چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی
وقتی احساساتمان را دفن می کنیم، همان چیزی را که هستیم دفن می کنیم. در واقع ما با نادیده گرفتن احساسات خود منجر به بروز مشکلاتی بسیار در زندگی خود می شویم. مشکلاتی که نه تنها بر حال بلکه بر آینده ما هم اثرات منفی دارد. می تواند مشکلات را با کوله باری از مسائل دیگر همراه کند. در این مقاله از وب سایت مرکز مشاوره همکده ما به بررسی چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی می پردازیم. این مرکز ارائه دهنده خدمات حضوری و در کنار آن مشاوره تلفنی روان شناسی می باشد. مرکز مشاوره همکده اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره در ایران با متخصصان زبده و کارآزموده است.
چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی
چه در دوران کودکی شاهد خشونت بوده یا تجربه کرده باشید و چه مراقبین شما از نظر عاطفی یا فیزیکی به شما بی توجهی کرده اند، زمانی که در یک محیط آسیب زا بزرگ می شوید احتمالاً در بزرگسالی همچنان نشانه هایی از آن ضربه را نشان می دهید. کودکان از وقایعی که شاهد آن هستند و اتفاقاتی که برایشان می افتد معنا می بخشند و نقشه ای درونی از چگونگی جهان ایجاد می کنند. این معناسازی به آنها کمک می کند تا با آن کنار بیایند. اما اگر کودکان با بزرگ شدن نقشه درونی جدیدی ایجاد نکنند، روش قدیمی آنها برای تفسیر جهان می تواند به توانایی آنها برای عملکرد بزرگسالان آسیب برساند.
در حالی که آسیبهای عاطفی دوران کودکی اثرات جانبی زیادی دارد، در اینجا به طور خاص به چهار روشی که آسیبهای عاطفی دوران کودکی بر ما به عنوان بزرگسالان تأثیر میگذارد، میپردازیم. چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی عبارتند از:
خود دروغین
درمانگران ترمای عاطفی دوران کودکی، معمولا بیماران زیادی را می بینند که زخم های عاطفی دوران کودکی را تا بزرگسالی با خود حمل می کنند. یکی از راههایی که این زخمها خود را نشان میدهند، ایجاد یک خود کاذب است. ما در کودکی دوست داریم والدینمان ما را دوست داشته باشند و از ما مراقبت کنند. وقتی والدین ما این کار را نمی کنند، ما سعی می کنیم به آن کودکی تبدیل شویم که فکر می کنیم دوستش خواهند داشت. با دفن احساساتی که ممکن است مانع برآورده شدن نیازهایمان شوند، یک خود کاذب ایجاد می کنیم – شخصی که به دنیا ارائه می کنیم.
وقتی احساسات خود را دفن می کنیم، ارتباط خود را با آنچه واقعاً هستیم از دست می دهیم، زیرا احساسات ما جزء جدایی ناپذیر ما هستند. ما زندگی خود را با وحشت می گذرانیم که اگر اجازه دهیم نقاب بریزد، دیگر مورد توجه، دوست داشتن یا پذیرفته شدن قرار نخواهیم گرفت. بهترین راه برای کشف هویت واقعی در زیر خود کاذب این است که با یک درمانگر متخصص در آسیب های عاطفی دوران کودکی صحبت کنید و می تواند به شما کمک کند دوباره با احساسات خود ارتباط برقرار کنید و احساسات خود را به گونه ای بیان کنید که احساس امنیت و کامل بودن داشته باشید. در این مسیر درمانگران مرکز مشاوره همکده به شما کمک می کنند تا مشکلات خود را رفع کنید.
تفکر قربانی
یکی از چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی تفکر قربانی است. آنچه در مورد خود فکر می کنیم و به آن اعتقاد داریم، خودگویی ما را تحریک می کند. نحوه صحبت ما با خود می تواند ما را توانمند یا ناتوان کند. خودگویی منفی ما را ناتوان می کند و باعث می شود احساس کنیم هیچ کنترلی بر زندگی خود نداریم – مانند قربانیان. ما ممکن است در کودکی قربانی شده باشیم، اما مجبور نیستیم در بزرگسالی قربانی بمانیم. حتی در شرایطی که فکر می کنیم حق انتخاب نداریم، همیشه یک انتخاب داریم، حتی اگر این قدرت انتخاب باشد که چگونه در مورد زندگی خود فکر کنیم. ما در دوران کودکی کنترل کمی بر محیط و زندگی خود نداریم، اما دیگر کودک نیستیم. این احتمال وجود دارد که ما بیش از آن چیزی که فکر می کنیم توانایی تغییر وضعیت خود را داریم.
به جای اینکه خودمان را قربانی بدانیم، می توانیم خود را بازماندگان بدانیم. دفعه بعد که احساس کردید در دام افتاده اید و انتخابی ندارید، به خود یادآوری کنید که بیش از آنچه فکر می کنید توانایی و کنترل دارید.
منفعل-تهاجمی
سومین گزینه در میان چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی این گزینه است. وقتی کودکان در خانوادههایی بزرگ میشوند که فقط در آن عصبانیت ناسالم وجود دارد، با این باور بزرگ میشوند که خشم غیرقابل قبول است. اگر شاهد ابراز خشم شدید، در بزرگسالی ممکن است فکر کنید که خشم یک احساس خشن است و بنابراین باید سرکوب شود. یا، اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که خشم را سرکوب میکند و والدینتان به شما یاد دادهاند که خشم در فهرستی از احساساتی است که قرار نیست آنها را احساس کنید، آن را سرکوب میکنید، حتی در بزرگسالی که میتواند از خشم سود ببرد.
اگر نتوانید عصبانیت خود را ابراز کنید چه اتفاقی می افتد؟ اگر کسی هستید که احساسات ناراحت کننده خود را سرکوب می کند، احتمالاً از قبل پاسخ را می دانید: هیچی. شما هنوز هم احساس عصبانیت می کنید. در نهایت، خشم یک احساس طبیعی و سالم است که همه ما تجربه می کنیم. اما به جای حل و فصلی که با اعتراف به خشم خود و رفع آنچه باعث آن شده است، فقط عصبانی می مانید. شما احساسات خود را مستقیماً بیان نمی کنید، اما از آنجایی که نمی توانید واقعاً خشم را سرکوب کنید، احساسات خود را از طریق پرخاشگری منفعلانه ابراز می کنید.
انفعال یکی از چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی
اگر در کودکی مورد غفلت قرار گرفته اید یا توسط مراقبانتان رها شده اید، ممکن است خشم و ترس خود را به این امید دفن کرده باشید که این بدان معناست که هیچ کس دیگر هرگز شما را رها نخواهد کرد یا از شما غفلت نخواهد کرد. با این حال، وقتی بچه ها این کار را می کنند، اتفاقی که می افتد این است که ما در نهایت خودمان را رها می کنیم. زمانی که احساسات خود را احساس نمی کنیم، خود را عقب نگه می داریم. ما در نهایت منفعل می شویم و به پتانسیل خود عمل نمی کنیم. فرد منفعل به خود می گوید: “من می دانم چه کاری باید انجام دهم اما آن را انجام نمی دهم.”
وقتی احساساتمان را دفن می کنیم، همان چیزی را که هستیم دفن می کنیم. به دلیل آسیب های عاطفی دوران کودکی، ممکن است یاد گرفته باشیم که قسمت هایی از خودمان را پنهان کنیم. در آن زمان، این ممکن است به ما کمک کند. اما به عنوان بزرگسالان، ما به احساس خود نیاز داریم. احساسات می تواند به ما بگوید که کی هستیم و چه می خواهیم، و ما را به سمت تبدیل شدن به افرادی که می خواهیم باشیم راهنمایی کنند.
اثرات ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی در زمینه سلامتی
تجربه سوء استفاده یا بی توجهی در کودکی می تواند تأثیر قابل توجهی بر کیفیت زندگی بزرگسالان داشته باشد. این تأثیر را می توان در چندین زمینه احساس کرد، مانند سلامت عاطفی، سلامت جسمی، سلامت روان و روابط شخصی. در ادامه ما به بررسی این موارد مهم می پردازیم.
سلامت عاطفی
بازماندگان سوء استفاده در دوران کودکی اغلب ممکن است احساس اضطراب، نگرانی، شرم، گناه، درماندگی، ناامیدی، اندوه، اندوه و خشم را تجربه کنند. در واقع سلامت عاطفی آن ها در کنار چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی تحت تاثیر قرار می گیرد. شاید این بخش های درگیر مشکلات زیادی به همراه داشته باشند. از این رو شما می توانید با رواندرمانی این مشکلات را حل کنید.
سلامت روان
زنده ماندن از سوء استفاده یا تروما در دوران کودکی با میزان بالاتری از اضطراب، افسردگی، خودکشی و آسیب به خود، PTSD، سوء مصرف مواد مخدر و الکل و مشکلات روابط مرتبط است. در واقع سلامت روانی شاخه های بسیاری را در بر می گیرد که همه ناشی از ترومای دوران کودک بر بزرگسالی می باشد.
سلامت جسمانی
کودکانی که در معرض آزار و آسیب قرار میگیرند، ممکن است به آنچه «پاسخ استرس شدید» گفته میشود، دچار شوند. این می تواند بر توانایی آنها در تنظیم احساسات تأثیر بگذارد، منجر به مشکلات خواب، کاهش عملکرد سیستم ایمنی و افزایش خطر ابتلا به تعدادی از بیماری های جسمی در بزرگسالی شود. این گزینه در کنار چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی مشکلات زیادی را به همراه خواهد داشت.
از دوران نوزادی تا نوجوانی، زیست شناسی بدن رشد می کند. عملکرد بیولوژیکی طبیعی تا حدی توسط محیط تعیین می شود. وقتی کودکی با ترس یا تحت استرس دائمی یا شدید بزرگ میشود، سیستم ایمنی و سیستمهای پاسخ استرس بدن ممکن است به طور طبیعی رشد نکنند. بعداً، هنگامی که کودک یا بزرگسال در معرض حتی سطوح معمولی استرس قرار میگیرد، این سیستمها ممکن است به طور خودکار به گونهای پاسخ دهند که گویی فرد تحت استرس شدید است. استرس در یک محیط می تواند رشد مغز و سیستم عصبی را مختل کند. فقدان تحریک ذهنی در محیطهای غفلتآمیز ممکن است مغز را از رشد به پتانسیل کامل خود محدود کند.
نگاه آخر بر تروما
در این مقاله از وب سایت مرکز مشاوره همکده ما به بررسی چهار اثر ترومای دوران کودکی بر بزرگسالی پرداخته ایم. در عین حال ما سلامت جسمانی، عاطفی و روانی را نیز بررسی کردیم. اگر شما با این مشکل دست و پنجه نرم می کنید، می توانید با متخصصان ما در مرکز مشاوره همکده به صورت حضوری و تلفنی در ارتباط باشید.