصور می شود صفات اصلی کاملاً نادر است.
صفات محوری
صفات مشترکی که شخصیت ما را می سازد. صفاتی مانند مهربانی، صداقت و صمیمی بودن همه از مصادیق اصلی هستند.
صفات ثانویه
صفاتی هستند که فقط تحت شرایط و شرایط خاصی وجود دارند. به عنوان مثال یک ویژگی ثانویه، عصبی شدن قبل از سخنرانی در برابر گروه بزرگی از افراد است. چند ویژگی شخصیتی در او نیز وجود دارد.
مشارکت در روانشناسی
آلپورت در 9 اکتبر 1967 درگذشت. علاوه بر تئوری ویژگی های شخصیتی او نظریات دیگری هم داشت. علامت پاک نشدنی در روانشناسی. آلپورت به جای تمرکز بر رویکردهای روانکاوی و رفتاری که در زمان وی رواج داشت ، در عوض استفاده از رویکرد التقاطی را انتخاب کرد. به عنوان یکی از چهره های بنیانگذار روانشناسی شخصیت، تأثیر ماندگار او هنوز هم احساس می شود.
شخصیت چیست؟
واژه شخصیت خود از واژه لاتین persona ناشی می شود که به نقابی نمایشی برای اجرا کردن نقش های مختلف یا پنهان کردن هویت آن ها توسط مجری ها اطلاق می شود. در ابتدایی ترین حالت، شخصیت الگوهای مشخصی از افکار، احساسات و رفتارهاست که فرد را منحصر به فرد می کند. اعتقاد بر این است که شخصیت از درون فرد ناشی می شود و در طول زندگی نسبتاً ثابت باقی می ماند. در حالی که تعاریف مختلفی از شخصیت وجود دارد، بیشتر آن ها بر الگوی رفتارها و خصوصیاتی تمرکز می کنند که می توانند به پیش بینی و توضیح رفتار فرد کمک کنند. توضیحات مربوط به شخصیت می تواند بر تأثیرات مختلفی متمرکز باشد، از توضیحات ژنتیکی برای ویژگی های شخصیتی گرفته تا نقش محیط و تجربه در شکل گیری شخصیت یک فرد نمونه ای از این تاثیرات هستند.
خصوصیات شخصیت
بنابراین دقیقاً چه چیزی یک شخصیت را تشکیل می دهد؟ صفات و الگوهای فکری و عاطفی نقش مهم و همچنین ویژگی های اساسی زیر شخصیت را بازی می کنند:
سازگاری
به طور کلی رفتارها یک نظم و نظم قابل تشخیص دارند. اساساً، افراد در شرایط مختلف به همان روش ها یا روشهای مشابه عمل می کنند.
روانشناختی و فیزیولوژیکی
شخصیت یک ساختار روان شناختی است، اما تحقیقات نشان می دهد که تحت تأثیر فرایندها و نیازهای بیولوژیکی نیز قرار دارد.
رفتارها و عملکردها
شخصیت نه تنها بر نحوه حرکت و واکنش ما در محیط تأثیر می گذارد، بلکه باعث می شود از راه های خاصی عمل کنیم.
عبارات متعدد
شخصیت بیش از رفتار نشان داده می شود. همچنین می تواند در افکار، احساسات، روابط نزدیک و سایر تعاملات اجتماعی ما دیده شود. ویژگی های شخصیتی بسیار زیاد هستند و شما می توانید در کتاب های مختلف روان شناسی آن ها را بخوانید.
چگونه شخصیت رشد می کند؟
تعدادی نظریه در مورد چگونگی رشد شخصیت وجود دارد و مکاتب مختلف فکری در روان شناسی بر بسیاری از این نظریه ها تأثیر می گذارد. برخی از این دیدگاه های اصلی در مورد شخصیت شامل موارد زیر است. نظریه های جدید، دیدگاه های اولیه شخصیت است. این نظریه ها حاکی از آن است که تعداد محدودی از “تیپ های شخصیتی” وجود دارد که به تأثیرات بیولوژیکی مربوط می شوند، از جمله:
1.نوع A: کمال گرا، بی حوصله، رقابتی، وسواس به کار، موفقیت گرا، پرخاشگر، تحت فشار
2.نوع B: استرس کم، آرام مزاج، انعطاف پذیر، خلاق، سازگار با تغییر، بیمار، تمایل به تعویق انداختن
3.نوع C: کاملاً وظیفه شناس، کمال گرا، برای آشکار کردن احساسات (مثبت و منفی) مبارزه می کنند
4.نوع D: احساس نگرانی، غم، تحریک پذیری ، چشم انداز بدبینانه، گفت و گوی منفی با خود، پرهیز از موقعیت های اجتماعی، عدم اعتماد به نفس، ترس از طرد شدن، ظاهر نگران، ناامیدی
سخن آخر
شخصیت همیشه جزو یکی از عوامل مهم در روان شناسی بوده و هست. دانشمندان مختلفی نیز در دنیا درباره شخصیت صحبت کردند و نظریات آن ها بسیار حائز اهمیت بوده است. در این مقاله از مرکز مشاوره همکده ما در ارتباط با روانشناسی خاص و نظریه گوردون صحبت کردیم.